وای از سکوت تو
نبض مرا بگیر، نبضم نمیزند
انگار مردهام، انگار رفتهام
در برزخی که تو
آرام خفتهای
با چشمهای باز، خوابیدهای ولی
این بار چشم تو، بیمار و خسته نیست
چشمان باز تو، لبخند میزند
اما سکوت تو، حرفی نمیزند
بیدار شو بخند، بیدار شو ببین
اشک مرا بشوی، نبض مرا بگیر
نبضم نمیزند، انگار مردهام
شاید سکوت تو تنها مقصر است
در این کویر عشق، ما جانمان یکی است
وای این سکوت تلخ، پایان زندگی است
حرفی نمیزنی، نبضت نمیزند
انگار مردهای، بیتاب میشوم
فریاد میزنم
وای از سکوت تو.. وای از سکوت تو
۲۸ شهریور ۱۴۰۰در ۱۲:۱۷
عالی خیلی دوست داشتم
۱۱ شهریور ۱۳۹۸در ۱۶:۴۱
عالی بیسیار دلنشین
۲۶ دی ۱۳۹۶در ۱۸:۲۰
عالی..
۳۰ خرداد ۱۳۹۳در ۱۸:۰۴
فوق العاده بود.احسنت
۲۴ خرداد ۱۳۹۲در ۱۴:۱۱
خیلی قشنگ بود مرسی
۱۶ اسفند ۱۳۹۱در ۲۳:۲۱
حرفی نمیزنی، نبضت نمیزند
انگار مرده ای
بی تاب می شوم
فریاد میزنم
وای از سکوت تو…وای از سکوت تو
۵ آذر ۱۳۹۱در ۱۰:۳۰
وای از سکوت تو .. زیبا بود .. مرسی
۳ شهریور ۱۳۹۰در ۱۲:۳۳
خوب بود مرسی
۳۰ مرداد ۱۳۹۰در ۱۷:۴۳
خیلی عالی بود. مرسی