راه شمالی

الان ای کاش نزدیک تو بودم .. تو این راه مه آلود شمالی
با این آهنگ دارم دیوونه میشم .. پر از بغضم فقط جای تو خالی

ما با هم تا حالا دریا نرفتیم .. از اون خونه، از این دنیای خودخواه
تو رو شاید یه روزی قرض کردم .. به اندازه ی یه سفر  کوتاه

میخوام تو آینه ها بهتر از این شم .. نگاه من نوازشم بلد نیست
به خاطر تو  التماس کردم .. با لبهایی که خواهشم بلد نیست

میخوام محکم نگه دارمت این بار .. تو که باعث دلتنگیم میشی
بلایی به سر خودم میارم .. که تو چشمای من تسلیم میشی 

تو مغـروری نمی ذاری بفهمم .. که احساست به من تغییر کرده
دلت از آخرین باری که دیدم .. توی آغوش سردم گیر کرده

چه خوبه پیرهن منو بپوشی .. بهم تکیه کنی تا خسته میشی
تا بارون بند می یاد بمونی پیشم .. تو اینجوری به من وابسته میشی

میخوام تو آینه ها بهتر از این شم .. نگاه من نوازشم بلد نیست
به خاطر تو  التماس کردم .. با لبهایی که خواهشم بلد نیست

میخوام محکم نگه دارمت این بار .. تو که باعث دلتنگیم میشی
بلایی به سر خودم میارم .. که تو چشمای من تسلیم میشی 

ترانه سرا: مونا برزویی

انتشار یافته توسط شاهین در دوشنبه 29 اسفند 1390 با موضوع ترانه‌های عاشقانه
کلیدواژه‌ها:

دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

۴۳۶ دیدگاه

  1. شبه رفتنت عزیزم هرگز از یادم نمیره …
    شبه رفتنت عزیزم هرگز از یادم نمیره …
    واسه هر کسی که میگم قصه شو آتیش میگیره ……
    دله من ۱ دریا خون بود …
    چشمه تو ۱ دنیا تردید …
    آخرین لحظه نگاهت … غصه داشت باز والی خندید …
    شبه رفتنت ۱ ماهی … توی خشکی رفتو جون داد ….
    زلزله خیلی دلارو اون شب از غصه تکون داد ….
    اما اون شب شیشه های خونه رو زدن شکستن …. پا به پام اکسای نازت …. اومدم تا صبح نشستم ….

    اهههه حوصله هم ندارم شعرای مریم حیدر زاده رو بنویسم . :( ودم که شاعری بلد نیستم

  2. چشمی به گذشته و نگاهی به آینده دارم
    در پشت سر مسیر سبز عشق می بینم
    و در پیش روی عطر خوش باغ محبت
    و من در میان آن گذشته شادی بخش
    و این آینده امید بخش
    هم چنان عشق تو را فریاد می کنم
    و تمام وجودم نام زیبای معشوق را صلا می دهد
    و اگر عشق زیبا نیست
    و اگر محبت شیرین نیست
    و اگر روی معشوق همه آرامش من نیست
    دیگر چه چیز باعث آرامش است

  3. سلام
    شبی داشتم پر از گناه
    نه روی برگشت دارم نه نای رفتن
    خسته شدم از این همه دو دلی و تردید
    تا کی قراره که حسرت گذشته ها رو بخورم
    قدر ارزش ها رو ندونستمو اونا رو له کردم
    خسته شدم از این همه اشتباه،از نامردی،سرگشتگی و حیرانی
    همه اینا درست…
    اما همیشه توی شروع اسمت از بخشندگی و مهربونیت میگی
    بسم اله الرحمن الرحیم
    خدایا با تمام وجود میخوام که ببخشیم
    خدایا کمکم کن تا جمله ای که میگه نا امید شیطانه نشم
    خدایا کمکم کن با تمام وجود امید رو حس کنم و پوزه ی شیطانو به خاک بمالم
    خدایا قدم هامو پایدارتر و مصمم تر از قبل قرار بده
    خدابا امید اول و آخرم تویی
    امیدم ر.و از من نگیر
    التماس دعا @};-

