دستای تو
ای که بی تو خودمو تک و تنها میبینم
هر جا که پا میذارم تو رو اونجا میبینم
یادمه چشمای تو پر درد و غصه بود
قصهی غربت تو قد صد تا قصه بود
یاد تو هر جا که هستم با منه
داره عمر منو آتیش میزنه
تو برام خورشید بودی توی این دنیای سرد
گونههای خیسمو دستای تو پاک میکرد
حالا اون دستا کجاس اون دوتا دستای خوب
چرا بیصدا شده لب قصههای خوب
من که باور ندارم اون همه خاطره مرد
عاشق آسمونا پشت یک پنجره مرد
آسمون سنگی شده خدا انگار خوابیده
انگار از اون بالاها گریه هامو ندیده
یاد تو هرجا که هستم با منه
داره عمر منو آتیش میزنه
ترانهسرا: اردلان سرفراز
۷ آذر ۱۳۹۱در ۲۰:۲۵
ممنون مامانی خیلی قشنگ بود
۲۲ آذر ۱۳۹۱در ۲۰:۴۵
فدات بشم مامانی
۷ آذر ۱۳۹۱در ۱۹:۰۵
مامان باران خیلی قشنگ بود ممنونم
بابا شاهین از شما هم ممنونم
۷ آذر ۱۳۹۱در ۱۹:۲۵
خواهش..
۲۲ آذر ۱۳۹۱در ۲۱:۰۷
قربونت. مرسی عزیزم
۶ آذر ۱۳۹۱در ۱۶:۴۰
بارانم…زیبا بود..
ممنونم از شما
۲۲ آذر ۱۳۹۱در ۲۱:۲۷
سپاس از نگاه زیباتون
۳ آذر ۱۳۹۱در ۱۷:۴۸
یاد تو هر جا که هستم با منه
داره عمر منو آتیش میزنه :-s
۲۲ آذر ۱۳۹۱در ۲۱:۲۸
۱ آذر ۱۳۹۱در ۱۹:۳۶
خیلی خوب بود
۳ آذر ۱۳۹۱در ۱۹:۳۵
..
۳۰ آبان ۱۳۹۱در ۲۰:۲۲
سلام به مهربون ترین مادر دنیا
بازم مثل همیشه گل کاشتی ممنون
آقا شاهین خسته نباشید و ممنون بابت خونه بسیار زیبای عاشقانه ها
۱ آذر ۱۳۹۱در ۰۰:۰۰
۳ آذر ۱۳۹۱در ۱۹:۳۵
سلام پسرم، ممنون
۳۰ آبان ۱۳۹۱در ۱۷:۱۴
جای دستات خالیه تو دستام…
۲۲ آذر ۱۳۹۱در ۲۱:۲۸
۳۰ آبان ۱۳۹۱در ۱۵:۲۹
مرسی
۳ آذر ۱۳۹۱در ۱۹:۳۳
۲۹ آبان ۱۳۹۱در ۲۳:۰۲
:-< من که باور ندارم اون همه خاطره مرد…
۲۲ آذر ۱۳۹۱در ۲۱:۲۹
…
۲۹ آبان ۱۳۹۱در ۱۹:۱۲
تو برام خورشید بودی تو این دریای سرد
مرسی
۳۰ آبان ۱۳۹۱در ۱۴:۱۹
خواهش