روزت مبارک مهربانم

امروز روزِ توست، ای مهربان‌ترین فرشته‌ی خدا.
بگو چگونه تو را در قاب دفترم توصیف کنم؟
صبر و مهربانیت را چطور در ابعاد کوچک ذهنم جا دهم؟
آن زمان که خط‌خطی‌های بی‌قراری‌ام را با مهر و محبتت پاک می‌کردی و با صبر و بردباری کلمه‌ به کلمه‌ی زندگی را به من دیکته می‌گفتی خوب به خاطرم مانده است و من باز فراموش می‌کردم محبت تشدید دارد.

در تمام مراحل زندگی، قدم به قدم، هم‌پای من آمدی، بارها بر زمین افتادم و هر بار با مهربانی دستم را گرفتی.
آری، از تو آموختم حتی در سخت‌ترین شرایط، امید را هرگز از یاد نبرم.

وقتی بوسه بر دستان چروکیده‌ات می‌زنم، با افتخار می‌گویم این دستان مادر من است که تمام زندگی‌اش را به پای من گذاشت؛
من با نوازش همین دست‌ها بزرگ شدم و امروز با تمام وجودم می‌گویم:
مادرم مدیون تمام مهربانی‌هایت هستم و  کمی کمتر از آنچه تو دوستم داری، دوستت دارم.

باران مهام

مادر محبت
انتشار یافته توسط باران در دوشنبه 6 اسفند 1397 با موضوع دل‌نوشته‌ها
کلیدواژه‌ها:

دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

۳۵۰ دیدگاه

  1. سلام به همه ی اعضای خانواده. اینم واسه زنگ تفریح البته بازم از مادر باران گلم عذر میخوام که اینم برای مشهدی هاست.(آخه نمیخوام کسی ناراحت شه واسه همین که خودمم مشهدی م میگم با زم شرمنده)
    جشنواره ی فیلم مشهدی:
    ۱-مدنم نمگم (علمی)
    ۲-ناخن جله ی قیم (جنایی)
    ۳-توشله بازی (ورزشی)
    ۴-مشهد معتاد ندره (تخیلی)
    ۵-کاظم پای دیگ شله (خانوادگی)
    ۶-برو یره از زندگیم (عاطفی)
    ۷-مو بروسلیم (جنگی)
    ۸-خنه ی کلپسه ها (ترسناک).
    :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :))

  2. هـمـه لبخندها را تـا کرده‌ام..
    گریه‌هایم لای کتابها
    در قفسه‌ها بایگانی شده‌اند..
    تنها به امـیـدی که
    تــ ـو در انبوهی سطرها
    رد اشک‌های نمک‌سودم را بیابی
    که گـاهــی دیده‌ام
    به شکل حرف اول نام تــ ـو
    نقش می‌گیرند..
    آن گاه به راستی در خواهی یافت
    که چقدر دیوانه وار دوسـتـت داشـتـه‌ام..
    علیرضا پنجه ای

    • خیلی زیبا بود..

    • سلام
      [دست زدن]
      پیش بیا ! پیش بیا ! پیش‌تر !
      تا که بگویم غم دل بیشتر
      دوست‌ترت دارم از هر چه دوست
      ای تو به من از خود من خویش‌تر
      دوست‌تر از آن که بگویم چه‌قدر
      بیش‌تر از بیش‌تر ازبیش‌تر
      داغ تو را از همه داراترم
      درد تو را از همه درویش‌تر
      هیچ نریزد بجز از نام تو
      بر رگ من گر بزنی نیشتر
      فوت و فن عشق به شعرم ببخش
      تا نشود قافیه‌اندیش‌تر
      قیصر امین پور