    • سلام مرتضی جان حالت چطوره؟ :) دیگه فراموشمون کردی؟ [-(

      • سلام گندم خانم
        شکر خدا سالم و سر زنده
        شما خوبی؟
        شما که انگار کم پیدا ترین تا من

        • منم بد نیستم :( اره کم پیدا شدم اخه مسافرتم تا فردا بر میگردم دیگه از این حرف قشنگا نمیزنی؟ :(

          • قشنگی رو توی جملات قشنگم نگرد
            توی صداقت نداشته اش پیدا کن
            انقدر توی دو دلی و تردیدم که خدا میدونه
            با تمام دو دلی ها وتردید،آخر بهش زنگ زدم و قرار شد یه موقعی با هم حرف بزنیم ولی چیزی نگفتم
            خیلی کنجکاو بود بدونه باهاش چکار دارم
            نمیدونم کار درستی کردم یا نه
            از اون موقع تاحالا موندم که وقتی که دیدمش بهش چی بگم
            از آدمای قبلی بگم یا نه
            از خودم بگم یا از اون
            فکرشم نمیکردم توی یه زنگ زدن به این ساده ای و این همه ادعای حرف زدن این جوری دل آشوب بشمو نتونم درست حرفامو بزنم
            اما دوست ندارم کاری رو نصفه کاره بذارم
            وقتی این جمله رو یادم میاد انگار تمام وجودم میشه قدرت
            گر دل شیر نداری سفر عشق مرو
            اگه بخوام بترسم و نرم…
            نمیدونم
            امید به خدا @};-

          • وای کارت عالی بود خوب کاری کردی من هم جای تو بودم این کارو میکردم ایبته من ادمه خجالتی نیستم راستی مگهدختره نمیدونه دوستش داری؟

          • فکر نکنم بدونه
            فوق دست بالاش میزنه توی برجکم دیگه
            لااقل از این دو دلی راحت میشم
            البته عواقب بعدیش هم هست که خدا میدونه چی پبش میاد
            بهترین خصوصیت اخلاقیش اینه که خودشو چیزی غیر از اونی که هست نشون نمیده که واقعا کار هر کسی نیست
            البته فکر کنم هشت روزی از من بزرگتر باشه که برای من مهم نیست ولی اونو نمیدونم
            قرار شد زنگ بزنه یه جا وعده کنه همو ببینیم
            دیگه به صدای گوشی و چراغشم اعتماد ندارم یه صد دفعه رفتم سر گوشیم که نکنه زنگ زده باشه و من نفهمیده باشم
            امید به خدا بالاخره یه اتفاقی می افته دیگه
            ولی بازم نمیدونم چرا آروم و قرار ندارم
            برام دعا کنید @};-

          • میشه بگی جند سالته؟امید یادت نره هر چی تو دلته بهش بگو وقتی دیدیش تو مییییییییتونی [دست زدن]

          • انشاله اگه زنده بودم تابستون میرم توی بیست و چهار
            اگه هرچی توی دلم امه رو بگم که میشنه زار زار به حال گریه میکنه بعدش میگه نه! :d

          • تو میتونی توکل کن به خدا ما هم باخبر کن من یکم کنجکاوم ;)

          • هنوز که زنگ نزده
            موندم چکار کنم
            دوباره زنگ بزنم یا منتظر بمونم
            از اون جایی که اصلا نمیدونه باهاش چکار دارم و اصلا قضیه رو نمیدونه موندم چکار کنم.

          • آفرین آقا مرتضی. مرگ یه بار شیونم یه بار! اینقدم نترس! نمی خوردت که!! یادت باشه صادق باشی. هرچی هم بهت گفت بگو چشم! خودتم به شدت عاشق نشون بده! فکر نکن خودش می دونه. خلاصه اینکه مخشو بزن! :)) یادت باشه تو پسری و اینجور مواقع پسر باید پیش قدم بشه. تا هم نه شنیدی میدون رو خالی نکن. فعلاً هرچی گفت بگو چشم. ولی صادق باش
            موفق باشی ;)

