دوستت دارم پدر

مرد درحال تمیز کردن ماشین بود که متوجه شد پسر ۸ ساله اش بر روی ماشین خط می اندازد مرد با عصبانیت چندین مرتبه ضربات محکمی بر دست کودک زد بدون اینکه متوجه آچاری که در دستش بود شود در بیمارستان کودک انگشتانش را از دست داد کودک پرسید: «پدر انگشتانم کی رشد می کند؟» مرد نمی توانست سخنی بگوید به سمت ماشین بازگشت و شروع کرد به لگد کردن ماشین و چشمش به خراشیگی کودک خورد که نوشته بود: «دوستت دارم پدر»
انتشار یافته توسط شاهین در سه شنبه 21 دی 1389 با موضوع داستان‌های کوتاه
کلیدواژه‌ها:

دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

۱۱ دیدگاه

  1. واقعا جالب بود :)

  2. سالنا گفته:

    ۱۲ دی ۱۳۹۰در ۲۱:۲۶

    :( :(( واقعا بعضی ها این قدر بی رحم و عجول و بی انصاف اند که همچین کاری را با کسانی که دوستشون دارن میکنن و اون وققت با خودشون فکر میکنن:وای ….من چه مقتدر و باحال و با کلاسم.
    کشتیم خودمونو تا بهشون بفهمونیم : اقا ، خانم این که آدم دیگران را جلوی چند نفر ضایع کنه ، زور بگه و تحقیر کنه و آبروی دیگران را ببره کلاس نیست. اینکه ادم دل دیگران را بشکنه و سرشون داد بزنه اقتدار نیست.
    اینکه ادم با دوستاش به یک نفر بخنده با حال بودن نیس
    چه وقت میخوان بفهمن؟
    وقتی دیگه خیلی دیر شده….. :((
    بیشتر هم ادمای خوب قربانی اینجور ادم ها ی بی خودی هستند….
    از جمله خودم
    خدایا کمکم کن
    کم کم داره صبرم لبریز میشود.نمیخوام مثل اونا بد بشم ~x( x_x :-s o:-)

  3. [دست زدن] واقعاجالب بود.جزاین چیزدیگه ای نمیتونم بگم.

  4. و عشق اینگونه آغاز می شود…

  5. سلام دوست عزیز ازاونجایی که رشته من رواشناسی است وعاشق بچه ها هستم این پست شما زیباترین مطلبی بود که خوانده بودم ارلحاظ اینکه هم بارعاطفی داشت هم ازدیدگاه روانشناسی مطالب عمیقی رابازگو می کرد.این بود که خواستم برای همیشه آن را در وبلاگ خودم داشته باشم.بااجازتون کپیش کردم.امیدوارم گله مند نشوید.
    مدیریت وبلاگ همراز مهتاب. @};- @};- @};- [دست زدن]

  6. جالب بود
    ;;)

  7. [دست زدن] salam khoob bood jaleb va ghashang

  8. کاش همه یاد بگیریم که دنیا ارزش رنجش عزیزترین کسانمان را ندارد…

  9. آه..

    ارزش مهربونی یه کودک چقدره؟؟

    بینهایت!!!

  10. واقعا قشنگ بود……………..نمیدونم چی بگم