راه شمالی
الان ای کاش نزدیک تو بودم .. تو این راه مه آلود شمالی
با این آهنگ دارم دیوونه میشم .. پر از بغضم فقط جای تو خالی
ما با هم تا حالا دریا نرفتیم .. از اون خونه، از این دنیای خودخواه
تو رو شاید یه روزی قرض کردم .. به اندازه ی یه سفر کوتاه
میخوام تو آینه ها بهتر از این شم .. نگاه من نوازشم بلد نیست
به خاطر تو التماس کردم .. با لبهایی که خواهشم بلد نیست
میخوام محکم نگه دارمت این بار .. تو که باعث دلتنگیم میشی
بلایی به سر خودم میارم .. که تو چشمای من تسلیم میشی
تو مغـروری نمی ذاری بفهمم .. که احساست به من تغییر کرده
دلت از آخرین باری که دیدم .. توی آغوش سردم گیر کرده
چه خوبه پیرهن منو بپوشی .. بهم تکیه کنی تا خسته میشی
تا بارون بند می یاد بمونی پیشم .. تو اینجوری به من وابسته میشی
میخوام تو آینه ها بهتر از این شم .. نگاه من نوازشم بلد نیست
به خاطر تو التماس کردم .. با لبهایی که خواهشم بلد نیست
میخوام محکم نگه دارمت این بار .. تو که باعث دلتنگیم میشی
بلایی به سر خودم میارم .. که تو چشمای من تسلیم میشی
ترانه سرا: مونا برزویی
۱ فروردین ۱۳۹۱در ۱۰:۵۳
سلام بریا جون عیدت مبارک. علیرضا جان .کندم.باران .شاهین .هادی.عیدتون مبارک راستی من سامیه بااسم سارا اومدم سال خوبی داشته باشین
۱ فروردین ۱۳۹۱در ۱۲:۱۳
سلام با اینکه مارو قابل ندونستید ولی از طرف همه عید رو به شما تبریک می گم
۱ فروردین ۱۳۹۱در ۰۷:۳۹
کاش من هم الان شمال بودم درلحظه تحویل سال برای تمام مردم که هرکسی هرارزوی دارد به تمام ارزوش برسه سال نوهمه مبارک
۱ فروردین ۱۳۹۱در ۰۱:۱۹
عید به همه ایرانیا تبریک میگم امیدوارم سال خوبی برای همه باشه و سالی پر از عشق الهی برای همه باشه اول عشق الهی وبعد عشق زمینی متاسفانه درسته اخر سالی منفی باشم ولی این حرفای دل منه عاشقانه عاشقتونم
۱ فروردین ۱۳۹۱در ۰۰:۴۵
بجه هایواش یواش داریم نزدیک میشم به سال جدیدجه حسی دارین
۲۹ اسفند ۱۳۹۰در ۲۱:۳۸
دلمان خوش است که می نویسیم و دیگران می خوانند
و عده ای می گویند آه چه زیبا و بعضی اشک می ریزند
و بعضی می خندند دلمان خوش است به لذت های کوتاه
به دروغ هایی که از راست بودن قشنگ ترند
به اینکه کسی برایمان دل بسوزاند یا کسی عاشقمان شود
با شاخه گلی دل می بندیم و با جمله ای دل می کنیم
دلمان خوش می شود به برآوردن خواهشی و چشیدن لذتی
و وقتی چیزی مطابق میل ما نبود چقدر راحت لگد می زنیم
و چه ساده می شکنیم همه چیز را…
با سلام آقای سادات ناصری زیبا بود ، خسته نباشید
۲۹ اسفند ۱۳۹۰در ۲۳:۱۳
سلام، ممنون دوست عزیز..
۲۹ اسفند ۱۳۹۰در ۲۳:۵۹
بسیار زیبا بود هادی جان
—————————
ممنون شاهین جان شعر زیبایی بود
۱ فروردین ۱۳۹۱در ۰۰:۴۸
سلام
ممنون از لطف تون آقا مرتضی
۲۹ اسفند ۱۳۹۰در ۲۱:۲۸
بیشابیش عیدهمکی مبارک .مرسی شاهین جان خیلی زیبابودمرسی
۲۹ اسفند ۱۳۹۰در ۲۳:۱۲
خواهش عزیز
۲۹ اسفند ۱۳۹۰در ۱۹:۴۱
چه خوبه پیرهن منو بپوشی .. بهم تکیه کنی تا خسته میشی
تا بارون بند مییاد بمونی پیشم .. تو اینجوری به من وابسته میشی
چه خوبه باشی باهام تنهای تنها ….. بمونی باهام تا آخرِآخر دنیا
چه خوبه دستامو بگیری بمونی پیشم …. تو اینجوری به من وابسته میشی
۱ فروردین ۱۳۹۱در ۱۴:۰۵
ایول یاد جزوه نویسی های دانشگاه افتادم ! معلومه بچه درسخونی! دقت کردم دیدم همه ی شعرها رو نکته برداری می کنی بابا ! بچه درس خون! سال نو مبارک زن داداش! این چه وضع خونه داریه؟! همه جا که پر از گرد وخاکه! :-?
