رز صورتی

واسه‌ت چند تا شمع روی میز روشنه.. کنارش یه شاخه رز صورتی
یکم اونطرف‌تر منم که میخواد.. تورو داشته باشم به هرقیمتی

پس پنجره فصل پائیزیه.. داره دست تکون میده ابرسیاه
هوا سردو غمگین و بارونیه.. درست مثل من توی این لحظه‌ها

نمیدونی دلتنگی خیلی بده.. نمیخوام ازت دوربشم بیش ازین
بیا بگذر از این همه فاصله.. بیا ساعتی پیش قلبم بشین

کنارم بشین با تو حالم خوشه.. بذار عطر تو باشه تو این فضا
بذار اون رز صورتی تازه شه.. بذار که جدایی بشه روسیا

 ترانه‌سرا: اعظم هاشمی

انتشار یافته توسط اعظم هاشمي در پنجشنبه 17 آذر 1390 با موضوع ترانه‌های عاشقانه
کلیدواژه‌ها:

دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

۱۶۱ دیدگاه

  1. نويد گفته:

    ۹ دی ۱۳۹۰در ۱۵:۵۵

    خوب من این همه کمک میخوام جون تجربه ندارم بلد نیستم جیکار کنم ؟ جطور تلاشى کنم ؟ اکه میدونستم فریاد کمک و راهنمایى سر نمی دادم

  2. نويد گفته:

    ۹ دی ۱۳۹۰در ۰۱:۱۳

    وقتى کسى رو دوست دارى یعنى از هرنظر بهش اطمینان دارى _ من اکه یک درصد بهش شک داشته باشم این همه خودمو واسش نابود نمیکنم_از کجا معلوم خودش اهل خیانت نباشه ‏!‏ کسى که به این راحتى به حرف دیکران اعتماد میکنه بدون اینکه خودش از جایى مطمئن شه همه جیو تموم میکنه بس همون بهتر که بره _ بدون لیاقت تورو نداشته _ حالا کمک و راهنمایى این داداش کوجیکتون یادتون نره مرسى

    • ای بابا … :-<
      من که میگم آدم برای رسیدن به کسی که دوسش داره باید تلاش کنه . :)
      ولی اگه مطمئن شدی که اون کسی دیگه رو دوس داره اون موقع دیگه بیخیال شو . @};-

  3. اشکان گفته:

    ۸ دی ۱۳۹۰در ۱۹:۰۲

    اه بابا حوصله دارید شعر شعر خوبی بود بزرگوار ممنون [دست زدن]

  4. سلام.

    داستانتون رو خوندم، نوید جان عسل جان عرشیا جان.

    داستان هممون مثل همه.

    عسل جون، منم مثل تو شدم. :(

    ولی‌ با این تفاوت که دوسته خودش که قبلا دوست پسرِ دوست من توی دانشگاه بود، با من خیلی‌ لج بود همیشه، چون فکر میکرد من باعثِ جدایشون شدم.

    واسه همین موقعی که فهمید مامان بابک میخواد بیاد سمت من، رفت پشت سرم به بابک گفت، که گلی‌ بهت خیانت کرده، بابک گفت من به سر گلی‌ قسم میخورم که اهل هیچی‌ نیست، چند ساله که می‌شناسم گلی رو .

    بعد ۲ ماه گذشت نزدیک روزی بودیم که مامانِ بابک بیاد منو ببین، تا اینکه دوستش رفت خونهٔ بابک و به مامان بابک گفت…

    و همه چیز خراب شد. مامانِ بابک،به بابک گفت یا گلی‌ ، یا خانوادت.

    بابک هم وقتی‌ به من گفت، خودم بهش گفتم خانوادت .

    اونم نمیدونم خوشحال یا ناراحت ، نمیدونم . رفت از پیشم. :(

    ۱ هفته بعد رفتم از دور توی محل کارش دیدمش، از بس دلم تنگ شده بود براش،بعد منو یه دفعه دید، با هم امدیم بیرون از محل کارش چند دقیقه صحبت کردیم، گفت، گلی‌ خودمم دیگه نمی‌خوام باهات باشم،چون امکان اینکه دوستم راست گفته باشه در موردت که بهم خیانت کردی،وجود داره . هرچی‌ قسم خوردم که اون دروغ گفته، بیا دانشگاه از هرکی‌ می‌خوای بپرس، قبول نکرد و گفت واسه همیشه برو ،خوشبخت بشی‌ گلی‌ … =((

