راه شمالی

الان ای کاش نزدیک تو بودم .. تو این راه مه آلود شمالی
با این آهنگ دارم دیوونه میشم .. پر از بغضم فقط جای تو خالی

ما با هم تا حالا دریا نرفتیم .. از اون خونه، از این دنیای خودخواه
تو رو شاید یه روزی قرض کردم .. به اندازه ی یه سفر  کوتاه

میخوام تو آینه ها بهتر از این شم .. نگاه من نوازشم بلد نیست
به خاطر تو  التماس کردم .. با لبهایی که خواهشم بلد نیست

میخوام محکم نگه دارمت این بار .. تو که باعث دلتنگیم میشی
بلایی به سر خودم میارم .. که تو چشمای من تسلیم میشی 

تو مغـروری نمی ذاری بفهمم .. که احساست به من تغییر کرده
دلت از آخرین باری که دیدم .. توی آغوش سردم گیر کرده

چه خوبه پیرهن منو بپوشی .. بهم تکیه کنی تا خسته میشی
تا بارون بند می یاد بمونی پیشم .. تو اینجوری به من وابسته میشی

میخوام تو آینه ها بهتر از این شم .. نگاه من نوازشم بلد نیست
به خاطر تو  التماس کردم .. با لبهایی که خواهشم بلد نیست

میخوام محکم نگه دارمت این بار .. تو که باعث دلتنگیم میشی
بلایی به سر خودم میارم .. که تو چشمای من تسلیم میشی 

ترانه سرا: مونا برزویی

لینک کوتاه برای اشتراک‌گذاری:
انتشار یافته توسط شاهین در دوشنبه 29 اسفند 1390 با موضوع ترانه‌های عاشقانه
کلیدواژه‌ها:
همچنین بخوانید: سایه‌اش بودم ولی شعر زیبای سیب و جوابیه‌ها روز مبادا نمی‌خوای برگردی؟ مرا به خانه ام ببر

دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

۴۳۶ دیدگاه

  1. شنو گفته:

    ۲۱ فروردین ۱۳۹۱در ۲۰:۵۳

    گریه کردن برای یک عشق دیرینه آسان است.
    ولی تلاش برای از دست نرفتن آن مشکل است.
    فکر کردن برای پیشرفت آسان است
    متوقف کردن فکر و رویا و عمل به آن مشکل است.
    فکر بد کردن در مورد دیگران آسان است.
    رها ساختن آنها از شک و دودلی مشکل است.
    دریافت کردن آسان است.
    اهدا کردن مشکل است.

    خوندن این متن آسان است .
    ولی پیگیری آن مشکل است.

  2. گندم گفته:

    ۱۷ فروردین ۱۳۹۱در ۲۰:۴۰

    جیمز الن نویسنده گفته است:هر کس حقیقتا همانی است که فکر می کند شخصیت هر کس خلاصه ای از تفکرات اوست.به همین علت درست اندیشیدن شما بسیار اهمیت دارد
    کسانی که به رویا خود می رسند هرکز از تلاش کردن دست بر نمی دارند ان ها با کوچک ترین شکستی خود را بی ارزش نمی دانند زیرا از خویشتن تصویری زیبا افریدند به جای اینکه بگویند(من یک بازنده هستم) فقط می گویند:من ان فرصت را از دست داده ام یا اشتباه کردم.
    مارتین.ایی.سلیگمن روان شناس معتقد است انسان ها هنگام شکست با دو موقعیت مواجه می شوند.درونی کردن شکست یا بیرونی کردن ان.ان هایی که خود را مقصر دانسته و سر زنش می کنند فکر می کنند که بی ارزش.بی استعدادو غیر قابل دوست داشتن هستند در عوض کسانی که شکست را به عوامل بیرونی نسبت می دهند هرگز اعتماد به نفس خود را از دست نمی دهند
    برای این که همیشه نسبت به این قضیه موضع گیری درستی داشته اشید باید مسوولیت کارها خودتان را به عهده بگیرید اما شکست ها را به خودتان نسبت ندهید.