۱ فروردین ۱۳۹۱در ۲۱:۴۶
تعریف از خود نباشه، آره عزیزم جزء درس خون ها بودم و هنوزم هستم
این گرد و خاک از وجود شماست … خواهش میکنم
۲۹ اسفند ۱۳۹۰در ۱۶:۰۰
بهار آمد ، گل و نسرین نیاورد
نسیمی بوی فروردین نیاورد
پرستو آمد و از گل خبر نیست
چرا گل با پرستو همسفر نیست ؟
چه افتاد این گلستان را ، چه افتاد ؟
که آیین بهاران رفتش از یاد
چرامی نالد ابر برق در چشم
چه می گرید چنین زار از سر خشم ؟
چرا خون می چکد از شاخه ی گل
چه پیش آمد ؟ کجا شد بانگ بلبل ؟
چه درد است این ؟ چه درد است این ؟ چه درد است ؟
که در گلزار ما این فتنه کردست ؟
چرا در هر نسیمی بوی خون است ؟
چرا زلف بنفشه سرنگون است ؟
چرا سر برده نرگس در گریبان ؟
چرا بنشسته قمری چون غریبان ؟
چرا پروانگان را پر شکسته ست ؟
چرا هر گوشه گرد غم نشسته ست ؟
چرا مطرب نمی خواند سرودی ؟
چرا ساقی نمی گوید درودی ؟
چه آفت راه این هامون گرفته ست ؟
چه دشت است این که خاکش خون گرفته ست ؟
چرا خورشید فروردین فروخفت ؟
بهار آمد گل نوروز نشکفت
مگر خورشید و گل را کس چه گفته ست ؟
که این لب بسته و آن رخ نهفته ست ؟
مگر دارد بهار نورسیده
دل و جانی چو ما در خون کشیده ؟
مگر گل نو عروس شوی مرده ست
که روی از سوگ و غم در پرده برده ست ؟
مگر خورشید را پاس زمین است ؟
که از خون شهیدان شرمگین است
بهارا ، تلخ منشین ،خیز و پیش ای
گره وا کن ز ابرو ،چهره بگشای
بهارا خیز و زان ابر سبک رو
بزن آبی به روی سبزه ی نو
سر و رویی به سرو و یاسمن بخش
نوایی نو به مرغان چمن بخش
بر آر از آستین دست گل افشان
گلی بر دامن این سبزه بنشان
گریبان چاک شد از ناشکیبان
برون آور گل از چاک گریبان
نسیم صبحدم گو نرم برخیز
گل از خواب زمستانی برانگیز
بهارا بنگر این دشت مشوش
که می بارد بر آن باران آتش
بهارا بنگر این خاک بلاخیز
که شد هر خاربن چون دشنه خون ریز
بهارا بنگر این صحرای غمناک
که هر سو کشته ای افتاده بر خاک
بهارا بنگر این کوه و در و دشت
که از خون جوانان لاله گون گشت
بهارا دامن افشان کن ز گلبن
مزار کشتگان را غرق گل کن
بهارا از گل و می آتشی ساز
پلاس درد و غم در آتش انداز
بهارا شور شیرینم برانگیز
شرار عشق دیرینم برانگیز
بهارا شور عشقم بیشتر کن
مرا با عشق او شیر و شکر کن
گهی چون جویبارم نغمه آموز
گهی چون آذرخشم رخ برافروز
مرا چون رعد و توفان خشمگین کن
جهان از بانگ خشمم پر طنین کن
بهارا زنده مانی ، زندگی بخش
به فروردین ما فرخندگی بخش
هنوز اینجا جوانی دلنشین است
هنوز اینجا نفس ها آتشین است
مبین کاین شاخه ی بشکسته خشک است
چو فردا بنگری ، پر بید مشک است
مگو کاین سرزمینی شوره زار است
چو فردا در رسد ، رشک بهار است
بهارا باش کاین خون گل آلود
بر آرد سرخ گل چون آتش از دود
بر اید سرخ گل ، خواهی نخواهی
وگر خود صد خزان آرد تباهی
بهارا ، شاد بنشین ، شاد بخرام
بده کام گل و بستان ز گل کام
اگر خود عمر باشد ، سر بر آریم
دل و جان در هوای هم گماریم
میان خون و آتش ره گشاییم
ازین موج و ازین توفان براییم
دگربارت چو بینم ، شاد بینم
سرت سبز و دلت آباد بینم
به نوروز دگر ، هنگام دیدار
به ایین دگر ایی پدیدار
نوروز ۹۱ بر همه ی عزیزانم در عاشقانه ها از آقا شاهین گل تا جدیدترین عضو مبارک،امیدوارم همه خوش باشن
۲۹ اسفند ۱۳۹۰در ۱۸:۳۳
مرسی علیرضا جان، بر شما هم مبارک عزیز..