    حالا فکر کن من با چه حالی‌ از اونجا رفتم عین دیوونه ها مسیر خیابون رو مترو با گریه سر کردم… الان ۳ ماه که رفته، ازش بی‌ خبرم. :-<

    ولی‌ هنوز با یادش گریه میکنمو با یادش زندگی‌ می‌کنم، ولی‌ انگیزهای واسه زندگی‌ ندارم،همیشه اون بهم انگیزه میداد واسه هرچیزو هر کاری، ولی‌ الان دیگه واسم هیچی‌ مهم نیست … ۸-|

    کاش میشد دوباره برگرده پیشم … :(

    • نوید گفته:

      ۷ دی ۱۳۹۰در ۲۱:۱۱

      کاش من بهش برسم هرکاری واسش میکنم . میتونی کمکم کنی ؟ راهنماییم کن چیکار کنم ؟ دلش هست یا نه
      پ
      چ

      • abarmard گفته:

        ۸ دی ۱۳۹۰در ۰۹:۴۵

        خودتا اینقدر سبک نکن :-> :-> :->

        • شما حتما عاشق نشدید که این طور میگید وگرنه هرعاشقی واسه عشقش همه کار میکنه!!!

          • هرکس نظری دارد. عشق دستمال دست همه شده
            بیچاره عشق……………

          • بیچاره ما که اسیر عشقیم…اینجا عاشقانه هاستو ما هم ساکنین شهر عشق…کاش همه عاشق باشیم و عشق به جای اینکه در دستمون باشه تو قلبمون باشه.. [رقصیدن]

    • عرشیا گفته:

      ۸ دی ۱۳۹۰در ۲۲:۵۰

      این سخت ترین درد عاشقانه هست که عشفت بهت تهمته خیانت بزنو بی خیال همه چیز شه افسوس

    • میفهمم حالتو./. الان دیکه جایی رسیدم که همرو درک میکنم.. من خیلی دوسش دارم.. … الان ۷ روزو ۱ ساعته که گوشیش خاموشه.. تنهام خیلی.. تنها بهونم یا انگیزم امیرم بود اما الان که نیس حتی انگیزه یا حسشو ندارم برم بیرون همش گوشه های اتاقم میشینمو مثه بارون میبارم … خاطراتش حرفاش هرلحظه توذهنمه… امیر نیگا کن عسلت داره نابود میشه…. :((

    • عزیزم درسته که غریبه ام اما بزار یه چیزیو بهت بگم دل بستن بزرگترین اشتباهیه که ما انسانها مرتکب میشیم بهش فک نکن زندگیتو کن خیالت راحت الان عین خیلش نمیاد داره حاله خودشو از زموگی میبره نزار به جایی برسی که من رسیدم تا زوده برگرد…!

      • مرسی تنها جون . ولی خب اگه باهام به یه بهونه دیگه ازم جدا میشد انقدر عذاب نمیکشیدم که حالا به خاطر تهمت خیانت جدا شده … :(

        • قربونت برم اینا همه اش بهانه اس اون فقط دلش هوای یه ماجرای تازه رو داره غصه نخور خودم واست دعا میکنم کسی باهات آشنا بشه تورو همیشه و از ته قلب دوست داشته باشه من دوست دارم غصه نخور :)

    • عزیزم اگه جای تو بودم خودمو سبک نمیکردم ،ارزش یه دختر خیلی از این حرفا بالتره [رقصیدن]

  5. میگن خوش به حاله پسری که اولین عشقه ی دختر بشه و خوش به حال دختری که آخرین عشقه ی پسر بشه. … ی دختر و پسر تو ی موضوع خیلی باهم فرق دارن. پسر حتا اگه شکستم بخوره فقط چند روز ممکنه ناراحت باشه اما خیلی زود یکی دیگرو جای گزین میکنه اما ی دختر البته نه هر دختری… وقتی یکیو واقعا بخاد محاله از یادش بره.. حتا اگه ۱۰ سال بگذره … یادتون باشه نگفتم همه. اما ۹۰% پسرا ا ونجوران که گفتم. … دخترم ۹۵%… مشکله جامه ما اینه که فک میکنن یکیو بخن ترک بدان کافیه سفت بگن نه. اما اینجور نیس زمان لازمه.. باره متنفر کاردانه کسی باید زمان بدی بهش کم کم.. خودت کمکش کنی. نه اینکه با کوهی از مشکلات رها ش کنی،. شیاد از نظره شما ها من ی بچم … امیرم فک میکنه بچم. اما واره من گده ی ۳ ساله حس. فقط کسی باورم نداره.. کاش همچی بر میگشت عقب. بخدا من مثه بعضی ها نیسم به راحتی برام سراغه یکی دیگه اعتقاد دارم زندگی یبار عشق یبار دوس داشتن یبار….. اگه همش همین بود کاش هیچوقت عشقو نمیفهمیدم. خودش گفت آدم هرکی و هر چی باشه ی روز عاشق میشه.. اما الان حتا عشقمو درک نمیکنه …. من کسیرو نفرین نمیکنم از کسی ناراحت نیستم. فقط میگم این انصاف نیس بخدا نیس :(( :(( :(( :((

