عاشقانه ها و سال نو
سال نو همیشه با خود تازگی، طراوت و امید به همراه دارد، عاشقانه ها نیز به مناسبت نو شدن سال، تغییراتی در محتوای جدیدش خواهد داشت.
از این پس مطالب غمگنانه کمتری در سایت قرار خواهد گرفت و به کاربران عزیز نیز توصیه می شود از ذکر غم و اندوه و بیان خاطرات تلخ در قسمت دیدگاه ها خودداری نمایند.
به امید آنکه در سال جدید در دل هایتان امید و بر لب هایتان خنده جاری باشد.
۲۱ فروردین ۱۳۹۱در ۲۱:۳۸
لبت نه گوید و پیداست می گوید دلت آری
به این سان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری
دلت می آید آیا از زبانی این همه شیرین
تو تنها حرف تلخی را همیشه بر زبان آری؟
نمی رنجم اگر باور نداری عشق نابم را
که عاشق از عیار افتاده در این عصر عیاری
چه می پرسی ضمیر شعرهایم کیست؟<>من
مبادا لحظه ای حتی مرا این گونه پنداری
تو را چون آرزوهایم همیشه دوست خواهم داشت
به شرطی که مرا در آرزوی خویش مگذاری
چه زیبا می شود دنیا برای من ! اگر روزی
تو از آنی که هستی ای معما پرده برداری
چه فرقی می کند فریاد یا پژواک جان من!
چه من خود را بیازارم چه تو خود را بیازاری
(صدایی از صدای عشق خوش تر نیست)حافظ گفت
اگر چه بر صدایش زخم ها زد تیغ تاتاری.
استاد محمد علی بهمنی
۲۱ فروردین ۱۳۹۱در ۲۲:۲۶
وای…… وای ……..وای…….. داداش هادی ،مرسی،خیلی شعر قشنگی بود .نشنیده بودمش.مرسی
۲۱ فروردین ۱۳۹۱در ۲۲:۴۷
سلام — ممنون یاسمین خانوم
۲۲ فروردین ۱۳۹۱در ۱۴:۰۰
سلام به آبجی یاسمین ناز خودم
در نبود من خوب لذت می بریداااااا
امیدوارم هر جا که هستی همیشه خوب خوش و قبراق و سرحال باشی و بدور از غصه
۲۲ فروردین ۱۳۹۱در ۱۴:۱۷
عجب داداشی دارم من این همه کامنت واست گذاشتم یکدونه هم جواب ندادی حق دارم باهات قهر کنم؟ b-)
۲۲ فروردین ۱۳۹۱در ۲۱:۳۴
سلام به آبجی گندم نازم،
باور کن این همه کامنت که برام گذاشتی هنوزم که شده به دستم نرسیده
آخرین کامنتی که به من داده بودی این جمله بالایی هست
در ضمن آبجی جونم یادت نره که خیلی دوست دارم و دلمم برات خیلی تنگ شده بود، راستی از عمه نازنین بانو خبری نداری ؟؟
۲۲ فروردین ۱۳۹۱در ۲۳:۳۱
سلام داداس علی چی شده؟دله منم واست تنگ شده بود از عمه هم خبر ندارم اخه کامنت منو جواب نداد….داداش علی نمیخوای به ابجیت بگی چی شده شاید بتونم کمکت کنم :-??
۲۲ فروردین ۱۳۹۱در ۱۴:۴۵
سلام داداش علی مهربونم،آخه تو کجایی؟؟؟؟؟چرا انقد دیر به دیر میای؟؟دیگه ما رو دوست نداری؟؟ :-/ چی شده که دیگه نمیای با ابجیت حرف بزنی داداشی؟؟دلم خیلی برات تنگ شده بود، جواب کامنت هامم که یکی در میون نمیدی…. :-?
