اگه من عاشق دیوار بودم
اگه من عاشق دیوار بودم
ترک میخورد و یه پنجره میشد
اگه غم چشامو آینه میدید
دلش درگیر این منظره میشد
اگه تنهاییمو به شب میگفتم
همه شهرو برام بیدار میکرد
اگه با کوه درددل میکردم
صدامو لااقل تکرار میکرد
نشون میدی به من بیاعتنایی
تو رو میخوام ولی به چه بهایی!؟
شاید با مهربونی زیادم
خودمو اشتباه توضیح دادم!
منم اونکه میون شب تیره
نتونست هیچکی نادیدهم بگیره!
همونکه با نگاهش به تو فهموند
میشه مغرور بود اما نرنجوند!
میرم جایی که گریهم بیصدا شه
فراموش کردنم آسون نباشه
از این تقدیر میلرزه وجودم
من امتحانمو پس داده بودم
۳۰ فروردین ۱۳۹۲در ۱۱:۵۸
خیلی خوبه
۱۷ شهریور ۱۳۹۲در ۱۱:۴۶
۲۷ فروردین ۱۳۹۲در ۰۹:۰۸
[دعا کردن]
۱۷ شهریور ۱۳۹۲در ۱۱:۴۶
۱۹ فروردین ۱۳۹۲در ۲۲:۵۵
…
۲۶ فروردین ۱۳۹۲در ۱۵:۰۷
۷ فروردین ۱۳۹۲در ۱۱:۴۷
سلام
دوست عزیز فوق العاده بود
آدما ادعا دارن فقط!! طبیعتم جواب عشق و محبت آدمو میده اما …. بی خیالش
۱۱ فروردین ۱۳۹۲در ۱۵:۲۲
سلام،
۲۹ اسفند ۱۳۹۱در ۱۴:۰۰
آخی…
چه قدر قشنگ بود…
۱۱ فروردین ۱۳۹۲در ۱۵:۲۲
۲۹ اسفند ۱۳۹۱در ۰۰:۰۱
۱۱ فروردین ۱۳۹۲در ۱۵:۲۱
۲۵ اسفند ۱۳۹۱در ۲۳:۰۱
کاش آدما از مهربونی طرفش استفاده نکنه
۱۱ فروردین ۱۳۹۲در ۱۵:۳۶
۲۵ اسفند ۱۳۹۱در ۰۹:۴۵
کاش آدما بلد بودن از مهربونیت سوءاستفاده نکنن.کاش میشد مهربون باشی و بجای اینکه فکر کنن وظیفته مهربون باشی قدر مهربونیتو بدوونن ….. حق با توا!!!!! انگار وقتی زیادی مهربونیم خودمونو اشتباه توضیح میدیم…
۱۱ فروردین ۱۳۹۲در ۱۵:۳۵
۲۵ اسفند ۱۳۹۱در ۰۶:۰۶
میشه مغرور بود اما نرنجوند ……….کوه غرور هم برای تو کم بود زمین هم از غرور تو رنجیدو لرزید خودم حسش کردم یادت نیس همون روز ۲بار زلزله شد….
۱۱ فروردین ۱۳۹۲در ۱۵:۳۳
۲۵ اسفند ۱۳۹۱در ۰۰:۰۸
خیلی قشنگ بود من که حفظش میکنم
۱۱ فروردین ۱۳۹۲در ۱۵:۲۱