  6. عرشیا گفته:

    ۵ دی ۱۳۹۰در ۲۰:۵۴

    دوستای عزیزم به نظر شما عشق چقدر عمر داره .عمرعشق تازمانی که بیش نرسیدی و فقط اه ونالش باهاته یا بعد از اینکه بدست اوردیش همچنان ادامه داره این ادامه تا چه زمانیه طعمه واقعی عشق تا زمانیکه بهش نرسیدوقصه هاشه ویا اینکه بعد از بدست اوردنش با ارامش کنارشی واین ارامش برات تکرار میشه

  7. نوید گفته:

    ۵ دی ۱۳۹۰در ۲۰:۱۷

    به همه دوستاش گفته همه نگام میکنن دیگه روم نمیشه برم اونجاها همه دوستاش میدونن

    • عرشیا گفته:

      ۵ دی ۱۳۹۰در ۲۱:۱۴

      به دوستاش نشون بده که چقدر دوسش داری این باعث میشه که اون بین دوستاش ارزش پیدا کنه اون وقت کم کم بهت اعتماد میکنه نوید حتما براش با اهمیت هستی والا برای دوستاش از شما نمی گفت /این خیلی خوبه عسل جان شما هم استفاده کن

    • وقتی به همه دوستاش گفته این یعنی اینکه بهت فکر میکنه.. اما الان ما نیمه ی پره لیوانو میبینیم. نیمه خالی میگه که ی حسه غرور بهش دس داده که فلانی منو میخاد ببینین .. و از این حرفا… اما نوید جان تو الان اوله راهی.. عشق خوبه اما زیادش واسه عاشق جنون میاره طرفم تنفر میگیره. پس باید نرمال بری جلو. به خودت برس تا میتونی. اما جلف نشو. … با دخترای دیگه ی کلاس خوشو بش نکن. نشون بده که فقط اون مهمه … اما نه اونقد که بشی ی زن ذلیلو تکراری. … نو باش داداشی. به روز …. اما قبل از اینکه وارده زندگیش بشی.. ی مدت وقت بزار روش. شروع کن به شناختش تمومه علایق چیزایی که دوس داره چیزایی که بدش میاد. .. تاریخ تولد و رنگو از این چیزا.. واسه اینکار ی راه هس. اینکه یکی از دوستات به یکی از دوستای صمیمی اون نزدیک شه.. کم کم آمارشو در بیاره برات.. محکم قدم بردار داداشی. .. به ندای درونت گوش بده ..همیشه ته تهه دل ی امید هس اونو نکش. بازم میگم تو اوله راهی خوش به حالت. .. فلا اینارو انجام بده. تا بقییه شو بگم بهت. مطمئن باش به دستش میاری. از همینجا کمکت میکنم .. دعا میکنم تو بهش برسی. چون فقط من میفهمم عشق چیه

      • نوید گفته:

        ۶ دی ۱۳۹۰در ۰۰:۲۵

        ۱سال پیش تو یه کلاس یه دختری نگاه میکرد هی میخندید منم به نیت مسخره کردن میخندیدم . بعداز کلاس اومد کنارم باهام حرف زد گفت خوب نیست با یه نگاه بیوفتی دنبال کسی شما مثل برادرم ولی این کار درستی نیست منم که هنگ کرده بودم گفتم شمام مثل خواهرم . گذشت بعداز اون یه احوالپرسی میکردیم همو میدیدیم البته این یکی دو ماه گذشته دیگه احوالپرسی نکردم . امروز متوجه شدم اونی که دوستش دارم داره با این دختره حرف میزنه . اگه بهش بگه چی ؟؟؟؟

        • اشتباه کردی گلم. شیاد برا این بوده که ببینه تا چه حدی بهش [پا بندی. بهش گفته تا الان مطمئن باش. اما با شکسته اول که نباید از پا افتاد. از خدا میخام به ان چی که هقته برسی. ازش میخام روزایی که من گزاروندامو هیچوقت نبینی. ازش میخام ونقد محکم بار بیای که جلوش خورد نشی و…….. کاش هیشکی عاشق نشه یا اگه میشه ازش نگیر..