۲۲ فروردین ۱۳۹۱در ۱۹:۲۶
سلام آبجی جونم، دل منم برات خیلی تنگ شد ببخشید دو روزه وقته حالم خیلی خرابه، چون عشقم برای همیشه رفت پیش خدا، چندبار هم کامنت هم برای شما و گندم جان گذاشتم ولی تأیید نمیشد. دیگه نای زندگی کردنو ندارم آبجی یاسمینم، درسته بهم خیانت کرده بود ولی هر بار با دیدنش آروم می شدم، ولی ازاین به بعد دیگه نمی تونم بدون اون زندگی کنم
۲۲ فروردین ۱۳۹۱در ۲۳:۲۶
لی جون چی شده؟یعنی چی رفت پیشه خدا؟ :-o
۲۳ فروردین ۱۳۹۱در ۱۸:۳۹
آبجی گندم نازم یعنی اینکه سه روزه که به رحمت خدا رفته و منم که از دوریش دارم میمیرم
۲۲ فروردین ۱۳۹۱در ۲۳:۵۰
داداشی چی شده؟؟رفت پیش خدا یعنی چی؟مگه نگفتی ازدواج کرد رفت؟ حالا چی شده عزیزم ؟ :-o :-o
۲۳ فروردین ۱۳۹۱در ۱۸:۳۵
آبجی جونم یعنی اینکه سه روزه فوت شده و حالم منم خیلی خیلی خرابه و داغون
۴ اردیبهشت ۱۳۹۱در ۱۳:۱۹
خیلی قشانگگگگگ بود
۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۱در ۰۳:۰۳
همیشه در دلم بود حرف بودنت و ماندن حرف سخت تری حیف که همیشه در سکوت اه میکشیم . ممنون آقا هادی بسیار لذت بردم
۲۱ فروردین ۱۳۹۱در ۱۰:۳۲
سلام مامان باران ،علی،الناز ،علیرضا ،گندم ،هادی،،، بچه ها کجایید ؟؟چرا خبری ازتون نیست؟؟؟؟؟؟
۲۱ فروردین ۱۳۹۱در ۱۱:۰۳
سلام یاسمین خانوم
بچه ها بیشتر بعد از ظهر به بعد هستند چون یا دانشگاه اند یا سر کار یا مشغله دیگری دارند
بعد از ظهر به بعد حتما میان
۲۱ فروردین ۱۳۹۱در ۱۳:۴۱
سلام آقا هادی،،،
مرسی که جواب دادید من چند دفعه بود صبح ها میومدم،نمیدونستم هم که بچه ها تو کدوم پست هستن،،،
مرسی از راهنماییتون
۲۱ فروردین ۱۳۹۱در ۱۱:۵۰
سلام عزیزم من که همش دانشگاه دارم ولی معمولا عصرا و بیشتر وقتا شبا هستم خوبی؟
۲۱ فروردین ۱۳۹۱در ۱۳:۴۷
من خوبم عزیزم،تو خودت خوبی؟؟دل قشنگت گرفته بود،خوب شد؟ دلم واستون خیلی تنگ شده بود،،صبح امدم،انقد این پست و اون پستو گشتم گیج شدم،،،راستی گندم جون،اگه بپرسم مال کدوم شهری ناراحت نمیشی؟؟؟؟؟؟
۲۱ فروردین ۱۳۹۱در ۲۲:۳۵
سلام یاسمن جون حالم ضکر خدا بهتره چرا ناراحت بشم عزیزم من بچه رشتم تو ماله کدوم شهری اگه دوست داری بگو؟
۲۲ فروردین ۱۳۹۱در ۱۴:۵۴
خدا رو شکر آبجی جون،،اخی …من رشتو دوست دارم،هر وقت بریم شمال حتما رشتم سر میزنیم،،منم مال قم هستم،،البته اصالتا مال همدان هستیم،منم اونجا دنیا امدم ،ولی به خاطره شغل بابام امدیم قم زندگی میکنیم،
۲۲ فروردین ۱۳۹۱در ۱۹:۱۴
مرسی گلم سما خوب باشید منم خوبم ای جان پیشم بیا یکم با هم بریم بیرون
۲۲ فروردین ۱۳۹۱در ۱۹:۴۵
اخی ….چه حالی میده با آبجی گندم برم بیرون ،،،اونوقت من بیام رشت بریم بیرون برام چی میخری ابجی جون؟؟؟؟؟
۲۲ فروردین ۱۳۹۱در ۲۲:۱۲
یک چی میخرم دیگه یک هدیه کوچولو ها
۲۲ فروردین ۱۳۹۱در ۲۳:۵۲
هر چه از دوست رسد نیکوست،،یه عروسک کوچو لو برام بگیری من راضیم…….
۲۳ فروردین ۱۳۹۱در ۱۱:۴۶
باشه عزیزم بسا واست میخرم
۲۳ فروردین ۱۳۹۱در ۱۱:۵۰
رراستی تو چی واسم میخری بیامیشت؟
۲۳ فروردین ۱۳۹۱در ۱۷:۵۸
هر چی که بخای واست میخرم گندم جونم،،تو فقط به من بگو چی میخای ،زود زود برات حاضر میکنم،
۲۳ فروردین ۱۳۹۱در ۱۲:۴۶
سلام یاسمین جون،
چی شده که فراخوان دادی و همه را به خط کردی!؟
دلت تو هوای داغ و تبدار قم هوس سرمای همدان کرده!؟
راستی بپا تو قم گم نشیا!!!