          • ممنون التاز خانم
            فعلا که هنوز خبری ازش نشده و زنگ نزده
            دیشب تا حالا فکر کنم اگه فکرامو نوشته بودم یه کتاب دویست جلدی میشد :d
            ولی خدایش نسبت به دخترای دیگه ای که دیدم واقعا دختر خوبیه
            عهد بستم انشاله اگه شد…
            واگه نشد دیگه هرگز…
            راستش آدرس اینجا رو هم بهش دادم اگه حرفامو خونده باشه و پشیمون شده باشه که دیگه هیچی
            ولی میام و مثبت فکر میکنم
            اینا رو خونده باشه و گول حرفامو خورده باشه :d
            امید به خدا @};-

          • :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) پس بگو عمه النازت اساسی ضایع کرد! :))
            پس خدا بیامرزدت! :d

          • دوست دارم مثل خودش حقیقتا خودم باشم
            ولی توی اون موقعیت خدا میدونه چی پیش میاد
            پیه همه چی رو به دلم زدم ولی خوب اگه زنگ نزنه که دیگه هیچی
            راستی به نظرتون پیام بدم یاد آوری کنم یا کاری نکنم
            اصلا نمیدونم چه پیامی بدم
            سری قبل بهش زنگ زدمو گفتم باهاتون یه کاری دارم که باید ببینمتون و از این جور چیزا.
            البته ظاهرا خیلی کنجکاو بود بدونه باهاش چکار دارم ولی خدا میدونه چی پیش میاد
            برام دعا کنید

  4. بچه ها دلم خیلی گرفته کسی نیست باهاش حرف بزنم؟؟ :-/ :( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :((

    • حرفاتو خوندم امیر آقا. خداییش دیگه این مدلیش رو نداشتیم! واسه همینم جای نصیحت کردن نداره ! امیدوارم خدا بهت آرامش بده، ولی بهت اطمینان میدم که هر اندوهی پایان پذیره و هر دردی روزی فراموش میشه. فکر نکن هرگز فراموشش نمی کنی چون تجربه ی ماها میگه فراموش میشه. اون که دیگه رفته، جای خوبیم رفته، هرگز هم برنمی گرده، پس تو هم به زندگی ادامه بده و مطمئن باش خدا اگر غمی میده توان تحملش رو هم میده و طبق آیه ای از قرآن بهت میگم: « با هر سختی ، آسانی است و در آیه ی بعد هم تاکید کرده که: پس البته با هر سختی آسانی است » مطمئن باش اونم الان راضی به رنج کشیدن تو نیست. تنها کاری که از دست من برمیاد اینه که واسه به آرامش رسیدنت دعا کنم . ولی جدای از احساس ، گاهی باید به عقل متوسل شد! اگه واقعاً فکر میکنی فراموش کردنش خیلی برات سخته قبل از اینکه کارت به افسردگی برسه برو پیش یه مشاور روانشناس ! می تونه کمکت کنه.
      آقا مرتضی یه بار حدیث قشنگی از امام علی گفت که حالا منم واسه تو می نویسمش:
      اگر بر چیزی که از دست رفته زاری میکنی برای همه ی چیزهایی که به دستت نرسیده هم زاری کن

      • سلام انقدر داغونم که اصلان نمیتونم به مانی جملاتت فکر کنم. هر وقت یادش میوفتم احساس میکنم دگ منم مردم. نمیشه تحمل کرد. واقعن نمیتونم خودمو کنترل کنم. زاری میکنم فقط واسه هانی خودم که از دستم رفت. حداقل کاش منم با خودش میبرد. :(( :(( :(( :(( :(( :((