          • نوید گفته:

            ۶ دی ۱۳۹۰در ۱۳:۴۰

            اگه بهش گفته باشه ممکنه روش تاثیر بزاره ؟من که پیشنهادی به اون ندادم . من نمیخوام از دستش بدم بخاطر این موضوع . عاشقشم

  8. نادر رحیم گفته:

    ۴ دی ۱۳۹۰در ۱۷:۱۴

    چه مشکلی هست این عشق که هرکسی به طوری گریبان گیرش است؟!!
    یکی از آن مشت خورده و زهر هلاهل چشیده ..
    یکی برایش نوش داروست!!
    یکی شبا سرش سنگین از متانت عشق است
    یکی درفکراین است که چگونه روز با عشق دامی بگسترد دانه خویش را..!!
    ومن هیچ کدامش را ندارم ..!!
    نه دانه ای که دامش نهم و روزی چند که
    ناراجش نمودم
    چون
    کالای دکان کوچمان جوب حراجش زنم.!!
    ونه سیم تنی که خنده نمکینش را
    ملک سمرقند چو قند و بخارای خواجه بخشم…!!
    به هرحال بسی خرسندم که مردمی را دیدم که هنوزهم عشقشان گرمی قلبشان و گرمی قلبشان گرمی دستشان است…
    خوش باشید و بدوراز دغدغه های روزمره عاشق شوید و غم هم خورید که دنیا نمی ارزد به کاهی.
    به قبرستان گذرکردم صباحی شنیدم ناله وافغان وآهی
    شنیدم کله ای با خاک میگفت که این دنیا نمی ارزد به کاهی.
    @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-

  9. نوید گفته:

    ۲ دی ۱۳۹۰در ۲۰:۱۱

    کسی نیست مارو کمک کنه ؟؟ :(( :(( :(( =(( =(( =((

    • عرشیا گفته:

      ۳ دی ۱۳۹۰در ۲۱:۵۹

      سلام . میدونی عشق بها داره بابد عشقتو بهش ثابت کنی طوری که خیلی راحت بفهمه باید خودتو از دست بدی باید پژمرده بشی باید تشنه بشیو خشک نشی باید با حسرت بهش نگاه کنی طوری که اون بفهمه شایدم ژنده پوش بشی .تو کلاس بی خیال درسا بشی این یکیو باید سایرین هم بفهمن بعد از چند هفته هم مر یض شیو راهی بیمارستان ./بهای عشقت اینه فکر مکنی از پسش برمیای امیدوارم برات دعا میکنم ….من که ….ستم ./ تجربه ای ۹ سال پیش از دانشگده عمران علم صنعت

      • نوید گفته:

        ۴ دی ۱۳۹۰در ۰۳:۵۸

        الان بگو به من راهنماییم کن با تجربه . دلش هست یا نه

        • عرشیا گفته:

          ۴ دی ۱۳۹۰در ۱۹:۱۶

          سلام نوید جان چرا باید دلش باهات باشه تو فقط یک بار ازش تمام اینده شو خواستی / در ضمن شما گفتید که بعد از درخواستتون همچنان نگاهی میکنه کنار چشم گوشه چشم .اطمینان دارم منتظر ببینه چقدر جوابش برات سخت بوده .بهش نشون بده اخرین روزهای زندگیتو سپری میکنی اکه تمام اینده شو میخواهی /من همچنان برات دعا میکنم

      • ارشیا داداشی منم کمک کن دیگه …… دارم روانی میشم من امیرو دوس دارم اما اون نمیفهمه سرد شده ازم……… خداااا :((

        • عرشیا گفته:

          ۴ دی ۱۳۹۰در ۲۰:۱۱

          سلام عسل شما به هیچ وجهه ممکن نباید پژمرده بشی . امیر نمیتونه تورو دوست داشته باشه مگر اینکه تمام اون چیزهای که دوست داره وتحسین میکنه تو قلبو روح و چهرت بیشتر از هر دختر دیکه ای عسل خواهرم تو داشته باشی . پس تا وقت داری چهرای جدید زیبا تر سزاوارتر پرنشاط دریک کلام عسلی شوکه تمام زنبورها رو جذب کنی .شما وقت زیادی نداری . متاسفانه زنها برای حفظ مرداشون بایدهمیشه طرحی نو داشته باشند این خاصه جنس ظریفه
          ولی مردها شکل ثابتی دارند و میدونندکه اون چیزی که بدست اورداند رو از دست نمیدند /برات دعا میکنم عزیزم

