یه احساس تازه
یه احساسی به تو دارم یه حس تازه و مبهم
یه جوری توی دنیامی که تنها با تو خوشحالم
یه احساسی به تو دارم شبیه شوق و بیخوابی
تو چشمات طرح خورشیده تو این شبهای مردابی
تا دستای تو راهی نیست دارم از گریه کم میشم
تو مرز بین من با تو دارم شکل خودم میشم
مث گلهای بی گلدون هنوزم مات بارونی
تو از دلتنگی دریا توی توفان چی می دونی؟
نمی دونم کجا بودم که رویاهامو گم کردم
که می سوزم که می میرم اگر که از تو برگردم
خودم بودم که می خواستم همه دنیای من باشی
ببین غرق توام اما هنوز می ترسی تنها شی
یه احساسی به تو دارم یه جوری از تو سرشارم
یه کم این حسّو باور کن که بی وقفه دوست دارم
یه احساسی به تو دارم شبیه عشق و دل بستن
تو هم مثل منی اما یه کم عاشق تری از من
۴ بهمن ۱۳۹۲در ۲۳:۲۱
خیلی قشنگ بود الناز جان مرسی
۱۶ اسفند ۱۳۹۱در ۱۰:۲۳
قشنگ بود اما بازم مثل همیشه خاطراتی رو ازشون فرار میکنم تازه کرد و هزاران چرا …. چرا رفت و منو تنها گذاشت منی که صادقانه دوستش داشتم :-s
۴ بهمن ۱۳۹۲در ۲۳:۱۹
دنیا همینه هستی جان
۱۶ اسفند ۱۳۹۱در ۰۰:۰۸
قشنگ بووووووووود
۲۱ آذر ۱۳۹۱در ۱۲:۵۹
عالی بود…….
۲۱ آذر ۱۳۹۱در ۱۳:۴۸
قابل شما رو نداشت
۱ مهر ۱۳۹۱در ۰۰:۲۶
واقعا عالی بود/ خوشم اومد وکلی هم لذت بردم. مرسیییییی
۱۳ مرداد ۱۳۹۱در ۱۳:۰۶
من عضوجدیدم خوشم میاد ازاین همه احساس-موفق باشید
۱۶ اسفند ۱۳۹۱در ۱۰:۲۱
سلام عزیز اره واقعا حس قشنگی داره اینجا
۱۲ تیر ۱۳۹۱در ۱۷:۱۷
چه خوب !!
همیشه باید برای ابراز کلام ترانه گفت
خودم بودم که می خواستم همه دنیای من باشی
ببین غرق توام اما هنوز می ترسی تنها شی
۱۸ خرداد ۱۳۹۱در ۱۶:۵۱
خدایا ، آنگونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم
و آنگونه بمیرانم که به وجد نیاید کسی از نبودنم . . .
(کورش بزرگ)