بعدش هم گندم اصلا وقت نداره نری رشتا سرکارت میذاره، من قبلا تستش کردم
درخدمتیم آبجی کوچیکه
۲۳ فروردین ۱۳۹۱در ۱۴:۱۱
اااااا دو به هم زنی نکن هرکی بیاذد میبرمش گردش فقط یک ماشین بیارید دسته جمعی حال میده حالا تو بیا علیرضا
۲۳ فروردین ۱۳۹۱در ۱۶:۳۱
کی بیام؟!؟
یعنی تو با یه ماشین مشکلت حله؟
گندم میاماااا
۲۳ فروردین ۱۳۹۱در ۱۷:۰۰
بیااااا دیگه اره مشکل حله
۲۳ فروردین ۱۳۹۱در ۲۰:۴۴
آخی چقدر تو خوبی که انقدر راحت راضی میشی
خب کی بیام بریم!؟
۲۳ فروردین ۱۳۹۱در ۲۲:۲۹
ر وقت میخوای ما در خدمتیم
۲۴ فروردین ۱۳۹۱در ۲۰:۲۰
آدرس و شماره تلفن عزیزم؟
۲۴ فروردین ۱۳۹۱در ۲۰:۳۹
پسرم سنگین باش و سوالات بی مورد نپرس.
۲۶ فروردین ۱۳۹۱در ۰۰:۰۴
به این میگن یه بابای باجذبه
۲۶ فروردین ۱۳۹۱در ۱۲:۴۳
ااااااا من الان متوجه شدم جالبه
۴ اردیبهشت ۱۳۹۱در ۱۸:۵۶
بله بابا که میگن اینه
۲۳ فروردین ۱۳۹۱در ۱۸:۰۴
ای گفتی،،،،هوای قم این روزا خیلی گرمه،منم گرماییم ،خیلی اذیت میشم،،،
ولی داداش انگار تو بیشتر داغ کردی،من که مطمئنم برم رشت آبجی گندم واسم سنگ تموم میزاره…..نه آبجی؟؟
۲۳ فروردین ۱۳۹۱در ۲۲:۳۱
بله عزیزم ما واسه ابجیمون کم نمیزاریم
۲۱ فروردین ۱۳۹۱در ۰۰:۴۰
سلام بسیار وب زیبایی دارید عالیه
موفق باشید
۲۱ فروردین ۱۳۹۱در ۱۰:۳۳
۲۱ فروردین ۱۳۹۱در ۰۰:۱۷
عقل گوید من دلیل هر نمودم **عشق گوید من شهنشاه وجودم
عقل گوید آگه از هر شر و خیرم **عشق گوید برتر از اینهاست سیرم
عقل گوید من به هستی رهنمایم **عشق گوید نیستی را ره گشایم
عقل گوید من نگهدار وجودم **عشق گوید فارغ از بود و نبودم
عقل گوید من نظام کایناتم **عشق گوید رسته از قید جهانم
عقل گوید کشف معقولات خوانم **عشق گوید علم مجهولات دانم
عقل گوید از خطرها می رهانم **عشق گوید در خطرها من امانم
عقل گوید رهنما و راه دانم **عشق گوید من به راهی بی نشانم
عقل گوید من نشان افتخارم **عشق گوید بی نشانی خاکسارم
عقل گوید عالم و صاحب کمالم **عشق گوید من به دنبال وصالم
عقل گوید اهل فن و هوشیارم **عشق گوید با فنونت نیست کارم
عقل گوید من خبیر و نکته دانم **عشق گوید بی خبر از این و آنم
عقل گوید اهل بحث و قیل و قالم **عشق گوید من قرین وجد و حالم
عقل گوید من چراغ تیره روزم **عشق گوید نوربخش دل فروزم
دکتر جواد نوربخش
۲۱ فروردین ۱۳۹۱در ۲۳:۱۹
ما سعی میکنیم عاقلانه فکر میکنیم تا احساساتمون خدشه دار نشه ولی هیچ وقت احساسی فکر نمیکنیم تا عقلمون آسیب نبینه و این ارزش احساسو نشون میده.
داداش هادی ممنون به خاطر شعرت
۲۱ فروردین ۱۳۹۱در ۲۳:۴۷
سلام — ممنون . در مورد عشق وعقل در نوشته (دو خط موازی) بحث های زیادی انجام شد که برای آشنایی با افکار دوستان می توانید به آن پست مراجعه کنید
فلک جز عشق محرابی ندارد / جهان بی خاکِ عشق آبی ندارد
غلام عشق شو کاندیشه این است / همه صاحب دلان را پیشه این است
جهان عشقست و دیگر زرق سازی / همه بازی است الا عشقبازی
اگر نه عشق بودی جان عالم / که بودی زنده در دَورانِ عالم
نظامی
۲۲ فروردین ۱۳۹۱در ۰۰:۰۸
خیلی قشنگ بود مرسی
۲۲ فروردین ۱۳۹۱در ۰۰:۲۹
سلام — ممنون
۴ اردیبهشت ۱۳۹۱در ۱۳:۲۸
وی چه باد اقل حاله دلو بگیره
خیلی بد تره که عقل حرف حالش نشه و بعدشم برای نگاه داشتنه غرورش هزاران دلیله بی معنی بیاره
۲۰ فروردین ۱۳۹۱در ۱۸:۰۴
جدیدترین سری “په نه په”
حالا هر هفته هرکدام از ما کلی «پ ن پ» جدید یاد می گیریم. منتخبی از بهترین هایشان را بخوانید و یادتان باشد این فقط یک شوخی با طنز نیست، کنایه ای است به عادت بعضی از ما در پرسیدن سوال های بی مورد که جواب شان از روز روشن تر است.