      • عرشیا گفته:

        ۱۴ دی ۱۳۹۰در ۲۰:۱۴

        سلام فریده بهترنبود زمانی که معنی خیلی زیبای اسمشو بهت گفت شما از معنی زیبای اسمش تعریف میگردی وبهش میگفتی چقدر اسم ومعنی اسمش زیباست ……….
        /فقط می خواستم معنی شو بدونم. اطلاعاتم زیاد شه / حا لا متوجه شدی که دلیل شگفت زدگی من پرسیدن معنی اسم نبوده بلکه بدون هیچ احساسی از کنارش رد شدی …..شما باید پیغامی که من برای شنوی عزیز گذاشتم رو میزاشتی به جای اینکه بگی …فقط می خواستم معنی شو بدونم. اطلاعاتم زیاد شه

        • عرشیا جان در زندگی بایدی وجود نداره، اختیار داریم و انتخاب ها پیش روی ماست.

          • باران گفته:

            ۱۴ دی ۱۳۹۰در ۲۱:۵۵

            من واقعا نمیدونم چرا ایشون با من اینطوری حرف میزنن!!!.

          • عرشیا گفته:

            ۱۴ دی ۱۳۹۰در ۲۲:۰۸

            انتخاب نیک دراختیار عاشقیست عاشقی زیبا دیدن است زیبای راستایش کردن است

          • باران گفته:

            ۱۵ دی ۱۳۹۰در ۰۷:۱۸

            عاشقی زیبا دیدن است، زیبایی را ستایش کردن است……
            بهش فکرکنیم.جمله ی قشنگیه. به شرطی که گوینده وشنونده بهش عمل کنند.
            همیشه در زندگی سعی کنیم از رفتار دیگران بهترین برداشت را داشته باشیم.
            آسمانی باشیم و بی کران و بی ادعا……………..
            عاشق باشیم وخدایی………………………

        • باران گفته:

          ۱۴ دی ۱۳۹۰در ۲۱:۵۱

          سلام عرشیای عزیز/ راستش شما اخلاق منو نمیدونی شاید واسه همین این فکرهارو کردی. من وقتی از چیزی خوشم میاد دربارش جستجو میکنم و جویای معنی اش میشم.
          بعدشم من نوشته بودم : چه قشنگ … اما گوشیم زنگ زد و درلب تابمو بستم . وقتی اومدم دیگه حواسم نبود چی میخواستم بنویسم فکرمیکنم پاک شد و بعدش عجله داشتم غذام داشت میسوخت.
          و راستی تو اون پیام من باید یک چیز دیگه هم به شنوجون میگفتم.
          لطفا دیگه منو به بی احساسی متهم نکنید این بدترین حرفیه که میشه به من گفت. :(( از شما توقع این حرفارو نداشتم.
          بعدشم شما هم بهتره بری پاره آجر کامنت های شنو رو بخونی.
          درست نبود این کامنت رو بیاری اینجا.
          به هر حال اگه شما از من ناراحت شدی ببخشم. از شنو هم معذرت خواهی کردم اما گفت که اصلا ناراحت نشده….

          • عرشیا گفته:

            ۱۵ دی ۱۳۹۰در ۱۸:۴۹

            سلام دوست من /راه دیکه ای نداشتم نمی خواستم بین دوستانت ناراحتت کنم @};-
            فراموش کن …راستی نظرت در باره اولین جوابی که تو همین کامنت هست چیه @};-

          • باران گفته:

            ۱۵ دی ۱۳۹۰در ۲۱:۰۹

            سلام باهات موافقم…….
            انتخاب نیک در اختیار عاشقی ست….
            کسی که عاشق میشه فقط و فقط زیبایی میبینه…..
            آره همون طور که گفتی عاشقی زیبادیدن است….زیبایی راستایش کردن است…
            خیلی جمله قشنگیه…..به نظرم اوج عشق یه عاشق به معشوقش که تمام زیبایی ها رو در اون میبینه

          • عرشیا گفته:

            ۱۵ دی ۱۳۹۰در ۲۱:۵۷

            نه عزیزم یه کمی برو بالاتر اولین جوابه کامنت ۲دی ۱۳۹۰ در ۲۰:۱۱
            البته خیلی سپاس امیدوارم روزی برسه که مسیر زندگیت سرشار از زیبای بشه شیرینی عشقت پایدار