    • علی گفته:

      ۱۷ فروردین ۱۳۹۱در ۲۲:۰۳

      ۱. بزرگترین عیب برای دنیا همین بس که بی‌وفاست. (حضرت علی علیه‌السلام)
      ۲. آرزو دارم روزی این حقیقت به واقعیت مبدل شود که همه‌ی انسان‌ها برابرند.(مارتین لوتر‌کینگ)
      ۳. بهتر است روی پای خود بمیری تا روی زانو‌هایت زندگی کنی.(رودی)
      ۴. بر روی زمین چیزی بزرگتر از انسان نیست و در انسان چیزی بزرگتر از فکر او. (همیلتون)
      ۵. عمر آنقدر کوتاه است که نمی‌ارزد آدم حقیر و کوچک بماند. (دیزرائیلی)
      ۶. چیزی ساده تر از بزرگی نیست آری ساده بودن همانا بزرگ بودن است. (امرسون)

      • گندم گفته:

        ۱۸ فروردین ۱۳۹۱در ۱۱:۰۱

        ۱.زندگی وارزو ئو چیز متفاوتند اما هرگز نمی توانی یکی را بدون دیگری به دست اوری(ملکوم فوربس)
        ۲.هیچ گاه پیش از رسیدن به قله به بلندی کوه نگاه نکن چون زمانی که ب ان بالا برسی خواهی دید که تپه کوچکی بیش نبوده است(داگ همرسکولد)
        ۳.اعتماد به نفس شرط لازم برای انجام کارهای بزرگ است(ساموئل جانسون)
        ۴.زندگی برای بسیاری از ما اسان نیست اما چه باید کرد؟باید تلاش کرد و به خود اطمینان داشت باید باور کرد که برای انجام کاری هر چند سخت افریده شده ایم(ماری کوری)
        ۵.تفکر سرچشمه اسلی تمام سعادتمندی ها.موفقیت ها. منافع مادی.اکتشافات واختراعات برجسته و همه پیشرفت هاست(کلودی.ام.بریستول)
        ۶.رویاهایتان راه ب جایی نمی برند مگر اینکه خودتان دست بکار شوید(جان.سی.مکسول)
        ۷.مهربانی زبان بی زبانی است حتی افراد ناشنوا می توانند ان را بشنوند و درک کنند(کریستن بوو)

        • علی گفته:

          ۱۹ فروردین ۱۳۹۱در ۱۶:۲۵

          ۷.به نتیجه رسیدن امور مهم، اغلب به انجام یافتن یا نیافتن امری به ظاهر کوچک بستگی دارد.(چاردینی)
          ۸. آنکه خود را به امور کوچک سرگرم می‌کند چه بسا که توانایی کارهای بزرگ را ندارد.(لاروشفوکو)
          ۹. اگر طالب زندگی سالم و بالندگی می باشیم باید به حقیقت عشق بورزیم. (اسکات پک)
          ۱۰. زندگی بسیار مسحور کننده است فقط باید با عینک مناسبی به آن نگریست.(دوما)

          ۱۱. دوست داشتن انسان‌ها به معنای دوست داشتن خود به اندازه ی دیگری است. (اسکات پک)
          ۱۲. عشق یعنی اراده به توسعه خود با دیگری در جهت ارتقای رشد دومی.(اسکات پک)
          ۱۳. ما دیگران را فقط تا آن قسمت از جاده که خود پیموده‌ایم می‌توانیم هدایت کنیم. (اسکات پک)
          ۱۴. جهان هر کس به اندازه ی وسعت فکر اوست.(محمد حجازی)
          ۱۵. هنر، کلید فهم زندگی است. (اسکار وایله)
          ۱۶. تغییر دهندگان اثر گذار در جهان کسانی هستند که بر خلاف جریان شنا می‌کنند. (والترنیس)

      • یاسمین گفته:

        ۱۹ فروردین ۱۳۹۱در ۲۲:۱۱

        سلام داداشی علی ،اصلا معلومه شما کجایی ؟؟؟؟؟؟
        نمیگی خواهرت کجا دنبالت بگرده؟؟؟؟؟؟

    • امیر گفته:

      ۱۹ فروردین ۱۳۹۱در ۱۵:۲۸

      عالیه . [دست زدن] الحق که آبجب خودمی. :d
      از شوخی گذشته وقتی به بهره بعضی از این جملات میرم واقعا عیبو نقصی نمیشه توش پیدا کرد.
      دستت درد نکنه آبجی جونم . :-*
      دسته داش علی هم در نکنه. مخصوصا بابته جمله اول البته همش زیباست . ما رو که تحویل نمیگیری علی آقا.