۱ فروردین ۱۳۹۱در ۱۲:۱۷
سلام داداش علیرضا جان خودمون
اول اینکه سال ۹۱ رو به شما و خانواده محترم تبریک می گم و امیدوارم سال خوبی داشته باشید دوم اینکه شعرت خیلی قشنگ بود و ناز
۲ فروردین ۱۳۹۱در ۱۰:۵۶
سلام داداش علی نودویکی!
۹۰تاش که هیچ ولی تو واقعا یک یکی!
منم به تو تبریک و خانواده عزیزت تبریک میگم و امیدوارم سال رسیدن به تمام آرزوهات باشه عزیز
۲ فروردین ۱۳۹۱در ۱۳:۵۹
عید تواممممم خیلی خیلی خیلی مبارککککککککککککککک
۲۹ اسفند ۱۳۹۰در ۱۵:۴۱
خیلی زیباست آقا شاهین کاش ایران بودم اگر بودم الان تو راهه شمال بودیمااا حیف شدددد
۲۹ اسفند ۱۳۹۰در ۱۵:۵۴
عزیزم مگه کجایی؟
۲ فروردین ۱۳۹۱در ۱۳:۵۳
عزیزم الان اینگیلیس هستم گلم
۳ فروردین ۱۳۹۱در ۱۶:۴۲
اِاِاِ
آفرین
واقاً واقعاً برای من چی سوغات میاری مامانی؟
راستی برمی گردی یا…؟؟
دوست دارم عزیزم،نازنین جان
۷ فروردین ۱۳۹۱در ۱۴:۳۹
گفتم که هر چه که از دوست رسد نیکوست
نازنیین عزیییییییییییییییییییییییییزم
۲۹ اسفند ۱۳۹۰در ۱۶:۴۶
ای جان عمه جون میخوای من بجات برم ؟
۱ فروردین ۱۳۹۱در ۱۲:۱۱
ای جونم
عمه نازنین جانم من از طرف شما میرم
۱ فروردین ۱۳۹۱در ۲۲:۱۶
تیکه کلام منو نگو داداش قاطی میکنماااااااا
۲ فروردین ۱۳۹۱در ۱۳:۳۱
آبجی گندم جونم یه موقع النگوهات نشکنه از بس قاطی می کنی
۲ فروردین ۱۳۹۱در ۱۳:۵۵
ای بچه بد
به النگو های ابجیت چیکار داری شکستم خودم براش میخرم بازززززز
۲ فروردین ۱۳۹۱در ۱۳:۵۶
علی رفتی سلامه منم برسون دریاهای اینجا مسله دریاهای انجا حال نمیددده انجا ی چیزه دیگستتتتتتتت
۲۹ اسفند ۱۳۹۰در ۱۴:۳۷
الهی خیلی قشنک بود دلم واسه شهر خودم تنگ شده چون این شعر حال و هوای اونجارو داره.مرسی فوق العاده بود
۲۹ اسفند ۱۳۹۰در ۱۵:۵۱
آخییییییییی
مگه الان کجایی؟ و شهر خودن کجاست عزیزم؟
انشااله وصال نزدیکه
۲۹ اسفند ۱۳۹۰در ۱۸:۱۲
نمیگم شهرم کجاست حدس بزن
۱ فروردین ۱۳۹۱در ۱۲:۰۹
خب معلومه دیگه ، تو شالیزار
نه شوخی کردم جات توی قلب داداشی
۱ فروردین ۱۳۹۱در ۲۲:۱۷
نخند شهر ما گل که همه دوست دارند بیان حسودی نکن
۲ فروردین ۱۳۹۱در ۱۰:۵۳
فکر کنم همدان
یا سنندج
یا حدفاصل بین این دو
درست گفتم عزیزم؟
۶ فروردین ۱۳۹۱در ۰۰:۰۰
نه بایا اونجا که واسه سفر رفتم باز حدس بزن تو میتونی
۷ فروردین ۱۳۹۱در ۱۴:۴۰
در حوالی شهرهای شمالی یا …
خب یه کم راهنمکایی کن
۸ فروردین ۱۳۹۱در ۲۲:۳۷
الهی گریه نکن باشه میگم من بچه شمالم شما ماله کدوم شهری؟ اگه دوست داری سنتم ؟بگو میخوام یک چی بهت بگم