بهترین داداش دنیا

دفعه اول تو کوچه دیدمش گفت: داداشی میای بازی کنیم؟ بعد اینکه بازیمون تموم شد گفت: تو بهترین داداش دنیایی..
وقتی بزرگتر شدم به دانشگاه رفتم چشمم همش اونو میدید و میخواستم از ته قلبم بگم عاشقشم، دوسش دارم؛ اما اون گفت: تو بهترین داداش دنیایی..

وقتی ازدواج کرد من ساقدوشش بودم بازم گفت: تو بهترین داداش دنیایی.. و وقتی مرد من زیر تابوتشو گرفتم مطمئن بودم اگه میتونست حرف بزنه می‌گفت: تو بهترین داداش دنیایی..
چند وقت بعد وقتی دفتر خاطراتشو خوندم دیدم نوشته: عاشقت بودم، دوستت داشتم؛ اما می‌ترسیدم بگم. برا همین میگفتم تو بهترین داداش دنیایی!!

لینک کوتاه برای اشتراک‌گذاری:
انتشار یافته توسط شاهین در دوشنبه 23 اسفند 1389 با موضوع داستان‌های کوتاه
کلیدواژه‌ها:
همچنین بخوانید: اتفاق..! غریب آشنا تو را دوست می‌دارم من از عهد آدم تو را دوست دارم دوستت داشتم

دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

۴۴ دیدگاه

  1. کاوه گفته:

    ۲۸ دی ۱۳۹۰در ۰۰:۰۹

    اشک ادم رو در میاره،سخته نتونی به کسی که عاشقش هستی حرف دلتو بگی

    • faeze khanoooom گفته:

      ۲۹ دی ۱۳۹۰در ۰۲:۰۶

      کاملا باآقا کاوه موافقم :x

    • نازنین بانو گفته:

      ۴ بهمن ۱۳۹۰در ۱۶:۱۰

      منم موافقم واقعن خیلی سخته گفتن حرفه دل هرکی بتونه بگه خیلی شجاس و این شجاعت از عشقه زیاد میاد

  2. مهنــــــــــوش گفته:

    ۲۶ دی ۱۳۹۰در ۱۱:۲۲

    شعری که تو کامنت زیر فرستادم هم از توی وب خودتو گرفتمش چون خیلی زیبا بود و دوستش داشتم دوباره تو کامنت خودم گذاشتم
    ممنون از وب خوبتون [دست زدن]

  3. مهنــــــــــوش گفته:

    ۲۶ دی ۱۳۹۰در ۱۱:۲۰

    خیــــــــــــــــــــلی زیبا بود

    من به اندازه‌ی تقدیر توام .. که به دست روشنت دل بسته
    آسمون دل گرفته با منه .. گریه انگار که به من پیوسته

    حس خوب داشتنت همرامه .. این به من گرمی بودن میده
    من به این دلهره عادت دارم .. این تویی داره امونم میده

    تو تموم عاشقانه‌ی منی .. که به هر جهت پر از احساسی
    تو با دستای قشنگت داری .. پل رویا رو برام میسازی

    من بدون تو یعنی یک مرداب .. می‌رسم به تیرگی یک خواب
    بگو این تاریکی‌ها با ما نیست .. در میاد از پشت ابرا مهتاب

    @};-

  4. محیا گفته:

    ۲۲ دی ۱۳۹۰در ۱۳:۲۱

    سلام
    خیلی قشنگ بود @};- @};- @};-
    منم عاشقه یکی بودم ولی بهش میگفتم داداشی
    اونم بهم میگفت خواهره گلم
    اسمش علیرضاست.هیچوقت به اسم صداش نکردم
    ولی اخرش بهش گفتم که میخوام دیگه دتدتشم نباشه
    گفتم میخوام عشقم باشه
    اما اون رفت… =((
    رفت و گفت تو فقط خواهرمی…
    الان چند ماهه که افسوسه اعترافم رو میخورم
    کاش بهش نمیگفتم
    کاش داداشم میموند
    کاش هنوز باهم بودیم
    پشیمونم
    خیلی پشیمونم…

  5. عمو سام گفته:

    ۲۰ دی ۱۳۹۰در ۱۱:۵۴

    هرکی بگه یه رویاست مطمئن باشید هیچ وقت عاشق نبوده من همین امروز درگیر داستانم.

  6. بااران گفته:

    ۱۸ دی ۱۳۹۰در ۱۲:۵۹

    @};- :(( عالییی بود عالییییییی

  7. مونا گفته:

    ۱۸ دی ۱۳۹۰در ۱۰:۰۶

    :-< خیلی خیلی قشنگ بود من هم امیدوارم این اتفاق واسه کسی نیافته البته شده که طرف نمیره ولی بعد متوجه بشه دوستت داره واین هم سخته شاید سخت تر از قبل درسته؟ :-s :-s :-s =; ولی بازم میگم خیلی خوب بود [دست زدن] [دست زدن] [دست زدن] [دست زدن] [دست زدن]

  8. Farid گفته:

    ۱۷ دی ۱۳۹۰در ۲۱:۲۱

    خیلی قشنگ بود
    بغض گلومو گرفت

  9. جواد گفته:

    ۱۷ دی ۱۳۹۰در ۱۷:۰۸

    مرسی خوب بود [دست زدن] [دست زدن] [دست زدن] [دست زدن] [دست زدن] [دست زدن] [دست زدن] [دست زدن] [دست زدن] [دست زدن] [دست زدن]

  10. رویا گفته:

    ۱۷ دی ۱۳۹۰در ۰۹:۴۷

    سلام شاهین جان کارات مثل همیشه عالیه……
    آقا شاهین پس این دوستای من کجاند؟؟؟؟