شرط عشق

دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد. نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالید. بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند. مرد جوان عصازنان به عیادت نامزدش میرفت و از درد چشم مینالید. موعد عروسی فرا رسید. زن نگران صورت خود که آبله آنرا از شکل انداخته بود و شوهر هم که کور شده بود.

مردم میگفتند چه خوب عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش نابینا باشد. ۲۰ سال بعد از ازدواج زن از دنیا رفت، مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود. همه تعجب کردند. مرد گفت: “من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردم”.

 

انتشار یافته توسط نادیا در سه شنبه 31 اردیبهشت 1387 با موضوع داستان‌های کوتاه
کلیدواژه‌ها:

دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

۲۹ دیدگاه

  1. عالی بود.من به عشق اعتقاد ندارم اما دوست دارم اگه در اینده گرفتارش شدم داستان عشقم اینجوری باشه. :x :x

  2. بسیار زیبا و تکاندهنده … [دست زدن]

  3. تو این زمونه دیگه ازاین جور پسرا وجود نداره.

  4. قابل توجه بعضی از پسرا که تاصدبار عروس رو نبینن بله نمیگن

    قابل توجه دخترا به این میگن شوهر وشهامت یعنی این

  5. جالب بود …

  6. عالی بود

    واقعا قشنگ بود

  7. سلام عالی بود اینطور که به نظر میرسه بیشتر خواننده ها خانوم هستند ایول به خانومای گل

  8. ساجده گفته:

    ۲ تیر ۱۳۸۷در ۰۶:۰۶

    سلام. خلی زیبا بود شعار نبود .برخلاف اونچه خیلیها فکر میکنن. ای کاش همه اینطور باشیم. عشق رو بفهمیم و ایثار رو

    موفق باشید.

  9. ای ول یاد بگیرید به این میگن عشق ….

  10. سلام

    خیلی خیلی قشنگ بود ای کاش همه اینجوری بودن ولی افسوس …