      • سلام
        یا که به راه آرم این صید ز دل رمیده را
        یا به رهت سپارم این جان به لب رسیده را
        یا ز لبت کنم طلب قیمت خون خویشتن
        یا به تو واگذارم این جسم به خون تپیده را
        کودک اشک من شود خاکنشین ز ناز تو
        خاکنشین چرا کنی کودک نازدیده را؟
        چهره به زر کشیده ام، بهر تو زر خریده ام
        خواجه! به هیچکس مده بنده زر خریده را
        گر ز نظر نهان شوم چون تو به ره گذر کنی
        کی ز نظر نهان کنم، اشک به ره چکیده را؟
        گر دو جهان هوس بود، بی تو چه دسترس بود؟
        باغ ارم قفس بود، طایر پر بریده را
        جز دل و جان چه آورم بر سر ره؟ چو بنگرم
        ترک کمین گشاده و شوخ کمان کشیده را
        خیز، بهار خونجگر! جانب بوستان گذر
        تا ز هزار بشنوی قصه ناشنیده را
        ملک الشعرای بهار

        • سلام

          آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم
          تا برفتی ز برم صورت بی جان بودم
          نه فراموشیم از ذکر تو خاموشی بود
          که در اندیشه اوصاف تو حیران بودم
          بی تو در دامن گلزار نخفتم یک شب
          که نه در بادیه ی خارمغیلان بودم
          زنده می کرد مرا دم به دم امید وصال
          ورنه دور از نظرت کشته هجران بودم
          به تولای تو در آتش محنت چو خلیل
          گوییا در چمن لاله و ریحان بودم
          تا مگر یک نفسم بوی تو آرد دم صبح
          همه شب منتظر مرغ سحر خوان بودم
          سعدی از جور فراقت همه روز این می گفت
          عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم
          سعدی

          • سلام — اگه بشه بهش بگی شعر آره یه چیزهایی می نویسیم
            آب حیات من است ، خاک سر کوی دوست
            گر دو جهان خرمی است ، ما و غم روی دوست
            ولوله در شهر نیست ، جز شکن زلف یار
            فتنه در آفاق نیست ، جز خم ابروی دوست
            داروی مشتاق چیست ، زهر ز دست نگار
            مرهم عشاق چیست ، زخم ز بازوی دوست
            دوست بهندوی خود ، گر بپذیرد مرا
            گوش من و تا بحشر ، حلقه‌ هندوی دوست
            گر متفرق شود ، خاک من اندر جهان
            باد نیارد ربود گرد من از کوی دوست
            گر شب هجران مرا ، تاختن آرد اجل
            روز قیامت زنم ، خیمه بپهلوی دوست
            هر غزلم نامه‌ای است ، صورت حالی در او
            نامه نوشتن چه سود ، چون نرسد سوی دوست
            لاف مزن سعدیا ، شعر تو خود سحر گیر
            سحر نخواهد خرید ، غمزه‌ی جادوی دوست
            سعدی

          • سلام-
            آخر نگهی بسوی ما کن
            دردی به تفقدی دوا کن
            بسیار خلافِ وعده کردی
            آخر به غلط یکی وفا کن
            مارا تو به خاطری همه روز
            یک روز تو نیز یاد ما کن
            این قاعدهء خلاف بگذار
            وین خوی معاندت رها کن
            برخیز ودرِ سرای بربند
            بنشین وقبای بسته وا کن
            آنرا که هلاک می پسندی
            روزی تو به خدمت آشنا کن
            چون انس گرفت ومهر پیوست
            بازش به فراق مبتلا کن
            سعدی چو حریف ناگزیر است
            تن در ده ،وچشم در قضا کن
            شمشیر که می زند،سپر باش
            دشنام که می دهد دعا کن
            زیبا نبُوَد شکایت از دوست
            زیبا،همه روز گو:جفا کن!
            سعدی

          • سلام
            دلم دل از هوس یار بر نمی‌گیرد
            طریق مردم هشیار بر نمی‌گیرد
            بلای عشق خدایا ز جان ما برگیر
            که جان من دل از این کار بر نمی‌گیرد
            همی‌گدازم و می‌سازم و شکیباییست
            که پرده از سر اسرار بر نمی‌گیرد
            وجود خسته من زیر بار جور فلک
            جفای یار به سربار بر نمی‌گیرد
            رواست گر نکند یار دعوی یاری
            چو بار غم ز دل یار بر نمی‌گیرد
            چه باشد ار به وفا دست گیردم یک بار
            گرم ز دست به یک بار بر نمی‌گیرد
            بسوخت سعدی در دوزخ فراق و هنوز
            طمع از وعده دیدار بر نمی‌گیرد
            سعدی