        • سلام امیر جان خوش اومدی

          امیر جان یادن باشه که بعضی چیزا هیچ وقت فراموش نمیشن و هرگز نباید سعی کنی که فراموششون کنی
          مسخره اس؟
          نه عزیز دلم قصه داره…
          شاید اینو همه مون شنیده باشیم که میگن مشکلاتو بزرگشون نکنیم اما واقعا ماهیت این جمله چیه
          با یه مثال ساده میگم
          اگه توی محله اتون یه قلدر باشه، یا باید از شرش خلاص بشی یا باید باهاش کنار بیای و رامش کنی
          برای هر دوتاش تا موقعی که میترسی باید کتک بخوری
          فراموش هم نمیشه کرد چون هروز داری یه دست سیر کتک میخوری
          پس باید راحشو پیدا کنی
          —————————————–
          فراموش کردن اشتباه آدما شاید خیلی راحت تر از فراموش کردن یه عزیز باشه
          ولی همیشه فراموش کردن جواب نمیده
          باید با خودت وقت بذاری و خودت رو در اختیار خودت بذاری و اتفاقا با تمام وجود به عزیزت فکر کن
          ولی نذار این تمام وجود بشه صد درصد
          این تمام وجود فقط بیست درصده و بقیه ی اون یعنی اون هشتاد درصد مال حل مشکله
          نه میگم احساسی برخورد نکن و نه میگم منطقی باش چون توی این جور شرایط واقعا این حرفا نمیتونه مشکلی رو حل کنه
          ولی میگم ببین تا حالااز کدوم یکی از اینا ضربه بیشتری خوردی بعد هر تصمیمی خواستی بگیر
          با آرزوی بهترین ها

          • سلام مرتضی جون. راستش داشتم به کومنته الناز خانوم فکر میکردم. که شما واسم اینو زدی . حرفات جالب بود امید وارم بتونم عمالش کنم . راستش اصلان واسم قابله حزم نیست. نمیتونم دورشو تحمل کنم . ۲ ساله دارم از دورش زار میزنم. بازی وقتا که میاد بخابم از شدته ذوق از خب میپرم. :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( خالی دوستش دارم نمیتونم واقعن .. :( :(( :(( :(( :((

          • سلام به پسر جدیدم، میدونم خیلی سخته امیرجان، به قول آقا مرتضی نمیشه فراموش کنی اما خب باید با این مسئله کنار بیای، مطمئن باش اون داره تو رو میبینه و از این که تو همش ناراحتی، ناراحته. باور کن که اونم دوست داره تو به زندگیت با خوبی و خوشی ادامه بدی …. پس یه یاعلی بگو و با توکل به خدا و یاد اون عزیز رفته، زندگیتو دوباره بساز

          • سلام مامان باران همه بهم میگن . والی نمیتونم . همه جا بوی رنگو هانیمو میده . :( :(( از هر جا رد میشم یادش میوفتم . :-s کلمه به کلمه حرفاش تو گوشمه همیشه …. =(( :(

          • سلام مامان جون کجایی که دارم از تنهایی دغ می کنم
            حال و روزم خیلی بده، دیگه اصلا نمی تونم خودمو آروم کنم، دیگه دارم از پا در میام، الان که دارم می نویسم قلبم می خواد از جاش کنده بشه :(( :(( :((

          • سلام . بالا پر بود اینجا واست جواب گذاشتم ! بلاخره باهاش حرف زدی یا نه؟ کار خوبی نکردی آدرسه اینجا رو بش دادی چون اینجوری هرچی بش بگی فک میکنه سیاسته و داری کلک میزنی ! حالا اشکالی نداره! امیدوارم مثبت فک کنه! خوب الان من چه بت بگم بش زنگ بزن و چه بگم زنگ نزن از قبل میدونه چون داره حرفامونو میخونه! پس احتمال میدم روش نشه زنگ بزنه! یک روز باد از قرارتون هم صبر کن اگه زنگ نزد تو بش زنگ بزن. آقا مرتضا وجدانی باهاش صادق باش. یا هر آنچه هستی بنما یا هر آنچه مینمایی باش! میشه ازت بپرسم چرا اینقد فک میکنی بت جوابه رد میده؟ مگه چیکار کردی؟ حالا که آدرسه اینجا رو بش دادی فک کنم جوابه این سوالم هم بدی بهتره چون بهتر میتونیم کمکت کنیم . غلطی املاییم زیاد بود ببخشید! کیبوردم انگلیسی

