باز هم برای تو..
هنوز هم عاشقانههایم را عاشقانه برای تو مینویسم..
هنوز هم در ازدحام این همه بی تو بودن از با تو بودن حرف میزنم..
هنوز هم باور دارم عشق ما جاودانه است..
این روزها دیگر پشت پنجره مینشینم و به استقبال باران میروم.
میدانم پائیز، هنوز هم شورانگیز است..
میدانم یکی از همین روزها کسی که نبض زندگی من است،
کسی که جز تو نیست بازمیگردد..
میدانم تمام میشود و ما رها میشویم؛ پس بگذار بخوانم:
اولین عشق من و آخرین عشق من تویی
نرو، منو تنها نذار که سرنوشت من تویی..
۹ خرداد ۱۳۹۲در ۱۸:۴۸
میدونید من الان تو فکر مادر بزرگم هستم کسی واقعا عاشقش بودم و رفت دلم واسش تنگ شده . خیلی قشنگ بود
۳۰ اسفند ۱۳۹۱در ۰۱:۱۴
خیلی قشنگ وپاییزی بود
منون
۱۶ اسفند ۱۳۹۱در ۱۷:۴۶
کارگری خسته ای سکه ای از جیب جلیقه ی کهنه اش دراورد تا صدقه دهد ناگهان جمله ای روی صندوق دید و منصرف شد : ” صدقه عمر را زیاد میکند “ : (
۳۰ بهمن ۱۳۹۱در ۱۷:۳۸
خیلی قشنگ بود مخصوصا واسه آدمایی که تنهان مثل من
۷ دی ۱۳۹۱در ۱۰:۴۹
من تنها شدم…
ولی کاش عاشقانه های خودت رو هم می بردی !!
۴ تیر ۱۳۹۱در ۰۴:۰۶
اما خیلی وقتا این سرنوشتا میذارن و…….میرن……..بدون توجه به التماس ما :-<
۸ خرداد ۱۳۹۱در ۰۶:۲۲
خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی قشنگ بود .
مرسی
۲ خرداد ۱۳۹۱در ۱۷:۰۷
مهر آن متاعی نیست که بشود آزمود و پس از آن، ضربه یک آزمایش به حقارت آلوده اش سازد.
عشق جمع اعداد و ارقام نیست تا بتوان آن را به آزمایش گذاشت، باز آن ها را زیر هم نوشت و باز آن ها را جمع کرد.
دوستتون دارم عاشقانه ها
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۱در ۱۹:۳۴
زیبا مثل همیشه
۷ بهمن ۱۳۹۰در ۲۰:۰۳
مرسی خوشگل بودن