*اسپری سوسک کش زدم به سوسکه، سوسکه افتاده به پشت دست و پا میزنه… دوستم می گه داره جون میده..؟ پ ن پ قیافه تو رو دیده از خنده ریسه رفته
*(من و داداشم دوقلو هستیم) در حال قدم زدن بودیم. داداشم چند متر جلوتر از من راه می رفت. یارو اول داداشم رو دید بعد اومد جلوتر من رو دید و گفت: دوقلویید؟ پ ن پ اجسام از آنچه در آینه می بینید به شما نزدیک تر هستند!
*رفتم پمپ بنزین میگم ۴۰ تا بزن. میگه ۴۰ لیتر؟ پ ن پ ۴۰ تا قاشق چای خوری.
*از دل درد دارم می میرم. جلوی دستشویی دارم پیچ و تاب می خورم. بعد از ۲ ساعت طرف اومده بیرون میگه دستشویی داری؟ میگم پ ن پ دیدم فضای مناسب و دلبازیه اومدم موج مکزیکی تمرین کنم.
*به دوستم گفتم برو بالای نردبون، چراغ رو ببیند گفت بچرخونمش؟ پ ن پ تو چراغ رو نگه دار من نردبون رو می چرخونم!
*دوستم در یخچال رو باز کرده، دیده هیچ توش نیست. میپرسه: واقعا خالیه!؟ پ ن پ هیدنشون کردیم که غریبه ها نبیننشون!
*میگن کریستف کلمب وقتی رسید به آمریکا سرش رو از پنجره کشتی کرد بیرون از یک سرخ پوست پرسید داداش اینجا آمریکاست؟ سرخ پوسته گفت: پ ن پ ژاپونه، ما هم چون شلوار پامون نیست از خجالت قرمز شدیم!
*دارم رو تردمیل می دوم، داداشم میگه اینجوری میدویی لاغر کنی؟ پ ن پ مشعل المپیک دارم می برم لندن!!
*یک ساعته از بیرون صدای قار قار میاد… داداشم میگه صدای کلاغه؟ پ ن پ قناریه متال می خونه!
*تنهایی رفتم درمونگاه، منشی میگه: مریض شمایید؟ پ ن پ من میکروبم، اومدم خودم رو معرفی کنم!
*توی اتاق عمل نوزاد تازه به دنیا اومده، به دستیارم می گم چاقو رو بده. میگه میخوای بند ناف رو ببری؟ پ ن پ می خوام رقص چاقو کنم از مامان بچه شاباش بگیرم!
*ماشین روشن نمی شه، به خانمم گفتم بشین پشت فرمون هل بدم. گفتم بزن تو دنده. میگه بزنم ۲؟ پ ن پ بزن ۳ فوتبال داره!
*برای استخدام رفتم یه شرکتی، منشی میگه: شما برای آگهی استخدام اومدین؟ پ ن پ اومدم بگم اصلا رو من حساب نکنین!!!
*عکس نیمه راست صورتم رو گذاشتم فیس بوک اومده میگه: عکس نصفه گذاشتی رو پروفایلت؟ میگم: پ ن پ توی حراج بودم ۵۰ درصد تخفیف بهم خورده این شکلی شدم
*رفتم دم مغازه به یارو میگم قرص پشه داری؟ میگه واسه کشتنش میخوای؟ میگم پ ن پ برا سردردش می خوام!!!
*رفتم تو آپارتمان دارم گوشت قربونی بین همسایه ها پخش میکنم، یارو میپرسه نذریه؟ میگم پ ن پ با خود گوسفنده مشکل داشتیم کشتیمش!!!
*کمرم درد می کنه یه پارچه بستم بهش. داداشم میگه کمرت درد می کنه؟ گفتم پ ن پ می خوام ادای داداش کایکو رو دربیارم.
*دارم به خواهرزاده ام دیکته می گم… رسیده آخر خط، می گه برم سر خط؟ پ ن پ بقیشو رو فرش بنویس!
*تو آشزخونه استکان و قندون از دستم افتاد شکست با صدای خفن. مامان اومده می گه چیزی شکوندی؟ پ ن پ شیشه نازک تنهایی دلم بود منتها صداش رو گذاشتم رو اکو حال کنین!
۲۰ فروردین ۱۳۹۱در ۲۲:۵۳
خیلی بانمک بود. مرسی
۲۰ فروردین ۱۳۹۱در ۲۳:۱۰
سلام سهیلا جون به عاشقانه ها خوش اومدی
عزیزم میتونی از طریق صفحه (شناسنامه من ) در فیلد نام نمایشی اسم تو به فارسی بنویسی و از قسمت نام نمایشی در لیست نمایش داده شده اسم فارسی تو انتخاب کن و بعد در پایین روی گزینه به روز رسانی شناسنامه کلیک کن، تا اسم فارسیت نمایش داده بشه ..