  3. شنو گفته:

    ۱۶ فروردین ۱۳۹۱در ۱۷:۳۶

    جاده ی قلب مرا رهگذری نیست که نیست
    جز غبار غم و اندوه در آن همسفری نیست که نیست

    آن چنان خیمه زده بر دل من سایه ی درد
    که در او از مه شادی اثری نیست که نیست

    شاید این قسمت من بود که بی کس باشم
    که به جز سایه مرا با خبری نیست که نیست

    این دل خسته زمانی پر پروازی داشت
    حال از جور زمان بال و پری نیست که نیست

    بس که تنهایم و یار دگر نیست مرا
    بعد مرگ دل من چشم تری نیست که نیست

    شب تاریک ، شده حاکم چشم و دل من
    با من شب زده حتی سحری نیست که نیست

    کامم از زهر زمانه همه تلخ است چنان
    که به شیرینی مرگم شکری نیست که نیست

  4. هادی گفته:

    ۱۶ فروردین ۱۳۹۱در ۰۱:۲۶

    حتی عاقلترین مردمان نیز زیر بار سنگین عشق خم می شوند اما به راستی عشق به سبکی و لطافت نسیم خوش است
    عشق تو را متعادل و متعالی می کند…..وقتی عاشقی، با هستی در یک تبادل و ارتباط عمیق قرار داری ، همه چیز در یک سطح مساوی قرار دارد ، با ارزش مساوی

  5. امیر گفته:

    ۱۵ فروردین ۱۳۹۱در ۱۴:۵۴

    سلام مرسی ممنونم. آره شکر خدا بهترم گندم جان. :) تو چطوری ؟ حال عزیزت که ایشالا بهتره؟

    • گندم گفته:

      ۱۶ فروردین ۱۳۹۱در ۱۳:۰۵

      منم بد نیستم حاله عزیزم همونطوری تا عمل نکنه خوب نمیشه ولی شما شاد باشید منم شاد میشم :)

      • امیر گفته:

        ۱۶ فروردین ۱۳۹۱در ۱۴:۴۸

        ایشالا که هر چه زود تر عمل کنه و خوب بشه . توکل به خدا . [دعا کردن]
        اگه کاری از دستمون بر بیاد در خدمتیم گندم جان. حالا که ۱ همچین جوی داره تو سایت بینه بچه ها میاد فکر نکنی تنهایی . همه پشتتن؛ قول میدم . هنوز یادم نرفته چه لطفایی در حقم کردی .

        • گندم گفته:

          ۱۶ فروردین ۱۳۹۱در ۱۸:۱۰

          من کاری نکردم امیر جان فقط دوست ندارم کسی ناراحت باشه درسته ناراحتم ولی وقتی کسیرو خوشحال میبینم روحیم بهتر میشهاز وضع خودم ناراحت نیستم خدا داره امتحانم میکنه خیلی سخته ولی تحمل میکنم راستی اون کلید هم من دارماااااا :d واسم دعا کن مرسی :)

          • امیر گفته:

            ۱۶ فروردین ۱۳۹۱در ۲۰:۴۷

            حتما عزیزم. البته اگه توفیقه دعا کردنم داشتم .
            خیلی روحیه خوبی داری. با اینکه میدونی و حس میکنی ۱ سری مشکلات داره روت فشار میاره میگی خدا داره امتحانم میکنه و توکل میکنی به خدا.
            ایشالا که خوب شه . [دعا کردن]

  6. امیر گفته:

    ۱۴ فروردین ۱۳۹۱در ۲۲:۵۶

    ای غصه مرا دار زدی خسته نباشی

    آتش به شب تار زدی خسته نباشی

    ای غصه دمت گرم که در لحظه ی شادی

    با رگ رگ من تار زدی خسته نباشی

  7. امیر گفته:

    ۱۴ فروردین ۱۳۹۱در ۲۲:۵۶

    کاش کوچیک بودیم !!! وقتی کوچیک بودیم دلامون بزرگ بود

    ولی حالا که بزرگ شدیم بیشتر دلتنگیم

    کاش کوچیک می موندیم تا حرفامونو از نگاهامون بفهمن

    نه حالا که بزرگ شدیم و فریاد هم که می زنیم ، باز کسی حرفامونو نمی فهمه

  8. امیر گفته:

    ۱۴ فروردین ۱۳۹۱در ۲۲:۵۴

    کسی دیگر نمی کوبد در این خانه ی متروک ویران را
    کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایم
    و من چون شمع میسوزم
    و دیگر هیچ چیز از من نمی ماند… و دیگر هیچ از من نمیماند…

    • آرزو گفته:

      ۱۵ فروردین ۱۳۹۱در ۰۸:۲۷

      سلام
      امیر اقا تمام شعرها ومتن هایی که می نویسی بوی دلتنگی میده برای کسی که هیچوقت برنمی گرده ولی یاد و خاطره اش همیشه ماندگاره باید به خودت فرصت دوباره ای بدی وگرنه هیچ وقت نمی تونی از اول شروع کنی اگه هانی رفته خدای هانی که نرفته ، توکل کن به خدا چون برای همه ما عشق بالاتری از این عشق های زمینی وجود دارد راستی آره یه امیر دیگه هم هست که من از خدا خواستمش و آدرس اینجا رو داره منتظرم یه روز بیاد امیر منو خدایا شما و هانی به من برگردوند ومطمئن باش همون خدا کمکت میکنه %%-

      • امیر گفته:

        ۱۵ فروردین ۱۳۹۱در ۱۵:۲۰

        سلام آرزو جان. :) آره شعرا بوی دلتنگی میده ولی دیگه نه اون دلتنگی.
        الان خیلی خیلی آرومم.
        برات دعا و آرزو میکنم که به امیرت برسی. [دعا کردن] توکلت به خدا ایشالا بهش میرسی.

  9. علی گفته:

    ۱۴ فروردین ۱۳۹۱در ۲۱:۱۲

    عشق منی
    روزهای دلخوشیم بی تو سر اومده

    تو نیستی و من تیرم در اومده

    من دورم از تو این غصه کم که نیست

    هی گریه میکنم دسته خودم که نیست

    هی فکر میکنم به چشمهای تو

    هیچوقت نمیرسه هیچکی به پایه تو

    خداحافط رفیقه خوب دیروزی

    دیگه خوشبخت خوشبختی به پای من نمیسوزی

    خداحافظ تو که میری از این غربت

    حلالم کن اگه بد بودم این مدت

    خداحافظ به این زودی بدون من تو نابودی

    خداحافظ که از اول تو هم یک اشتباه بودی

    حلالت میکنم هر چی از من داری

    یک دنیا را به دستهام بدهکاری

    حلالت میکنم دنیای دیروزم

    حلالت میکنم هرچند که میسوزم

    :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :((

  10. هادی گفته:

    ۱۴ فروردین ۱۳۹۱در ۱۳:۳۶

    شدّت زلزله به حدّی بود، که دلم چند تکّه شد انگار
    کاسه‌ی صبرمان تَرَک برداشت،بین‌مان تا کشیده شد دیوار!
    بی‌تفاوت به حرف آدم‌ها،چشم در چشم باردارم دوخت
    آب پاکی به روی دستم ریخت،گفت:دست ازسردلم بردار!
    گفتم: آخر قرارمان این بود تا همیشه کنار هم باشیم
    گفت: یک هفته..نه! فقط یکروز، توخودت را بجای من بگذار
    سِر شدم، ضعف کردم و یک آن پایم از اختیار خارج شد
    درّه‌ای دور من دهن وا کرد، تکیه دادم به باد بالاجبار
    خبر غصّه‌ام به قطب رسید، کوهِ یخ گریه کرد ولاغرشد!
    منقرض شد طبیعت عشقم، تُف به این سرنوشت لاکردار
    بی تو بین من و غزل‌هایم، صیغه‌ی مرگ محض جاری شد
    مِهرِ من شد هزار افسوس و حبس درقعرپاکتی سیگار…
    کاش آن لحظه که زبانم را موش چشم تو خورد می‌گفتم:
    جای یک هفته سرنوشتت را چند ساعت بدست من بسپار…
    امید صباغ نو