محض رضای عشق
تاریک کوچههای مرا آفتاب کن
با داغهای تازه، دلم را مجاب کن
ابری غریب در دل من رخنه کرده است
بر من بتاب، چشم مرا غرق آب کن
ای عشق ای تبلور آن آرزوی سبز
برخیز و چون سکوت، دلم را خطاب کن
ای تیغ سرخ زخم، کجا میروی چنین
محض رضای عشق، مرا انتخاب کن
ای عشق، زیر تیغ تو ما سر نهادهایم
لطفی اگر نمیکنی، اینک عتاب کن
سلمان هراتی
۲۷ فروردین ۱۳۹۵در ۱۳:۴۴
خیلی زیباست
۳۰ دی ۱۳۹۴در ۰۸:۴۲
خیلی زیبا بود
محض رضای عشق مرا انتخاب کن
۱۸ تیر ۱۳۹۴در ۱۱:۳۸
۲۰ تیر ۱۳۹۴در ۱۲:۱۳
۱۴ اسفند ۱۳۹۳در ۲۳:۴۳
۲۰ تیر ۱۳۹۴در ۱۲:۱۴
۲۱ دی ۱۳۹۳در ۱۱:۲۲
دیدگاه من اینه که اندیشه ما برای ادامه حیات عارفانه خود به تداوم تامین غذای ویژه خود را دارد که من این غذا را بیان احساسات خود در قالب ادبیات میدانم.
۲۹ بهمن ۱۳۹۳در ۱۱:۴۶
ممنون از دیدگاهتون