۲۱ فروردین ۱۳۹۱در ۲۲:۴۶
سلام مامان باران (درسته؟؟!) اسممو فارسی کردم ;;)
۲۱ فروردین ۱۳۹۱در ۲۲:۴۹
سلام دخترم، آره سهیلا جون، درسته درسته
۲۲ فروردین ۱۳۹۱در ۱۵:۵۱
;;) سلام سهیلا جون . خوش اومدی گلم .
خواهش
۲۱ فروردین ۱۳۹۱در ۱۱:۵۴
اینو خوب اومدی پ ن پ زیاد شده مری جالب بود
۲۲ فروردین ۱۳۹۱در ۱۶:۰۴
خواهش میکنم .**
ببخشید یه سوال شما رشتتون چیه ؟؟ :-/
۲۲ فروردین ۱۳۹۱در ۱۹:۱۶
رشته من چیه؟من دانشجو ام عزیزم
۲۲ فروردین ۱۳۹۱در ۲۱:۴۰
خب دانشجوی چه رشته ای ؟؟ :-?
۲۲ فروردین ۱۳۹۱در ۲۱:۴۲
منظورم اینه که الان چی میخونین ؟؟ :-/
۲۲ فروردین ۱۳۹۱در ۲۲:۳۴
مهندسی صنعتی چی بود مگه؟؟؟ :-?
۲۳ فروردین ۱۳۹۱در ۱۲:۴۸
اِاِ
خانم مهندس بابا بچه های مهندسیو دریاب پس
۲۳ فروردین ۱۳۹۱در ۱۴:۱۳
اینجا همه مهندسن داداش خودت جی می خونی؟
۲۳ فروردین ۱۳۹۱در ۱۶:۳۷
یعنی مهندس الکی دیگه، میدونم
من مهندسی صنایع غذایی که نفس آخرشه
خوبه؟
۲۳ فروردین ۱۳۹۱در ۱۷:۰۲
مثل منی دیگه تو خونواده دکتر نداریمااااااااا
۲۳ فروردین ۱۳۹۱در ۲۰:۴۶
از حالا رو بچمون ثرمایه گذاری میکنیم اون دکتر بشه!
موافقی؟
۲۴ فروردین ۱۳۹۱در ۱۴:۲۷
اره دکتر خوبه مهندس سرمایه از شما ها
۲۶ فروردین ۱۳۹۱در ۰۰:۱۰
چرا داریم
نامزده من که میاد اینجا رو میخونه اون دکتره
البته فعلا نیمچه دکتره
۲۱ فروردین ۱۳۹۱در ۱۹:۵۲
سلام مهسای عزیز
خوشحالم که خوبی
ببخشید این چند وقت خیلی سرم شلوغه
هنوز فکرت مشغوله یا نه؟
۲۲ فروردین ۱۳۹۱در ۱۵:۳۵
نه آقا علیرضا با اینکه از یادم نمیره ، اما فکرمو مشغولش نمی کنم ..
حالم خیلی بهتره ، مخصوصا با حرفها و نصیحتهای مامی باران بهتر شدم !
۲۲ فروردین ۱۳۹۱در ۱۷:۵۱
قربون دختر کوچولوی خودم
۲۳ فروردین ۱۳۹۱در ۱۲:۵۱
آخی نگران نباش خانمی این نیز بگذرد، میگم ببخشید این چند وقت خیلی سرم شلوغه ولی اگه میخوای بگو کیا هستی تا منم …؟
دست مامان باران درد نکنه که انقدر خوبه
۲۳ فروردین ۱۳۹۱در ۱۶:۱۰
من تا ساعت ۲:۳۰ مدرسم … ساعت ۳ میرسم خونه ، معمولا از ساعت ۳:۳۰ تا ۴:۳۰ – ۵ هستم ، امتحانام که تموم شد تا ۶ .. اما الان حداقلش تا ۴:۳۰ :->
۲۳ فروردین ۱۳۹۱در ۱۶:۴۴
مامان ها همه خوبند اونم از جنس باران
۲۱ فروردین ۱۳۹۱در ۲۰:۲۰
بهش میگم نونوائی قیامت بود…میگه:یعنی شلوغ بود؟؟؟……میگم:پـَـَـ نــه پـَـَــــ گناهکارا رو مینداختن تو تنور..به نیکوکارا هم نونِ مجانی میدادن!!!!.
۲۱ فروردین ۱۳۹۱در ۲۲:۵۹
اره واقعا…یک مدت نبودی اقا علیرضا فراموشمون کردی؟ :-?
۲۳ فروردین ۱۳۹۱در ۱۲:۵۲
نه!