          • سلام
            آدرس اینجا رو دادم اما بعید میدونم بیاد اینجا سر بزنه.نمیدونم شایدم بیاد.
            ولی شبیه بهش زنگ زدم و باهاش حرف زدم
            خدا رو شکر مثل همیشه شاد و خندون بود
            گفت که یادمه ولی خوب به خاطر مسافرت نتونسته بره عید دیدنی و فعلا مشغول دید و بازدید عیده و انشاله اگه شنبه شد زنگ میزنه
            ابایی ندارم بیاد اینجا و حرفامو بخونه.دلم ام نمیخواد چیزی غیر از اونی که هستم خودمو نشون بدم.میخوام اگه خواستنی هست برای اینی که هستم باشه.برای داشته ها و نداشته هام.اونی که هستم.
            اگه اونجوری قبولم کنه بهش میگن، عشق
            اگه هم که کس دیگه ای رو دوست داشته باشه که دیگه…
            نمیدونم
            میدونی یه پسرعمو داره که باهم میان سر کلاس
            خوب معمولا این جور وقتا باید همو دوست داشته باشن تا باهم بیان کلاس
            یه بار سراحتا از پسر عموش پرسیدم قصد ازدواج داره گفتش که حالا حالاها نه و حتی درباره ی اون هم پرسیدم،گفت فکر نمیکنم
            با شناختی که از پسرا دارم به این راحتی رازشونو برای هر کسی نمیگند مگه اینکه دیگه از دستشون در بره
            یه قضیه دیگه هم هست که اون یه خورده بدتر از اینه که البته قبل از اینکه بخوایم کاری بکنیم بهش میگم
            خیلی هم بد نیست ولی خوب بستگی به واکنش اون و اینکه چه قدر برای اون مهمه داره
            اولین باریه که به یه دختری اینطور فکر میکنم و آرامش دارم
            بازم میگم توکل به خدا

          • منظور منم این نبود که خودت رو چیزی غیر از این که هستی نشون بدی!! منظورم این بود که پخته تر عمل کنی چون به نظر من سن شما هنوز واسه ازدواج خیلی پایینه! در مورد اینجا اومدنشم شک ندارم که میاد! در مورد این حرفتم« خوب معمولا این جور وقتا باید همو دوست داشته باشن تا باهم بیان کلاس» قبولش ندارم . این اصلاً دلیل نمیشه! در هر حال امیدوارم هر چی خیره براتون پیش بیاد @};- حداقل حرفتو بهش میزنی. اگر از پرده برون شد دل من عیب مکن/ شکر ایزد که نه در پرده ی پندار بماند
            اینجوری حداقل یه عمر حسرت نمیخوری از اینکه چرا بهش نگفتی!

          • آقا مرتضی! اصلی ترین چیزی که می تونه باعث موفقیت شما در این خواستگاری بشه صداقته. خانم ها صداقت براشون خیلی مهمه. کوچکترین دروغی رو هم متوجه میشن و اگه به روی خودشون نمیارن فقط به این خاطره که دوست دارن اون تصور مثبتی رو که از طرف توی ذهنشونه باور کنن! یه نصیحت خواهرانه برات دارم و اونم اینه که این سه نقطه … رو کلاً از فرهنگت حذف کن! همیشه حرفات رو کامل بزن. میگی میگی میگی بعد تهش سه تا نقطه میذاری ! این کار شما اصلا! خوشایند نیست! خیلی راحت حرف دلت رو بزن! نیازی نیست اینقدر بالا و پایینش کنی! صداقته است که مهمه!

          • آقا مرتضی! یه توصیه ی دیگه هم دارم! اونم اینه که اگه بهش زنگ زدی یا توی هر مرحله ای از حرفات همیشه اول تو پیش قدم شو. انتظار نداشته باش اون بخواد چیزی به تو بگه! یادت باشه که تو پسری و اون دختر. حتی اگه مطمئن شدی که اینجا اومده و حرفای دل تو رو خونده بازم اینطور در نظر بگیر که نخونده و همه چیز رو بگو و خودتم شروع کننده باش. دیگه همین دیگه! خدا رحمتت کنه! :d

