مهدی یراحی
امپراطور
ناراحتت کردم دم رفتن
خواستم که ناامید بشی از من
این عادلانه نیست میدونم
ازم نپرس چطور میتونم
اگه من عاشق دیوار بودم
اگه من عاشق دیوار بودم
ترک میخورد و یه پنجره میشد
اگه غم چشامو آینه میدید
دلش درگیر این منظره میشد
دیگه باورم شده ندارمت
این سکوت و این هوا و این اتاق .. شب به شب به خاطرم میاردت
توی این خونه هنوزم یه نفر .. نمیخواد باور کنه نداردت
نمیخواد باور کنه تو این اتاق .. دیگه ما با هم نفس نمیکشیم
زیر لب یه عمر میگه با خودش .. ما که از همدیگه دست نمیکشیم
باور نکن
من از زندگی تو هوات خستم
ازت خستم و باز وابستم
نگو ما کجاییم که شب بین ماست
خودم هم نمیدونم اینجا کجاست
فکر تنهایی
من و انتظار و کابوس تنهایی..
من و حس اینکه هر لحظه اینجایی
دارم آینه ها رو گم میکنم کم کم..
تو رو هر طرف رو میکنم، میبینم