کی؟
من؟
۲۳ فروردین ۱۳۹۱در ۱۴:۱۵
پ ن پ من.پیدا نیشتی از خونواده دور نشو به مامان باران میگم ازت کار بکشه تنبل نشی
۲۳ فروردین ۱۳۹۱در ۱۶:۴۶
علیرضا جان، حواست باشه که باید تو کارهای خونه به خواهرها و برادرات کمک کنی ها …
۲۳ فروردین ۱۳۹۱در ۱۶:۵۵
آه
چشم مامان جون،باشه
ولی کندم منو اذیت میکنه مامان :->
۲۴ فروردین ۱۳۹۱در ۱۴:۲۸
من اذیتت میکنم داداش بد؟ :-? خواهر به این گلی داری
۲۴ فروردین ۱۳۹۱در ۱۴:۳۸
خواهرت اذیتت نمیکنه، داره بهت سخت میگیره، فردا که زن گرفتی، خانومت نگه هیچی بلد نیستی و بخواد به من چیزی بگه و گرنه براش مادرشوهر میشم از اون نوعش
به هر حال به حرف خواهرت گوش کن
۲۲ فروردین ۱۳۹۱در ۱۵:۴۲
)))))
۲۳ فروردین ۱۳۹۱در ۱۲:۵۴
مرسی عزیزم که انقدر قشنگ میخندی
الهی که تا دنیا دنیاست شاد شاد شاد باشی
۲۳ فروردین ۱۳۹۱در ۱۶:۱۴
اون پرانتز ها موج صدای خندس … وقتی اونارو میذارم یعنی بلند می خندم ! ) این یکی آرومه
۲۳ فروردین ۱۳۹۱در ۱۶:۱۷
MER30 تو هم همینطور ;;)
۲۳ فروردین ۱۳۹۱در ۱۷:۰۳
من از مامان خواستم تا تنبل نشی
۲۲ فروردین ۱۳۹۱در ۱۶:۰۷
خیلی خندیدیم خدا شادت کنه
۲۲ فروردین ۱۳۹۱در ۱۶:۰۸
۲۲ فروردین ۱۳۹۱در ۱۷:۳۸
مرسی عزیز *
همچنین شمارو *
۲۰ فروردین ۱۳۹۱در ۱۷:۵۱
سوتی های ایرانی – کاربرد مردن در فرهنگ ایرانی
کاربرد مردن در فرهنگ ما:
برو بمیر : برو گمشو !
بمیرم برایت : خیلی دلم برایت می سوزد !
می میرم برایت : عاشقتم !
می مردی ؟ : چرا کار را انجام ندادی ؟
مردی ؟ : چرا جواب نمی دهی ؟
نمردیم و … : بالاخره اتفاق افتاد !
مردیم تا … : صبرمان تمام شد !
مرده : بی حال !
مردنی : نحیف و لاغر !
مردم : خسته شدم!
مردی؟ : چرا جواب نمیدی
من بمیرم ؟ : راست می گویی
۲۰ فروردین ۱۳۹۱در ۱۸:۲۰
احال بود خیلی زیاد مرسی
۲۰ فروردین ۱۳۹۱در ۱۸:۲۵
خواهش ..
کلی تو اینترنت متن جالب گرفتم …
۲۰ فروردین ۱۳۹۱در ۱۸:۴۴
۲۰ فروردین ۱۳۹۱در ۱۹:۳۳
مهسا جون خیلی باحااااالی
۲۰ فروردین ۱۳۹۱در ۲۱:۰۹
۲۲ فروردین ۱۳۹۱در ۱۵:۴۴
۲۰ فروردین ۱۳۹۱در ۱۷:۴۶
کامنت پایین من باب شوخیست …
اقایان ناراحت نشوند ..!!!
۲۰ فروردین ۱۳۹۱در ۱۷:۴۳
فواید ازدواج برای اقایان:
قبل از ازدواج : خوابیدن تا لنگ ظهر
بعد از ازدواج : بیدار شدن زودتر از خورشید
نتیجه اخلاقی : سحر خیز شدن
قبل از ازدواج : رفتن به سفر بی اجازه
بعد از ازدواج : رفتن به حیاط با اجازه
نتیجه اخلاقی : با ادب شدن
قبل از ازدواج : خوردن بهترین غذاها بی منت
بعد از ازدواج : خوردن غذا های سوخته با منت
نتیجه اخلاقی : متواضع شدن
قبل از ازدواج : استراحت مطلق بی جر و بحث
بعد از ازدواج : کار کردن در شرایط سخت
نتیجه اخلاقی : ورزیده شدن
قبل از ازدواج : رفتن به اماکن تفریحی
بعد از ازدواج : سر زدن به فامیل خانوم
نتیجه اخلاقی : صله رحم
قبل از ازدواج : آموزش گیتار و سنتور و غیره
بعد از ازدواج : آموزش بچه داری و شستن ظرف
نتیجه اخلاقی : آموزش های کاربردی و مفید
قبل از ازدواج : گرفتن پول تو جیبی از بابا
بعد از ازدواج : دادن کل حقوق به خانوم
نتیجه اخلاقی : با سخاوت شدن
قبل از ازدواج : ایستادن در صف سینما و استخر
بعد از ازدواج : ایستادن در صف شیر و نان
نتیجه اخلاقی : آموزش ایستادگی
قبل از ازدواج : رفتن به سفرهای هفتگی
بعد از ازدواج : در حسرت رفتن به پارک سر کوچه
نتیجه اخلاقی : امنیت کامل.
