یه احساس تازه

یه احساسی به تو دارم یه حس تازه و مبهم
یه جوری توی دنیامی که تنها با تو خوشحالم

یه احساسی به تو دارم شبیه شوق و بیخوابی
تو چشمات طرح خورشیده تو این شبهای مردابی

تا دستای تو راهی نیست دارم از گریه کم میشم
تو مرز بین من با تو دارم شکل خودم میشم

مث گلهای بی گلدون هنوزم مات بارونی
تو از دلتنگی دریا توی توفان چی می دونی؟

نمی دونم کجا بودم که رویاهامو گم کردم
که می سوزم که می میرم اگر که از تو برگردم

خودم بودم که می خواستم همه دنیای من باشی
ببین غرق توام اما هنوز می ترسی تنها شی

یه احساسی به تو دارم یه جوری از تو سرشارم
یه کم این حسّو باور کن که بی وقفه دوست دارم

یه احساسی به تو دارم شبیه عشق و دل بستن
تو هم مثل منی اما یه کم عاشق تری از من

بابک صحرایی

انتشار یافته توسط الناز در پنجشنبه 14 اردیبهشت 1391 با موضوع ترانه‌های عاشقانه
کلیدواژه‌ها:

دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

۴۰۰ دیدگاه

  1. ترانه بسیار زیبا و سرشار از احساسی بود
    لذت بخش
    دروووود

    یه بغضی تو صدام مونده ، که بدجوری ترک خورده
    دلم میسوزه تو سینه ، مثل زخم نمک خورده

    چه کاری بود این رفتن ، چه فکری با خودت کردی؟
    همینجا منتظر میشم ، تو باید زود برگردی

    این اخرین ترانه ایی که گفتم اگه دوست داشتید بصورت کامل براتون میگذارم

    • شعرتون خیلی قشنگه آقا مرتضی. خوشحال میشم کاملش رو بخونم. راستی توی مصرع دومتون فکر میکنم مثل رو مث می نوشتید بهتر بود! یعنی: مث زخم نمک خورده
      البته جسارته ها! من در مقامی نیستم که در مورد اشعار شما نظر ادبی بدم!
      راستی اگه عضو ویژه بشید و مثل من که توی این پست شعر آقای صحرایی رو منتشر کردم ، شعرتون رو در غالب یه پست جدید منتشر کنید ، هم نظر بیننده های سایت رو به طور مستقیم درمورد اشعارتون می خونید و هم اینکه شعرتون به اسم خودتون اینجا ثبت میشه و خیلی ها با نام و آثار شما آشنا میشن . ولی وقتی اشعارتون رو مثل الان توی کامنتها قرار میدید فقط تعداد معدودی از بچه ها به طور اتفاقی می بیننش! راستی آقای عباسی زاده. منم یکی دوتا شعر قبلاً سروده بودم و توی کامنت ها گذاشته بودم که حالا یه ذره بالاتر براتون میذارمش و خوشحال میشم برام نقدش کنید. البته ببخشید که یه ذره غمگینه! ;)