  3. بی محبت مادر
    یک قنات بی آبم
    مثل راه بی مقصد
    مثل عکس بی قابم
    بی محبت مادر
    از شکوفه ها دورم
    یک کبوتر بی بال
    یک چراغ بی نورم
    بی محبتِ مادر
    چون لبان بی لبخند
    ساکتم و غمگینم
    مثل بلبلی در بند
    بی محبت مادر
    در دلم صفایی نیست
    از بهار در قلبم
    هیچ رد پایی نیست :) :-* @};-
    منم روز مادر رو به همه مامانای عزیز و دوست داشتنی تبریک میگم . . .

  4. واااااای سلااااامممممم به خانواده ی جدبد و مهربون خودممم . . . مرسی مامان باراان جونممم هم بابت راهنماییت هم اینکه قابل دونستی دخترت باشمممم . . . دوست دارمممم مامانی . . . مرسسی آجی های گل و دوست داشتنی خودمممم گندممم و رویاا و نازنین بانو . . . همگی توووووووونو دوس دارممم آجی های گلمممم . . . امیدوارم منم آجی خوبی برا شماها باشمممم . . . مرسسسسسسی داداشای عزیزمممم سورنا و علی . . . شماها رو هم دوست دارم داداشای مهربونمممم . . . امیدوارم منم آجی خوبی برا شماها باشم . . . همتووونو دوست دارممممم . . . واقعاااا خجالت زده م کردین @};- :-* :x :)

      • گندم جونم سلام خوبی؟ امروز که اومدم یه سری به عاشقانه ها بزنم دیدم شما تقریبا به همه ی پیغام ها جواب میدی خیلی خوشم اومد معلومه که عضو فعال عاشقانه ها هستی خوش به حالت که اینقدر فرصت داری من که هنوز درگیر گرفتاریمون هستم و همچنان محتاج دعای تو و بقیه امیدوارم یادت نره برام دعا کنی . @};- راستی یه سوال دارم این باران کیه که همه توی پیغامشون ازش یاد میکنن من هنوز نفهمیدم لطف میکنی اگه جواب بدی گلم . یه سوال دیگه هم درام میشه بگی چندسالته . :-*

        • سلام درسا جان خوبی؟؟قربونت عزیزم شما نسبت به من خیلی لطف داری من هموز عضو ویزه نشدم ایشا الا به زودی… دوم اینکه گلم همه ما ادما یک مشکلاتی داریم نا امید نباش خود من الان یک مشکل دارم تنها امیدمم خداست من هم واست دعا میکنم ولی از خدا کمک بخواه خدا کلیدو بهت داده فقط باید زحمت بکشی درو باز کنی همه ما ادما اینجوری هستیماا ایشاالا خدا کمکت میکنه حتما واست دعا میکنم [دعا کردن] سوم اینکه باران جون عضو فعال هستند من خیلی دوستشون دارم به بچه های زیادی کمک کرده و حرفای خیلی قشنگ هم میزنه اگه هم کمک کسی بخواد با حرفاش کمک میکنه در کل خیلی هارو نصیحت میکنه مثل مامانها به همین خاطر بچه ها بهش میگن مامان باران.. ;) چهارمی هم که گلم من تا چند ماه دیگه میرم تو۲۲ سال از اشنایی با شما هم خوشحالم اگه خوش امدی گویی نگفتم شرمنده متوجه نشدم @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-

    • خواهش میکنم یلداجونم، منتظر حرف های قشنگت هستم. :-* :-* :-* :-*

    • یلدا جونم خاهش میکنم منم کلی دوست دارمممممممم :x :x :x :x @};- @};- :-* :-* :-*
      بوسس

  5. مامانای خوشکل عسل روزتون البته ببخشید دیر تبریک میگم :-p
    مباررررررک. @};-

  6. داستان آموزنده برای کسانی که می خواهند به یک آرامشی برسند ………….
    آرامش سنـگ یا آرامش بـرگ ؟