۲۰ فروردین ۱۳۹۱در ۱۹:۳۵
اخی………………دلم واسه اقایون سوخت
۲۰ فروردین ۱۳۹۱در ۲۱:۱۱
نخند . :@
حالا که اینطور شد ۱ چیزی پیدا میکنم میزارم.
ایییییییی پسرا کجایید پرچممون اومده پایین.
۲۱ فروردین ۱۳۹۱در ۱۰:۱۷
آهای آقا پسرا بیاید کمکه امیر آقا
۲۱ فروردین ۱۳۹۱در ۲۰:۱۸
داداش امیر نبینم ناامید شدی
تا آخرش باهاتم:
من گرفتم تو نگیر – شاعر: ایرج میرزا
زن گرفتم شدم ای دوست به دام زن اسیر … من گرفتم تو نگیر
چه اسیری که ز دنیا شده ام یکسره سیر … من گرفتم تو نگیر
بود یک وقت مرا با رفقا گردش و سیر … یاد آن روز بخیر
زن مرا کرده میان قفس خانه اسیر … من گرفتم تو نگیر
یاد آن روز که آزاد ز غمها بودم … تک و تنها بودم
زن و فرزند ببستند مرا با زنجیر … من گرفتم تو نگیر
بودم آن روز من از طایفه دّرد کشان … بودم از جمع خوشان
خوشی از دست برون رفت و شدم لات و فقیر … من گرفتم تو نگیر
ای مجرد که بود خوابگهت بستر گرم … بستر راحت و نرم
زن مگیر ؛ ار نه شود خوابگهت لای حصیر … من گرفتم تو نگیر
بنده زن دارم و محکوم به حبس ابدم … مستحق لگدم
چون در این مسئله بود از خود مخلص تقصیر … من گرفتم تو نگیر
من از آن روز که شوهر شده ام خر شده ام … خر همسر شده ام
می دهد یونجه به من جای پنیر … من گرفتم تو نگیر
این اولیش
۲۱ فروردین ۱۳۹۱در ۲۲:۰۸
سلام داداش علیرضا ،،بابا سوتی دادی که عزیزم،شعرت که ضعفه خوده آقایونو نشون میداد داداش چیزش در مورد خانوما نبود،مشکل زن ذلیلی مردارو باز گو کرده بود
بیشتر دقت کن azizam
۲۲ فروردین ۱۳۹۱در ۱۱:۲۳
اِاِاِ
اینم حرفیه
بذار بهش فکر کنم، یاسمن جون!!!!
۲۲ فروردین ۱۳۹۱در ۱۶:۳۲
قربونه داداش گلم
۲۳ فروردین ۱۳۹۱در ۱۳:۰۱
آخ که من چقدر خوشبختم بخاطر داشتن یه خواهر جیگر،مرسی یاسمن جون
راستی چند سالته؟
۲۳ فروردین ۱۳۹۱در ۱۸:۰۷
علیرضا جون من فکر کنم از شما بزرگتر باشم،،،من ۲۲ سالم داره تموم میشه،،شما چی؟؟
۲۳ فروردین ۱۳۹۱در ۲۰:۴۹
نه جیگر اشتباه کردی من ۲۴ سالمه، عزیزم چرا اینجوری فکر کردی؟
۲۴ فروردین ۱۳۹۱در ۰۰:۱۸
جدا ۲۴ سالته؟؟نمیدونم چرا داداشی،،،فکر میکردم بیشتر از ۲۰سال نداشته باشی…….
۲۱ فروردین ۱۳۹۱در ۲۲:۱۶
مرسی به داداش علی رضا
۲۳ فروردین ۱۳۹۱در ۱۲:۵۹
قربون داداش
قابلی نداشت امیر جان کاری بود که از دستم بر می اومد
۲۲ فروردین ۱۳۹۱در ۱۵:۳۹
امیر جان شوخی بود .. عیبی نداره .. ))))))))
۲۲ فروردین ۱۳۹۱در ۲۱:۵۸
میدونم .
ایشالا همیشه شاد باشی .
۲۰ فروردین ۱۳۹۱در ۲۱:۱۲
ناراحت ناشی یاسمین خانوم؟
به شوخی گفتم.