    • اینم شعر من!
      چه عجب ! آمدی به بالینم ******* مُردَم از بس تو را صدا کردم
      خشک شد چشم آسمان از بس ****** زیر باران خدا خدا کردم
      .
      مهربانم هنوز یادت هست؟ ******* آن ملاقات های پنهانی؟
      شعر های های پرالتهاب مرا ***** زیر باران هنوز می خوانی؟
      .
      خنده هایت هنوز می پیچید ****** زیر گوشم کنار یاس کبود
      وای یادش بخیر آن شب ها ***** چه بهاری چه روزگاری بود!
      .
      چرخ می زد زمین ز شادی ما ***** سارها رقص شوق می کردند
      سبزه ها و بنفشه ها در باغ ****** به بهار تو ذوق می کردند
      .
      با تو این خانه رنگ دیگر داشت ***** در نگاهت امید فردا بود
      با تو لبخند خیس خاطره ها ****** زیر باران چقدر زیبا بود
      .
      مست عطر بهار و رقص نسیم ****** جام احساس ، از شعف لبریز
      بی خبر با تبر رسید از راه ****** برگریزان زندگی پاییز
      .
      تکه ابری سیاه زد ناگاه ****** تیشه بر ریشه ی جوانی من
      گریه کردند سبزه ها در باغ ***** با تماشای زندگانی من
      .
      آن همه شور و عشق و خاطره را*****زیر پای غرور له کردی
      تو درآغوش دیگری بودی ****** من در این آرزو که برگردی!!
      .
      رفتی و بی تو من تمام شدم ***** همدمم بی تو اشک و باران شد
      آفتاب قشنگ زندگیم ******* تا ابد پشت ابر پنهان شد
      .
      کاش هرگز تو را نمی دیدم ***** کاش این عشق خواب و رویا بود
      کاش آن گریه های بی پایان ****** موج های بلند دریا بود
      .
      بی وفا ! دیر آمدی برگرد ! ******* فال و حالم در این کفن جور است
      برو ! دیگر تو را نمی خواهم ***** نه! نمی خواهمت مگر زور است؟!
      .
      سنگ هم گریه ی مرا فهمید ****** تو ولی سنگدل نفهمیدی!
      بی وفا رسم عاشقی این بود؟! ****** هیچ از آه من نترسیدی؟!
      .
      بی تو اما چقدر دیر گذشت ******* روزهایی که رفت و نشمردم
      مرگم امروز نیست گریه نکن! ***** از همان روز رفتنت مُردَم
      .
      غصه ام را نخور عزیز دلم ******* اینچنینم مبین که بی هوشم
      تو در آنجا اسیر خاکی و من، ***** خاک معشوقه ای در آغوشم!
      .
      دیگر اکنون چه سود آمدنت؟ ****** آمدی مرگ دیگرم باشی؟!
      سنگدل از مزار من برخیز! ****** آمدی سنگ بسترم باشی؟!
      .
      برو! بخشیدمت جوانی من! ****** مُردَم از اشک های خونبارت
      بیش از این داغ بر دلم نگذار ******* برو دیگر! خدا نگهدارت!
      .
      در غروبی غریب و حزن انگیز ***** پیش چشمان چرخ شعبده باز
      زیر تابوت عاشقی ناکام ****** شاعر عاشقانه ها « الناز »
      شاعر : خودم [خجالت]
      روی کامنت خودتون گذاشتم که ببینیدش و برام نقدش کنید @};-

  2. در عین سادگی زیبایی خاصی داشت
    الناز خانم ممنون به خاطر شعر زیبایی که گذاشتید @};-
    شاهین جان ممنون @};-

  3. سلام
    عالی بود الناز خانم . اما داغ دلم تازه شد

  4. @};- مث گلهای بی گلدون هنوزم مات بارونی

    تو از دلتنگی دریا توی توفان چی می دونی؟
    این شعر رو یه خواننده ای خیلی قشنگ خوندتش…
    واقعا زیباست….

  5. الناز جونم عالیییی بو [دست زدن]

  6. بـه سـاز عشـق مـی چـرخـم بـه بـاغ سبـز چشمـانـت
    بسـاط گـــل بـه لـب دا…رم بیفشـــــانـم بـه دامـــــــانـت؟
    تمــــام شهــر خـوابیــده ، مـن بــه یــاد تــــــــو بیــــدارم
    سـراپــا چشــم دیــــــدارم کــه شــب تــابــد ز مـژگـانـت
    خیــال عــاصیـــم امشــب ، امیــد دسـت گـرم تـــوسـت
    چـه خـوش بخشیـده رویــایــی بـه مـن لبخنـد پنهــانـت
    بـه هــــــم زد یـک نـگــاه تـــــو شـکــوه شهـــــرک دل را
    چــه کــاری کـرده ای بـا دل بـگــو جــانــم بــه قــربـانـت؟
    چـه بـنــوازی چـه نـنــوازی غــرورم سهــم قـلـــــب تـــــو
    تــن و دل را بـپـیـچــم در حـــریــر عشـــــــق ســـــوزانـت
    نویسنده:……….

  7. خیلی قشنگ بود مرسی الناز جان از انتخاب زیبات @};-
    اقا شاهین دست شما هم درد نکنه

  8. سلام — زیبا بود خواهر بزرگوار من از این بیت بیشتر خوشم اومد
    یه احساسی به تو دارم شبیه عشق و دل بستن
    تو هم مثل منی اما یه کم عاشق تری از من

  9. تا دستای تو راهی نیست دارم از گریه کم میشم
    تو مرز بین من با تو دارم شکل خودم میشم
    تا چشمای تو راهی نیست دارم از کینه کم میشم
    فرق بین عشق و دوست داشتن، دارم با تو بلد میشم
    ممنون الناز جون ازانتخاب زیبایت @};-

    • خواهش می کنم باران جان. خوشحالم که خوشت اومد و ممنونم به خاطر بیت قشنگت . ولی منظورت رو از این بیت نفهمیدم : فرق بین عشق و دوست داشتن، دارم با تو بلد میشم! با اجازه از محضر دکتر شریعتی یه توضیحی برام بده!

  10. خیلی قشنگه الناز جونم

    مث گلهای بی گلدون هنوزم مات بارونی
    تو از دلتنگی دریا توی توفان چی می دونی؟