    مردجوانی کنار نهر آب نشسته بود و غمگین و افسرده به سطح آب زل زده بود.
    استادی از آنجا می گذشت. او را دید و متوجه حالت پریشانش شد و کنارش نشست.
    مرد جوان وقتی استاد را دید بی اختیار گفت: “عجیب آشفته ام و همه چیز
    زندگی ام به هم ریخته است. به شدت نیازمند آرامش هستم و نمی دانم این
    آرامش را کجا پیدا کنم؟”
    استاد برگی از شاخه افتاده روی زمین را داخل نهر آب انداخت و گفت: به این
    برگ نگاه کن وقتی داخل آب می افتد خود را به جریان آن می سپارد و با آن
    می رود.
    سپس استاد سنگی بزرگ را از کنار جوی آب برداشت و داخل نهر انداخت. سنگ به
    خاطر سنگینی اش داخل نهر فرو رفت و در عمق آن کنار بقیه سنگ ها قرار
    گرفت.

    استاد گفت: “این سنگ را هم که دیدی. به خاطر سنگینی اش توانست بر نیروی
    جریان آب غلبه کند و در عمق نهر قرار گیرد. حال تو به من بگو آیا آرامش
    سنگ را می خواهی یا آرامش برگ را؟!”
    مرد جوان مات و متحیر به استاد نگاه کرد و گفت: “اما برگ که آرام نیست.
    او با هر افت و خیز آب نهر بالا و پائین می رود و الان معلوم نیست کجاست!
    لااقل سنگ می داند کجا ایستاده و با وجودی که در بالا و اطرافش آب جریان
    دارد اما محکم ایستاده و تکان نمی خورد. من آرامش سنگ را ترجیح می دهم!”

    استاد لبخندی زد و گفت: “پس چرا از جریان های مخالف و ناملایمات جاری
    زندگی ات می نالی؟ اگر آرامش سنگ را برگزیده ای پس تاب ناملایمات را هم
    داشته باش و محکم هر جایی که هستی آرام و قرار خود را از دست مده.”
    استاد این را گفت و بلند شد تا برود. مرد جوان که آرام شده بود نفس عمیقی
    کشید و از جا برخاست و مسافتی با استاد همراه شد.
    چند دقیقه که گذشت موقع خداحافظی مرد جوان از استاد پرسید: “شما اگر جای
    من بودید آرامش سنگ را انتخاب می کردید یا آرامش برگ را؟”
    استاد لبخندی زد و گفت: “من تمام زندگی ام خودم را با اطمینان به خالق
    رودخانه هستی و به جریان زندگی سپرده ام و چون می دانم در آغوش رودخانه
    ای هستم که همه ذرات آن نشان از حضور یار دارد از افت و خیزهایش هرگز دل
    آشوب نمی شوم و من آرامش برگ را می پسندم …
    @};-

  7. امـان از دسـت این ایـرانی‌ها

    سه نفر آمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت در یک کنفرانس می
    رفتند. در ایستگاه قطار سه آمریکایی هر کدام یک بلیط خریدند، اما در کمال
    تعجب دیدند که ایرانی ها سه نفرشان یک بلیط خریده اند. یکی از آمریکایی
    ها گفت: چطور است که شما سه نفری با یک بلیط مسافرت می کنید؟ یکی از
    ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهیم.

    همه سوار قطار شدند. آمریکایی ها روی صندلی های تعیین شده نشستند، اما
    ایرانی ها سه نفری رفتند توی یک توالت و در را روی خودشان قفل کردند.
    بعد، مامور کنترل قطار آمد و بلیط ها را کنترل کرد. بعد، در توالت را زد
    و گفت: بلیط، لطفا! بعد، در توالت باز شد و از لای در یک بلیط آمد بیرون،
    مامور قطار آن بلیط را نگاه کرد و به راهش ادامه داد. آمریکایی ها که این
    را دیدند، به این نتیجه رسیدند که چقدر ابتکار هوشمندانه ای بوده است.

