شازده کوچولو – قسمت دهم
اخترک دوم مسکن آدم خود پسندی بود.
خود پسند چشمش که به شهریار کوچولو افتاد از همان دور داد زد: – بهبه! این هم یک ستایشگر که دارد میآید مرا ببیند!
آخر برای خودپسندها دیگران فقط یک مشت ستایشگرند.
شهریار کوچولو گفت: – سلام! چه کلاه عجیب غریبی سرتان گذاشتهاید!
خود پسند جواب داد: – مال اظهار تشکر است. منظورم موقعی است که هلهلهی ستایشگرهایم بلند میشود. گیرم متاسفانه تنابندهای گذارش به این طرفها نمیافتد.
شهریار کوچولو که چیزی حالیش نشده بود گفت:
– چی؟
خودپسند گفت: – دستهایت را بزن به هم دیگر.
شهریار کوچولو دست زد و خودپسند کلاهش را برداشت و متواضعانه از او تشکر کرد.
شهریار کوچولو با خودش گفت: «دیدنِ این تفریحش خیلی بیشتر از دیدنِ پادشاهاست». و دوباره بنا کرد دستزدن و خودپسند با برداشتن کلاه بنا کرد تشکر کردن.
پس از پنج دقیقهای شهریار کوچولو که از این بازی یکنواخت خسته شده بود پرسید: – چه کار باید کرد که کلاه از سرت بیفتد؟
اما خودپسند حرفش را نشنید. آخر آنها جز ستایش خودشان چیزی را نمیشنوند.
از شهریار کوچولو پرسید: – تو راستی راستی به من با چشم ستایش و تحسین نگاه میکنی؟
– ستایش و تحسین یعنی چه؟
– یعنی قبول این که من خوشقیافهترین و خوشپوشترین و ثروتمندترین و باهوشترین مرد این اخترکم.
– آخر روی این اخترک که فقط خودتی و کلاهت.
– با وجود این ستایشم کن. این لطف را در حق من بکن.
شهریار کوچولو نیمچه شانهای بالا انداخت و گفت: – خب، ستایشت کردم. اما آخر واقعاً چیِ این برایت جالب است؟
شهریار کوچولو به راه افتاد و همان طور که میرفت تو دلش میگفت: – این آدم بزرگها راستی راستی چهقدر عجیبند!
شازده کوچولو – قسمت دهم (با صدای احمد شاملو)
۲۵ دی ۱۳۹۳در ۱۳:۲۶
این دو قسمت هم خیلی قشنگ بود
ممنون از زحمتاتون
۱ بهمن ۱۳۹۳در ۲۰:۰۹
خواهش می کنم
۲۴ دی ۱۳۹۳در ۲۳:۳۶
ممنون
برای خودپسندها دیگران فقط یک مشت ستایشگرند!جمله ی جالبی بود!
۱ بهمن ۱۳۹۳در ۲۰:۱۲
خواهش
اوهوم..
۲۴ دی ۱۳۹۳در ۲۳:۱۹
آدم بزرگا آدمای عجیبین……….
ممنون بابا شاهین
۱ بهمن ۱۳۹۳در ۲۰:۱۳
خواهش افسانه جان
۲۴ دی ۱۳۹۳در ۲۲:۱۶
وای من عاشق اخترک دومم
بریم اونجا باباییییی؟؟؟من اونو ستایش کنم اون منو وای چه خوب
ولی من کلاه ندارم آخه
.
.
تشکرات فراوان
۱ بهمن ۱۳۹۳در ۲۰:۱۲
اخترک عاشقانه ها مگه چشه؟
۱ بهمن ۱۳۹۳در ۲۱:۱۰
هیچی
اما اینجا که منو ستایش نمیکنن آخه
۲۴ دی ۱۳۹۳در ۲۱:۳۷
“این آدم بزرگها راستی راستی چهقدر عجیبند!” واقعا موافقم باهاش
قشنگه ممنون آقا شاهین
۱ بهمن ۱۳۹۳در ۲۰:۱۰
خواهش نازنین جان
۲۴ دی ۱۳۹۳در ۲۱:۰۹
چقدر عجیب غریبند شخصیتای تازش واقعا..البته واقعیاتی در قالب قصه
آخر برای خودپسندها دیگران فقط یک مشت ستایش گرند…
قشنگ بود خیلیم ممنونم آقا شاهین
۱ بهمن ۱۳۹۳در ۲۰:۰۹
خواهش می کنم گلسار جان