نفس
یه نفس دور از تو بودن واسه من ماهی و سالی
با یه عکس و چند تا نامه پر نمیشه جای خالی
میون بود و نبودت جای خالیتُ حساب کن
وقت اومدن تموم ثانیهها رو جواب کن
یه عالم فرقه میون از جدایی دق آوردن
تا با دستای قشنگت تو خود عاشقی مردن
چشممُ به گریه بنداز فکر نکن تو عشق فقیرم
ضرب تو ضربهی ساعت زنده میشم و میمیرم
قلبمُ به غصه بشکن نگاه کن به تیکه پارم
من به غیر از خواستن تو، رو لبم حرفی ندارم
ترانهسرا: افشین مقدم
۱۸ دی ۱۳۹۰در ۱۳:۲۳
من اتفاقی به اینجا رسیدم اما خوشحالم از این بابت و فکر کنم بازم بیام
نوشته های زیبایی داشتید
اگه دوست داشتید همدیگرو بلینکیم لطفا منو با اسم “یادداشتهای خصوصی sadaf” لینک کنید و بگید من شما رو با چه اسمی لینک کنم
راستی من آپم هستم اگه دوست داشتید خوشحال میشم نظرتون رو بدونم .
۱۸ دی ۱۳۹۰در ۰۹:۰۵
مرسی گلم
۶ دی ۱۳۹۰در ۱۹:۲۰
خوب بووووود >:d:d:d<
۶ دی ۱۳۹۰در ۱۹:۱۸
دوست داشتمممممممممم <:-p ~x(
۶ دی ۱۳۹۰در ۱۲:۰۸
دوبس بود.مرسی
۴ دی ۱۳۹۰در ۰۰:۱۱
عالــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی بوووووووود..
۳۰ آذر ۱۳۹۰در ۱۷:۴۲
به نظر من یه شعر معمولی بود شمادخترا چقدر احساساتی هستید
۲ دی ۱۳۹۰در ۲۲:۰۳
اگه تا حالا عاشق شده باشی میفهمی یعنی چی این اشک؟؟؟
۴ دی ۱۳۹۰در ۰۰:۱۶
لابد عاشق نشدی دیگه….. b-)
۲۰ دی ۱۳۹۰در ۱۶:۰۸
معلومه هنو درد عشقو نچشیدی =((
۲۹ آذر ۱۳۹۰در ۲۲:۱۹
شعر زیبایی بود غرق اشکم….
۸ دی ۱۳۹۰در ۱۶:۲۸
دلم سوخت
۲۷ آذر ۱۳۹۰در ۰۸:۲۷
در آغوش خــــدا گریستم تــا نوازشم کند
پـرسید : فرزندم پس آدمت کو ؟؟
اشک هایم را پـاک کـــردم و گفــــتم : در آغوش حـــوای دیگریـست.
خدایا تو با من بمان!!!!
که محتاج ماندن خلقت نباشم
۲ دی ۱۳۹۰در ۲۲:۰۵
مرسسسسسسسی
۲۰ دی ۱۳۹۰در ۱۶:۱۵
تو “آدم” و من “حوا” ،
سیبی در کار باشد یا نه ،
در آغوش تو بهشت جاریست ،
بوسه هایت طعم سیب می دهند …
=((
۱۶ اسفند ۱۳۹۰در ۱۵:۰۵
مرسی داری دوسیی
۲۳ آذر ۱۳۹۰در ۱۶:۳۱
خیلی ممنونم.عالی بود =((