هیاهو
هنوزم دستای گرمت جای امنی واسه گریهست
تو قشنگی مثل بارون، من دلم پر از گلایهست
هنوزم تو این هیاهو توی این بغض شبونه
من و گنجشکای خونه دیدنت عادتمونه
پشت پنجره هنوزم چشم به راهت میشینم
ای که بیتو خودمو تک و تنها میبینم
ما دو تا پنجره بودیم گفتی که باید بمیریم
دیوارا همه خراب شد ولی ما هنوز اسیریم
ما هنوزم مثل مرداب مست آینه کویریم
ما همونیم که میخواستیم خورشیدو با دست بگیریم
گریه هام حروم شدن کاری بکن
چشم من بیا منو یاری بکن
وقتی که به تو رسیدم هنوزم آهو نفس داشت
هنوزم چلچله انگار تو چشاش غم قفس داشت
غزلک گریه نمیکرد تو شبای بی چراغی
من و تو هم قصه بودیم از ستاره به اقاقی
حالا اما دیگه وقت رفتنه
جاده اسم منو فریاد میزنه
حالا من موندم و یاد کوچه های خالی و خیس
یاد خونه ای که دیگه خیلی وقته مال ما نیست
اگه خاموشم و خسته اگه از تو دورِ دورم
تکیه کن به من غریبه من یه کوه پُر غرورم
ترانه سرا: بابک صحرایی
۱۲ تیر ۱۳۹۱در ۲۰:۲۰
قشنگ بود
۱۲ تیر ۱۳۹۱در ۱۹:۱۶
ای چراغ هر بهانه ، از تو روشن از تو روشن
ای که حرفای قشنگت منو آشتی داده با من
من و گنجشکای خونه دیدنت عادتمونه
به هوای دیدن تو پر می گیریم از تو لونه
باز میایم که مثل هر روز برامون دونه بپاشی
من و گنجشکا می میریم تو اگه خونه نباشی
همیشه اسم تو بوده اول و آخر حرفام
بس که اسم تو رو خوندم بوی تو داره نفس هام
عطر حرفای قشنگت عطر یک صحرا شقایق
تو همون شرمی که از اون سرخ گونه های عاشق
شعر من رنگ چشاته ، رنگ پاک بی ریایی
بهترین رنگی که دیدم ، رنگ زرد کهربایی
من و گنجشکای خونه ، دیدنت عادتمونه
به هوای دیدن تو پر می گیریم از تو لونه
اردلان سر افراز
قشنگ بود نعیمه جان، پست های شما برام خاطره انگیز بوده مثل پست پاره آجر. امیدوارم باز هم مطالب قشنگ شما رو در عاشقانه ها ببینم
مرسی داداش شاهین گلم
۱۲ تیر ۱۳۹۱در ۲۲:۰۶
۱۲ تیر ۱۳۹۱در ۱۴:۰۹
مرسی نعیمه جان خیلی قشنگ بود.
۱۲ تیر ۱۳۹۱در ۱۲:۲۶
خیلی قشنگه ممنون ازت نعیمه جان که نمیشناسمت
و با تشکر از آقا شاهین.
۱۲ تیر ۱۳۹۱در ۱۶:۳۸
.
۱۲ تیر ۱۳۹۱در ۱۲:۲۰
نعیمه جان عالی بود
من خوندمشو بغض کردم ددددلم گرفته خدا دستم گیرو لحظه ای به خودم وا مگذار
۱۲ تیر ۱۳۹۱در ۰۰:۴۶
تبریک میگم به خاطر حسن انتخابتون
۱۱ تیر ۱۳۹۱در ۲۲:۴۲
نعیمه جان قشنگ بودگلم……
خیلی ممنون
۱۱ تیر ۱۳۹۱در ۲۰:۵۵
واقعا زیباست نعیمه جان .
تا حالا افتخار آشنایی باهاتون رو نداشتم؛ از آشنایی تون خوشبختم .
۱۱ تیر ۱۳۹۱در ۱۹:۱۸
حالا اما دیگه وقت رفتنه
جاده اسم منو فریاد میزنه عالی بودددد دستتون دردنکنه من درونم داره اتیش میگیره :-/
۱۱ تیر ۱۳۹۱در ۱۹:۱۴
وقتی که به تو رسیدم هنوزم آهو نفس داشت
هنوزم چلچله انگار تو چشاش غم قفس داشت
قشنگ بود آفرین به حسن انتخابتون
برادر من آقا شاهین عزیز شما هم خسته نباشید
۱۱ تیر ۱۳۹۱در ۲۳:۵۱
۱۲ تیر ۱۳۹۱در ۱۶:۵۵
دلم تنگه برای گریه کردن کجاست مادر کجاست گهواره من
قشنگ بود مرسی