  10. ۲saal پیش بم زنگیید اما عادتم بود که با هیچکس دوس نمیشدم مسله بقیه رادش کردم اما ان سمجتار شد کم کم بم نزدیک شد اولا واسم مهم نبود اما ی مدت که گزشت شد همه زندگیم همچی خوب پیش میرفت تا اینکه امسال تابستون یکی بم زنگد صداش کپیه امیر بود گفتم امیر بچه شدی گف نه امیر کیه.. بچهها صداش کپیه خودش بود اما ان گف من امیر نیستم میتونی ببینی منو منم واسه اینکه بفهمونم خار نیستم رفتم دیدنش اما راس میگف ان نبود از ۵۰ مترش برگشتم. داشتم دیوونه میشدم. به پسره گفتم نمیخام سرم دارد میکنه میرم خونه . آخه چطور ممکن بود ینگاد شباهت . این پسره دل بسته بود گفتم خودش میره چنروز ج اس دادم تا اینکه یبار هرچی به امیر زنگیدم اس دادم ج نداد فگات گفت برو با ان خوش باش. داشتم دیوونه میشدم بخدا من اشگه امیرم. ان پسره پسر آموش بوده. من ج شماره گربه نمیدم اما از شانسم این شد. از ان موقه تا الان امیر خیلی سرده باهام. هرکار میکنم از دلش در نمیاد بخدا ان تنها بهونامه واسه نفس کشیدنم حالم خیلی باد بچه ها . چیکار کنم؟ هر شبم شده گریه. ازش مضرات خواستم بخشید اما رفتارش سرده سرده. همه میگن فراموش کن اما چطور ممکنه دیگه h نمیخادم. خدایا عسل هیچوگت عاشق نشود اما این دفعه … اعظم سرده میگین چیکار کنم؟ بخدا دارم نابود میشم .. بی ان نمیتونم ادامه بدم :(( :(( کمکم کنین

    • نوید گفته:

      ۲ دی ۱۳۹۰در ۱۸:۵۵

      منم مشکل دارم خودم اگه میتونی منم کمک کن . ولی حالا شما بی اهمیتش کن محلش نده از اون سردتر شو خودش آروم آروم برمیگرده با گرمای قبل . کمک به منم یادتون نره =(( :((

      • ببین نوید جان مشکله تو چیزی نیست که. تو فقط یکیو دیدی خوشت اومده اما من ۲sal کنارش بودم ی عالمه خاطره دارم باهاش … البته میتونم درکت کنم تو دوسش دری .. اگه یکی ان موقع بهم میگفت دل نبند شاید الان شبو روزم گریه نمیشد اما تو الان اوله راهی نمیخام اشتباهی که من کردمو تکرار کنی یا ازش دل بکن یا هیچ بهانه ای دستش نده .. هیچکس هاله منو نمیفهمه خیلی سخته یهو ازت سرد شه البته حقم داره. تو الان یکی رو دوس داری اگه دوس داشتنتو کنترول کنی به جای بد نمیرسی. یعنی مثله من جنون نمیگیری بخدا الان هزارم هیچی نداشته باشم اما یبار امیر مثله قبلنا شه. شماها میگین بی اهمیت شو اما چطور؟ بخدا راهی که من رفتم تهش همینه .. ی دوس داشتنه اینجوری از دور بهتر از اینه که مثله من بشی. وی نمیدونم چطور منظورمو بفهمونم بهت . ببین منو امیرم دقیقا مثله شما بودیم اون مثه تو بود من اون دختره .. اما حالا که منو عاشقم کرده داره میره. از همین الان فکر کن ببین میتونی تا آخرش پاش بمونی؟ بینه راه تنهاش نذاری بشه مثه من؟ درضمن اگه دختر خالت باهاش حرف بزنه بدتر میشه تو باید خودت مشکلتو حل کنی یاد بگیری رو پای خودت واستی .. پس برو جلو دعوتش کن یجا سرسنگینو متین حرفاتو بگو هرچی که تو دلته. اشتباهه من این بود که ۱ ساله اول اصلان به امیر ابرازعلاقه نکردم اون از عشقش میگفت من میریختم تو خودم اما ۱ ساله بد ک من عاشق شدم اونم در حده جنون اون باورم نکرد. من کمکت میکنم به دستش بیاری . شمام کمکه من konin