نام من عشق است
شبی با بید می رقصم، شبی با باد می جنگم
که چون شببو به وقت صبح، من بسیار دلتنگم
مرا چون آینه هر کس به کیش خود پندارد
و الّا من چو می با مست و هشیار یکرنگم
شبی در گوشه ی محراب قدری ربّنا خواندم
همان یک بار تار موی یار افتاد در چنگم
اگر دنیا مرا چندی برقصاند ملالی نیست
که من گریاندهام یک عمر دنیا را به آهنگم
به خاطر بسپریدم دشمنان! چون نام من عشق است
فراموشم کنید ای دوستان! من مایۀ ننگم
“مرا چشمان دل سنگی به خاک تیره بنشانید”
همین یک جمله را با سرمه بنویسید بر سنگم
شاعر: علیرضا بدیع
۶ بهمن ۱۳۹۰در ۱۹:۲۴
سلام .شعر قشمگی ست.در بیت دوم ایراد وزنی هست که به احتمال اشتباه تایپی (نگارشی) ست.
خود را خویش و قبل از هشیار با بگذارید وزن درست می شود:
مرا چون آینه هرکس به کیش خویش پمدارد
والا من چو می با مست و با هشیاریک رنگم…
۱۶ دی ۱۳۹۰در ۱۲:۵۸
سلام میخواستم بپرسم این سایت همیشه بازه ؟
۱۶ دی ۱۳۹۰در ۱۳:۰۳
حتی ایام تعطیل!
۲ دی ۱۳۹۰در ۲۱:۴۰
سلام به همه من تازه عضو شدم واسه شروع شعر قشنگی بود
۱۳ آذر ۱۳۹۰در ۱۶:۵۷
خیییلی قشنگ بود خداییش حال کردم.تازه از خواب بیدار شدم خیلی بهم جسبید
۹ آذر ۱۳۹۰در ۱۳:۲۰
۲۸ آبان ۱۳۹۰در ۱۵:۱۱
کیف کردم ایولا دمت گرم
۱۸ آبان ۱۳۹۰در ۲۳:۵۱
لذت بردم
۵ آبان ۱۳۹۰در ۱۰:۱۶
خیلی قشنگ بود مرسی…………..
۲ آبان ۱۳۹۰در ۱۸:۲۴
قشنگن
۲۰ دی ۱۳۹۰در ۱۴:۱۹
خودت قشنگی عزیز دل
۱۷ مهر ۱۳۹۰در ۱۵:۴۳
اشعار زیبا و عاشقانه زیادی وجود دارد ولی این یکی خیلی زیبا بود
شبی دردر گوشه مهراب قدری ربنا خواندم
همان یک بار تار موی یار افتاد در چنگم