          • ممنون الناز خانم
            منظور منم این نبود که شما گفتید صادق نباش بلکه میخواستم بگم خود من هم صداقتوترجیح میدم تا اینکه بخوام خودمو چیزی غیر از اونی که هستم نشون بدم.
            البته اون قضیه پسرعموش رو هم حتما قبل از اینکه بخوام حرفی بزنم ازش میپرسم(نگران نباشید میدنم چطوری بپرسم ;) )
            برای سه نقطه هام دلیل دارم ولی منظورم تموم نکردن حرف نیست
            یا اینکه کم آورده باشم یا بترسم ویا هر چیز دیگه ای.
            دلیلشو بعدا میگم
            بازم خوبه یکی به من گفت که سنم کمه یه خورده امیدوار شدم به خودم.هی فکر میکردم پیرمرد شدم رفت :d
            به قول شما و به اعتقاد خودم ،آدم باید حرفشو بزنه چون اینجوری دیگه آدم بدهکار دلش نیست و لااقلش از دو دلی در میاد.
            اگه خدا بخواد شاید فردا زنگ بزنه و برم ببینمش
            خدا رو شکر وقتایی که ناامید میشم سریع بع راه حلش فکر میکنم تا قصه خوردن
            فقط برام دعا کنید

          • سلام. منظور منم از سه نقطه هاتون هیچ کدوم از اینا نبود فقط منظورم این بود که این سه نقطه هاتون قدری خسته کننده است! نمی دونم اگه توی حرف زدنتونم از این سه نقطه ها زیاد بکار ببرید باعث می شه قضاوتهای غلط در مورد خودتون توی ذهن طرف مقابلتون ایجاد کنید! حالا! بگذریم! ببخشید من اینقدر زیادی راهنماییتون کردم شاید علتش این بود که خودم زیاد تشویقتون کردم که برید باهاش حرف بزنید واسه همینم می ترسم خرابکاری کنید :d . براتون دعا می کنم که هر چی خیره براتون رقم بخوره. شما تلاشتون رو بکنید اما از خدا چیزی رو به اصرار نخواید چون صلاح شما رو فقط خدا می دونه. خودم یه زمانی جیزی رو به اصرار از خدا خواستم و بهم نداد بعدها وقتی حکمتش برام مشخص شد دیگه روی برگشتن به درگاهش رو نداشتم! البته من هیچ تلاشی برای خواسته ای که داشتم نمی تونستم بکنم چون دخترم و دختر خوبیت نداره مثل پسرا از کسی خواستگاری کنه! از بعد روانشناسی هم اشتباهه! از اون زمان تا حالا دیگه هرگز روی چیزی اصرار نکردم وفقط می گم: رب انی لما انزلت الی من خیر فقیر « خداوندا من به خیری که تو نازل فرمایی محتاجم»
            و شما چون پسری و. دستت بازه ، همه ی تلاشت رو بکن ولی در نهایت به خدا واگذار کن چون اون صلاحت رو بیشتر از تو میدونه. وبگو«افوض امری الی اله ان اله بصیر بالعباد»« من کار خود به خدا می سپارم که خداوند بر احوال همه ی بندگان آگاه است»
            دعا می کنم خدا هواتو داشته باشه و برات خیر پیش بیاره @};-
            شاید من چند روزی نیام یه استراحتی به داداش شاهین بدم این چند روز اساسی شلوغ کاری کردم :d تا پخ نکرده خودم باعزت و احترام برم بهتره :-p اگه کاری از دستم برمیومد روی کامنت خودم برام کامنت بذار ، ایمیلم رو هرشب چک می کنم.
            موفق باشید :)

          • ممنون به خاطر راهنمایاتون
            سعی میکنم تمام تلاشمو بکنم ولی اگه خدا نخواست که منم تسلیم
            خدایا تو را شکر گذارم به تعداد سلول ساخته شده کاعنات به توان قطرات باران از ابتدای خلقت تا قیام قیامت.
            بچه ها دعام کنید @};-

          • راستی آقا مرتضی! سیزده به در سبزه هاتم گره بزن بختت وا شه! :)) :)) :))

