عاشقانه ها و سال نو

سال نو همیشه با خود تازگی، طراوت و امید به همراه دارد، عاشقانه ها نیز به مناسبت نو شدن سال، تغییراتی در محتوای جدیدش خواهد داشت.
از این پس مطالب غمگنانه کمتری در سایت قرار خواهد گرفت و به کاربران عزیز نیز توصیه می شود از ذکر غم و اندوه و بیان خاطرات تلخ در قسمت دیدگاه ها خودداری نمایند.

به امید آنکه در سال جدید در دل هایتان امید و بر لب هایتان خنده جاری باشد.

انتشار یافته توسط شاهین در سه شنبه 15 فروردین 1391 با موضوع رویدادها

دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

۳۰۲ دیدگاه

  1. سلام عزیز
    سایت زیبایی دارید تبریک میگم [دست زدن] o:-) ما لینکت کردیم تو وبلاگمون @};-

  2. سلام دوست جونا :x
    چند وقت پیش برام یه پیامک اومد به نظرم خیلی جالب بود:
    توی آسمون همیشه از یه ارتفاعی به بعد دیگه هیچ ابری وچود نداره، پس هروقت آسمون دلت ابری بود با دنیا نجنگ، فقط اوج بگیر o:-)

  3. زیبا هوای حوصله ابری است
    چشمی از عشق ببخشایم تا رود آفتاب بشوید دلتنگی مرا —-
    زیبا هنوز عشق در حول و حوش چشم تو می چرخد
    از من مگیر دست مرا بگیر و کوچه های محبت را
    با من بگرد
    یادم بده چگونه بخوانم تا عشق در تمامی دل ها معنا شود
    یادم بده چگونه نگاهت کنم که تُردی بالایت
    در تندباد عشق نلرزد—-
    زیبا آنگونه عاشقم که حرمت مجنون را
    احساس می کنم
    آنگونه عاشقم که نیستان را
    یکجا هوای زمزمه دارم
    آنگونه عاشقم که در نفسم شعر است
    محمدرضا عبدالملکیان

  4. ممنون دوست عزیز که به بچه وبلاگ من سر زدی،جای پات واسم عزیزه
    سایت شما هم خیلی خوبه

  5. سلام
    ممنون از سایت خوبتون….و ممنون که سر زدین…..
    خیلی سایت باحالی داری…..
    مطالبتونم عالیه…..حرف نداره…
    بازم سر بزنید….. :x

  6. آرزو دارم شبی عاشق شوی.
    آرزو دارم بفهمی درد را .
    تلخی برخوردهای سرد را .
    می رسد روزی که بی من سر کنی .
    می رسد روزی که مرگ عشق را باور کنی …

  7. هرگز برای کسی که شما را اذیت می کند گریه نکنید… در عوض لبخند بزنید و به او بگویید، ممنون بخاطر اینکه به من فرصت دادی تا کسی بهتر از تو را پیدا کنم! :d :d :d

  8. سلام بچه ها……..کسی داداش علی رو ندیده؟؟

    • توراه شمالی دیدم

    • سلام به آبجی یاسمین ناز خودم، سفر کربلا خوش گذشت، امیدوارم دوباره سفر خونه خدا نصیبت بشه آبجی جونم. اینم بدون خیلی دلم برات تنگ شده بود، با این که ندیدمت ولی خیلی دوست دارم :-* :-* @};- @};- @};- @};- ببخشید که نتونستم زودتر بیام استقبالت

      • خیلی خوش گذشت عزیزم ،واقعا جات خالی ….امیدوارم قسمته تو هم بشه داداشی،،،،دعا کردم خدا زندگیتو سرو سامون بده و عاقبت به خیر شی و به آرزو هات برسی….دلم برات تنگ شده بود dadash :) تند تند یاده ما بکن،،،،،،،، :x :x :x

  9. از بیل گیتس پرسیدن از تو ثروتمند تر هم هست؟ :
    در جواب گفت بله فقط یک نفر. پرسیدن ک…ی؟

    در جواب گفت سالها پیش زمانی که از اداره اخراج شدم و تازه اندیشه ی طراحی مایکروسافت و تو ذهنم پی ریزی می کردم،در فرودگاهی درنیویورک قبل از پرواز چشمم به این نشریه ها و روزنامه ها افتاد. از تیتر یک روزنامه خیلی خوشم اومد،دست کردم توی جیبم که روزنامه رو بخرم دیدم که پول خورد ندارم و اومدم منصرف بشم که دیدم یک پسر بچه سیاه پوست روزنامه فروش وقتی این نگاه پر توجه من و دید گفت این روزنامه مال خودت بخشیدمش به خودت بردار برای خودت.

    گفتم آخه من پول خورد ندارم گفت برای خودت بخشیدمش برای خودت.

    سه ماه بعد بر حسب تصادف توی همون فرودگاه و همون سالن پرواز چشمم به یه مجله خورد دست کردم تو جیبم باز دیدم پول خورد ندارم باز همون بچه بهم گفت این مجله رو بردار برا خودت ،گفتم پسرجون چند وقت پیش یه روزنامه بهم بخشیدی.هرکسی میاداینجا دچار این مسئله میشه بهش میبخشی؟!
    پسره گفت آره من دلم میخواد ببخشم از سود خودمه که میبخشم

    به قدری این جمله و نگاه پسر تو ذهن من مونده که خدایا این برمبنای چه احساسی اینا رو میگه.

    زمانی که به اوج قدرت رسیدم تصمیم گرفتم این فرد و پیدا کنم و جبران گذشته رو بکنم
    گروهی تشکیل دادم بعد از ۱۹ سال گفتم که برید و اونی که در فلان فرودگاه روزنامه میفروخت و پیدا کنید.یک ماه و نیم مطالعه کردند و متوجه شدند یک فرد سیاه پوسته که الان دربان یک سالن تئاتره. خلاصه دعوتش کردن اداره.

    ازش پرسیدم من و میشناسی. گفت بله، جناب عالی آقای بیلگیتس معروفید که دنیا میشناسدتون.

    سالها پیش زمانی که تو پسر بچه بودی و روزنامه میفروختی من یه همچین صحنه ای از تو دیدم

    گفت که طبیعیه. این حس و حال خودم بود
    گفتم میدونی چه کارت دارم، میخوام اون محبتی که به من کردی و جبران کنم
    گفت که چطوری؟
    گفتم هر چیزی که بخوای بهت میدم
    (خود بیلگیتس میگه خود این جوونه مرتب میخندید وقتی با من صحبت میکرد)
    پسره سیاه پوست گفت هر چی بخوام بهم میدی؟
    گفتم هرچی که بخوای
    گفت هر چی بخوام؟
    گفتم آره هر چی که بخوای بهت میدم
    من به ۵۰ کشور افریقایی وام دادم به اندازه تمام اونا به تو میبخشم
    گفت آقای بیل گیتس نمیتونی جبران کنی
    پرسیدم واسه چی نمیتونم جبران کنم؟
    پسره سیاه پوست گفت که :فرق من با تو در اینه که من در اوج نداشتنم به تو
    بخشیدم ولی تو تو اوج داشتنت میخوای به من ببخشی و این چیزی رو جبران نمیکنه

    بیل گیتس میگه همواره احساس میکنم ثروتمند تر از من کسی نیست جز این جوان ۳۲
    ساله مسلمان سیاه پوست.

  10. ((دوست داشتن ))، صدای چرخاندن کلید است در قفل ((عشق)) و باز باز نشدن آن.
    کاری که ما بلدیم اما… باز کردن در است ، با لگد