هیاهو
هنوزم دستای گرمت جای امنی واسه گریهست
تو قشنگی مثل بارون، من دلم پر از گلایهست
هنوزم تو این هیاهو توی این بغض شبونه
من و گنجشکای خونه دیدنت عادتمونه
پشت پنجره هنوزم چشم به راهت میشینم
ای که بیتو خودمو تک و تنها میبینم
ما دو تا پنجره بودیم گفتی که باید بمیریم
دیوارا همه خراب شد ولی ما هنوز اسیریم
ما هنوزم مثل مرداب مست آینه کویریم
ما همونیم که میخواستیم خورشیدو با دست بگیریم
گریه هام حروم شدن کاری بکن
چشم من بیا منو یاری بکن
وقتی که به تو رسیدم هنوزم آهو نفس داشت
هنوزم چلچله انگار تو چشاش غم قفس داشت
غزلک گریه نمیکرد تو شبای بی چراغی
من و تو هم قصه بودیم از ستاره به اقاقی
حالا اما دیگه وقت رفتنه
جاده اسم منو فریاد میزنه
حالا من موندم و یاد کوچه های خالی و خیس
یاد خونه ای که دیگه خیلی وقته مال ما نیست
اگه خاموشم و خسته اگه از تو دورِ دورم
تکیه کن به من غریبه من یه کوه پُر غرورم
ترانه سرا: بابک صحرایی
۱۵ آذر ۱۳۹۲در ۱۳:۰۲
خوب بود عزیزم.
۱ مهر ۱۳۹۱در ۲۱:۵۳
کاش میشید به یک چیز دنیا اعتماد نکرد………کاش میشد به عشق اعتماد نکرد تا دلی را از دست ندهیم……کاش میشد واسه یه ثانیه که شده دل غمگینمو میتونستم آروم کنم……
کاش هرگز عاشق نمیشدم.کاش…………..
۲۰ شهریور ۱۳۹۱در ۰۲:۴۷
این شعرم هم حسن شمایی زاده خونده هم خانم گوگوش……….خیلی دوسش دارم .ممنون
۹ مرداد ۱۳۹۱در ۱۷:۱۲
ببخشید. ولی شعر خیلی سطح پایینه
۶ مرداد ۱۳۹۱در ۰۵:۲۶
من و تو با هم میشیم ما