        • درکت می کنم امیر آقا. واسه همینم گفتم که جای نصیحت کردن نداره. ولی خوب یه وقتایی آدم باید بین بد و بدتر بد رو انتخاب کنه ! خوب حقم داری! نمی شه فراموش کرد. مثل خونواده ی هانی که مطمئناً هرگز فراموشش نمی کنن. ولی میشه باهاش کنار اومد سخته ولی شدنیه . اون که رفته، با گریه و زاری هم نمی تونی برش گردونی هیچکس هم هیچ کاری از دستش برنمیاد و فقط خودت می تونی به خودت کمک کنی اگه واقعاً فکر می کنی لازمه پیش یه مشاور برو . بالاخره مشکلیه که باید باهاش کنار بیای . اگه خیلی بهش بها بدی داغون میشی . منم یه روزگاری عاشق شدم هیچ بلاییم سر طرف نیومد ولی ۳-۴ سال طول کشید تا برام کمرنگ شد و از ذهنم پاک شد. دوست داشتم فراموشش کنم چون می دونستم که قسمتم نیست اما نمی تونستم چون فکر می کردم هرگز نمی تونم. هر بار میومدم اینترنت درد و دلای بقیه رو می خوندم بلکه یه نفر بهم بگه که من به شدت عاشق شدم و تونستم فراموش کنم تا بارقه ی امیدی بشه برام که منم میتونم، ولی چیزی پیدا نمی کردم. همه فقط می گفتن نمیشه! همینم باعث شد سال ها رنج بکشم فکر می کردم تا آخر عمرم فراموشش نمی کنم ولی اشتباه می کردم. واسه همینم دوست داشتم بهت بگم مطمئن باش این اندوه تا ابد ادامه پیدا نمی کنه. مطمئن باش
          با نظر آقا مرتضی مخالف نیستم ولی صد درصد هم باهاش موافق نیستم چون آقا مرتضی هنوز در مرحله ی عاشقیه ولی من دیگه تا ته خطش رو رفتم و از خط پایان دارم برات می گم. خط پایانی که فکر می کنم آقا مرتضی هنوز ندیدش!

          • اصلآ به فکره کم کرده اذیت کردنه خودم نیستم فقط دوست دارم هانیم پیشم باشه. تو فامیل شده اسمم دیوونه ولی چی کار کنم ؟؟؟؟؟؟ مردم هر چی میخوان بگن بگن به من چه . عشقه من رفت …… :((

          • می فهممت امیر آقا. مشکل تو خیلی سخت شده چون دوتا مشکل رو همزمان داری. یکیش عاشق شدن و نرسیدنه و اون یکیش مرگ عزیز. و راه حلی که من بهت دادم فقط به درد مشکل اولت می خوره اما واسه مشکل دومت هیچ راه حلی نمی شناسم جز اینکه برات دعا کنم! ترجمه ی قرآن رو بخون. آروم میشی. من ترجمه ی الهی قمشه ای رو پیشنهاد میکنم چون خیلی عالیه.

          • ممنونم ازت. :-* حتما امشب امتحانش میکنم.

          • به خدا توکل کن و مطمئن باش هواتو داره. منم برات دعا می کنم @};-

  5. میگم بچه ها اینجا جایی واسه چت کردن نداره که افراده آنلین و آفلین قابله نمایش باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :-/

    • این جا محیطش خیلی بهتر از چت رومه و اصلا قابل مقایسه نیس.. این جا همه ما مث یه خانواده مهربونیم و سعی داریم به هم کمک کنیم و آرامش رو بهم هدیه بدیم… این جا کسی تنهات نمیذاره و همه تا جایی که میتونن بهت کمک می کنن

  6. یه خورده جالب انگیز بود [دست زدن]

  7. روز پاییزی میلاد تو در یادم هست
    روز خاکستری سرد سفر یادت نیست
    ناله ی نا خوش از شاخه جدا ماندن من
    در شب آخر پرواز خطر یادت نیست
    تلخی فاصله ها نیز به یادت ماندست
    نیزه بر باد نشسته ست و سپر یادت نیست
    خواب روزانه اگر درخور تعبیر نبود
    پس چرا گشت شبانه در بدر یادت نیست
    من به خط و خبری از تو قناعت کردم
    قاصدک کاش نگویی که خبر یادت نیست
    عطش خشک تو بر ریگ بیابان ماسید
    کوزه ای دادمت ای تشنه مگر یادت نیست
    تو که خود سوزی هر شب پره را میفهمی
    باورم نیست که مرگ بال و پر یادت نیست
    تو به دلریختگان چشم نداری بی دل
    آنچنان غرق غروبی که سحر یادت نیست
    شهیار قنبری