    بعد از کنفرانس آمریکایی ها تصمیم گرفتند در بازگشت همان کار ایرانی ها
    را انجام دهند تا از این طریق مقداری پول هم برای خودشان پس انداز کنند.
    وقتی به ایستگاه رسیدند، سه نفر آمریکایی یک بلیط خریدند، اما در کمال
    تعجب دیدند که آن سه ایرانی هیچ بلیطی نخریدند. یکی از آمریکایی ها
    پرسید: چطور می خواهید بدون بلیط سفر کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن
    تا نشانت بدهم.

    سه آمریکایی و سه ایرانی سوار قطار شدند، سه آمریکایی رفتند توی یک توالت
    و سه ایرانی هم رفتند توی توالت بغلی آمریکایی ها و قطار حرکت کرد. چند
    لحظه بعد از حرکت قطار یکی از ایرانی ها از توالت بیرون آمد و رفت جلوی
    توالت آمریکایی ها و گفت: بلیط، لطفا !!!

    هوش ایرانی ها در تمام دنیا زبانزد خاص و عام است اما ایکاش کمی هم انصاف
    چاشنی این ذکاوت بود
    @};-

  8. روزی پدری هنگام مرگ فرزندش را فراخواند و گفت فرزندم تو را چهار وصیت دارم و امیدوارم که در زندگی به این چهار توجه کنی. اول اینکه اگر خواستی ملکی بفروشی ابتدا دستی به سرو وریش بکش و بعد بفروش دوم اینکه اگر خواستی با فاحشه ای همبستر شوی سعی کن صبح زود به نزدش بروی سوم اینکه اگر خواستی قمار بازی کنی سعی کن با بزرگترین قمار باز شهر بازی کنی چهارم اینکه اگرخواستی سیگار یا افیونی شروع کنی با آدم بزرگسالی شروع کن .

    مدتی پس از مرگ پدر او تصمیم گرفت خانه پدری که تنها ارث پدرش بود را بفروشد پس به نصیحت پدرش عمل کرد و آن ملک را با زحمت فراوان سروسامان داد پس از اتمام کار دید خانه بسیار زیبا شده و حیف است که بفروشد پس منصرف شد.

    مدتی بعد خواست با فاحشه معروف شهر همبستر شود .طبق نصیحت پدر صبح زود به در خانه اش رفت.اما چون صبح زود بود و فاحشه فرصت نکرده بود آرایش کند دید که او بسیار زشت است و منصرف شد.

    مدتی بعد نیز خواست قمار بازی کند.پس از پرسوجوی فراوان بزرگترین قمار باز شهر را پیدا کرد.دید او در خرابه ای زندگی میکند و حتی تن پوش مناسبی هم ندارد.وقتی علتش را پرسید قمارباز بزرگ گفت همه داراییم را در قمار باخته ام در نتیجه از این کار هم منصرف شده و به عمق نصایح پدرش پی برد . اما زمانی که دوستانش سیگار برگی به او تعارف کردند که با آنها هم دود شود بیاد وصیت پدر افتاد و نپذیرفت تا با مرد پنجاه ساله ای که پدر یکی از دوستانش بود شروع کند ولی وقتی او را نزدیک به موت یافت که بر اثر این دود کردنها و مواد مخدر بود خدا را شکر کرد که او آلوده نشده وبه پدر رحمت فرستاد .
    * پدرها هم واسه خودشون عالمی دارن ها ……… *

    روز مادر مبارک ولی پدرها رو دست کم نگیریم ! :-??
    @};-

  9. خیلی قشنگه باران جونم روزتم مبارک :-* :-* :-* @};-

  10. سلام بچه ها میبینم که جزء فراموش شده ها حساب میشیمو کسی بهمون محل نمیذاره
    اول اینکه روز مادر را به مادر عاشقانه ها(باران جان)و به همه ی دختر خانوم های عاشقانه ها تبریک میگم البته با تأخیر ۳ روزه ;) ;) ;)
    @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-@};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-
    این همه گل هم تقدیم به همه