۲۱ فروردین ۱۳۹۱در ۱۰:۲۱
نه امیر آقا ،ناراحت چرا؟؟شما مطلب جالب داشتی بذار، والی فکر نکنم به قشنگی مطلبه بالا که در مورده آقایونه باشه
۲۳ فروردین ۱۳۹۱در ۱۲:۵۸
اولا چرا من هرچی به این کامنت جواب میدم نمایش داده نمیشه؟؟؟؟ :-?? :-?? :-?? :-?? :-?? :-??
خیلی هم قشنگ بود تازشم اصلا قهرم :-? :-??
۲۳ فروردین ۱۳۹۱در ۱۸:۱۰
چی شده داداش گلم،،کی تو رو شاکی کرده؟؟با کی قهری عزیزم؟؟
۲۳ فروردین ۱۳۹۱در ۲۰:۵۱
نمیدونم با کی قهرم گلم، آخه چندتا چیز خوب برات گذاشته بودم ولی نیومده!
عزیزم چیکار کنم؟ :-o
۲۴ فروردین ۱۳۹۱در ۰۰:۱۳
عیب نداره علیرضا جان…همین جوریم قبولت داریم اقا…………مرسی از محبتت عزیزم
۲۰ فروردین ۱۳۹۱در ۱۶:۲۹
* عشق یک چرخه است:
وقتی عاشق می شوید، صدمه می بینید.
وقتی صدمه می بینید، متنفر می شوید.
وقتی متنفر می شوید، سعی می کنید فراموش کنید.
وقتی سعی می کنید فراموش کنید، دل تنگ می شوید.
وقتی دل تنگ می شوید…
در نهایت دوباره عاشق می شوید.
* اگر کسی را ترک می کنید لااقل به وی علتش را توضیح دهید؛ چون، اینکه ببینید لایق یک توضیح ساده هم نبوده اید درد ناک تر از خود ترک شدن است.
۲۰ فروردین ۱۳۹۱در ۱۹:۰۶
عشق تنها مرضی است که بیمار از ان لذت می برد
خیلی قشنگ بود یاسمین جون
۲۰ فروردین ۱۳۹۱در ۱۹:۳۶
خىا ازین مریضیا قسمت منم بکنه
۲۶ فروردین ۱۳۹۱در ۰۰:۱۹
وای دور از جونت x_x
۲۰ فروردین ۱۳۹۱در ۲۱:۱۴
درد ناکه.
۲۱ فروردین ۱۳۹۱در ۱۰:۲۶
من فکر کنم دردشم شیرین باشه امیر آقا ،برای من یه بار تجربش بد بود ،اما میدونم اگه باز برام پیش بیاد عاقلانه تر رفتار میکنم و شیرین میشه واسم
۲۱ فروردین ۱۳۹۱در ۲۲:۱۴
واسه شما شاید شیرین باشه ولی واسه من … هی خدا کمکم کن .
۲۰ فروردین ۱۳۹۱در ۱۶:۰۴
سلام به همه دوستان با نشاط و سرحال الهی خودم تموم غصه ها تونو پرپر کنم بچه ها امسال رو باسه همتون سال خوبی ارزو میکنم باسه همه عاشقا همه اونایی که دلشوره شیرین عشق رو تو دلشون دارن راستی من ۲۴ سالمه و مدت ۸ ساله با یه دختر خانوم اشنا شدم البته اون ۲۴ سالش نیستا کوچولوتر از این حرفا بود که با هم اشنا شدیم الان باسه خودش خانومی شده همین روزا میخوام با مادر پدرم برم خواستگاری بچه ها برام دعا کنین به هم برسیم [دعا کردن]
۲۰ فروردین ۱۳۹۱در ۱۹:۴۴
سلام اقا محمد.تبریک میکم به خاطر اینکه عاشق هستید و بای عشقتون ایستادید. انشااله که به (ارزو خانم اکه اشتباه نکنم) میرسید و کنار هم خوشبخت میشید شما که قلب باک و مهربون دارید برای ما دعا کنید که ما هم نیمه کمشدمونو بیدا کنیم موفق و خوشبخت باشی دوست عزیز
۲۱ فروردین ۱۳۹۱در ۱۶:۵۰
سلام یاسمین جان مرسی از تبریکت نیمه گمشده شما هر کسی هست حتما لایق نشده وگر نه اگه کامل و لایق شما بشه حتما سر راه شما قرار میگیره راستی شما خیلی خوش قلب و مهربونی
۲۱ فروردین ۱۳۹۱در ۲۲:۱۶
شما اگه دعا کنی حتما میاد سر راهم،،
مرسی محمد آقا ،،شما به من لطف داری، خودت خوبی،همه رو خوب میبینی
ایشالا هر جا هستی ،ماله هر شهرو کوچه ،،لبت پر از خنده باشه و دلت پر از یاد خدا…..
۲۲ فروردین ۱۳۹۱در ۱۵:۴۷
<:-p انشا اله به هم میرسین و خوشبخت می شین
تبریک <:-p