  8. سلام بچه ها. من عضو جدیدم. دلم گرفته. بد جورم گرفته. شاید بگید این چه خریه دیگه. ولی سخته خیلی سخت…… :( :(( کسی هست واسش سفره غمو باز کنم؟ :(

    • بله بفرمایید، امیر آقا …. از همین حالا میگی سفره غم تو ؟؟؟ بگو سفره دلمو …. خب حالا بگو هر چه میخواهد دل تنگت … چی شده ؟

      • چقدر گریه واسه جدایی؟ :(( بس نیست آخه؟ دارم دیگه میمیرم. :((

        • سلام امیرآقا، به من میگن مامان باران، از بس که همه رو نصیحت میکنم، اما خب می خوام حرفای مادرانمو بپذیری، چون من سختی های زیادی رو تو این دنیادیدم. بیشتر بچه ها دردهای منو میدونن، اما دیگه یادآوری گذشته ها کمکی به کسی نمیکنه و برای من بی اهمیت شده… این ها رو واسه مقدمه گفتم :) خب حالا بگو درد تو چیه؟ چی شده که اینقدر داغونت کرده… راستی کامنتهای من ایمیل نمیشه بهت… برای دیدن جواب هام باید به سایت سر بزنی …

          • سلام مامان برون :d . چرا به ایمیلم نمیاد؟ :-/ دیشبم داشتم میچرخیدم تو سایت نصیحتاتو دیدم. پیشه خودم گفتم تو چرا اینجایی با این روحیه؟! که حالا فهمیدم .
            الان واسم ساخته گفتنش! آخه دلم تنگ نیست. :d اگه خاستی درد دلمو بدونی شبا آنلین باش. ۲ ساله شبه آروم نداشتم. :( چون اون کسی که دوستش داشتم دیگه پیشم نیست و رفت پیشه خدا. :((

          • چند تا غلط املایی توش هست به بزرگی خودت ببخش.

          • من مامان بارانم ……. این اولا بود :)
            مگه چه روحیه ای دارم ؟؟؟؟
            بعدشم شما درددلت رو بنویس، من هر موقع بتونم میام و می خونم، ولی فقط روی کامنت خودم مث الان که روی کامنت خودم، کامنت گذاشتی، کامنت بذار…
            راستی پسرم، بهت تسلیت میگم و حداقل، تو وضیعتت از خیلی های دیگه که اینجا هستن بهتره، چون خیانت و بی مهری ندیدی …

          • کاشکی بی مهری و خیانت میدیدم. حداقل متنفر میشدم . والی الان هر واق عکساشو میبینم… :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( هییییییی خدااااا خستم .

          • هیچ کس نمیتونه درکم کنه. :(( هیچ کس :( :((

      • فکر کنم نیستی. شبه همگی به خیرو خوشی :(

    • سلام امیر اقا بفرمایید منم سر تا پا گوشم !!!
      خوش اومدید به عاشقانه ها

  9. سلام بچه ها واسم دعا کنید این عید هم کوفتم شد سفر همش گریه امروز از بس گریه کردم نفسم بالا نمیومد دعا یادتون نره

    • دعا؟؟؟؟؟؟ واقعا خدا مگه صدای ما رو میشنوه؟؟؟؟؟؟ اگه می شنید من انقدر داغون نبودم گندم جان. :( یکی هم از دعا هام بر آورده نشد. :((

      • اره میشنوه کافی ما ادما بخوایم وحسش کنیم بعضی وقتا هم خدا امتحان میکنه باید صبور باشیم دوست عزیز واسم دعا کن :( :(

        • من خواستمو حسش کردم ولی منو زد زمین. :( هنوزم که هنوزه رو زمینم. :( حتما شما … نمیدونم . ولی انشااله هر جا هستی موفق و سر بلند باشی.

    • سلام به ابجی گلم ….
      چی شده ابجی ؟؟؟ خدا بد نده……..گریه چرا ؟؟؟؟
      چشم من برات دعا میکنم اگه خدا منو قابل دونست !!!!
      :x :x :x :x :x
      گریه نکنی ابجی جون منم گریه ام میگیره !!! :( :( :( :(