روزهای کودکی
میخواهم برگردم به روزهای کودکی..
آن زمانها که پدر تنها قهرمان بود
عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد
بالاترین نــقطهى زمین، شــانههای پـدر بــود
بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادرهای خودم بودند
تنــها دردم، زانوهای زخمـیام بودند
تنـها چیزی که میشکست، اسباببـازیهایم بـود
و معنای خداحافـظ، تا فردا بود!
۷ آذر ۱۳۹۲در ۱۳:۵۸
،،،واقعا قربون همون روزا
۱۷ آبان ۱۳۹۲در ۱۶:۰۱
دا رحمتشون کنه. عالی بود
۸ آبان ۱۳۹۲در ۰۰:۱۰
شاید باورت نشه ولی من عاشق نوشته های مرحوم پناهی بودم حیف شد که رفت هروقت سریالای بازی کردشو میبینم یا نوشته های اون میخونم یه حسی بهم دس میده که نمیتونم اینجا بیان کنم….روحشون شاد [-( [-( [دعا کردن]
۳۰ مهر ۱۳۹۲در ۰۰:۲۰
یکی از بهترین شعرهاشه
۱۵ مهر ۱۳۹۲در ۱۳:۵۸
یااادش بخیر.
ای ول ممنون
۱۴ مهر ۱۳۹۲در ۱۶:۵۵
سلا م خانمی عالی بود دمت گرم خیلی باحال بود
۱ مرداد ۱۳۹۲در ۱۵:۴۷
عالی عالی عالی…
۲۵ تیر ۱۳۹۲در ۱۳:۴۲
واقعا عالی بود
بعضی وقتا آدم دلش برای خودش تنگ میشه
۱۵ تیر ۱۳۹۲در ۱۲:۲۹
۲۷ فروردین ۱۳۹۲در ۰۹:۲۵
x_x