واحه ای در لحظه

به سراغ من اگر می‌آیید،
پشت هیچستانم.
پشت هیچستان جایی است.

پشت هیچستان رگ‌های هوا، پر قاصدهایی است
که خبر می‌آرند، از گل واشده دورترین بوته خاک.

روی شن‌ها هم، نقش‌های سم اسبان سواران ظریفی است که صبح       
به سر تپه معراج شقایق رفتند.

پشت هیچستان، چتر خواهش باز است:         
تا نسیم عطشی در بن برگی بدود،         
زنگ باران به صدا می‌آید.         

آدم این‌جا تنهاست         
و در این تنهایی، سایه نارونی تا ابدیت جاری است.         

به سراغ من اگر می‌آیید،         
نرم و آهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد         
چینی نازک تنهایی من.

سهراب سپهری 

انتشار یافته توسط نعیمه در دوشنبه 17 مرداد 1390 با موضوع شعرهای عاشقانه
کلیدواژه‌ها:

دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

۳۶ دیدگاه

  1. باسلام ؛ این شعر زیبای استاد سپهری منو یاد برادر از دست رفتم میندازه و همش فکر میکنم زبان حاله برادرمه که داره از دل خاک باهام حرف میزنه.ممنون از انتشار شما دوست عزیز .

  2. سهراب همش عالیه :x

  3. واقعا افتخار داره خیلی قشنگ بود

  4. وقتی چنین شعرای رو از شاعران بزرگ ایران میخونم یه حس بزرگی بهم دست میده که با افتخار به همه دنیا بگم ما ایرانی ها همیشه بوده ایم وخواهیم بود

  5. چی بگم وقتی که افتاب نمیتابه ..وقتی بارون نمیباره .. وقتی مرغ زخمیه شب روی دیوارای خونمون میناله.. چی بگم … وقتی دیواری به دستی نمیلرزه .. زندگی با این همه غم نمیرزه نمیرزه…. با تو اسان مییشود از دسته سیاهی ها گریخت .. رو به سوی ظلمته شب های بی فردا گریخت .. بی تو ای ازادی ای والا کلام گر نباشی در میان باید که از دنیا گریخت…………. @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-

  6. عاشق تمام شعراشم

  7. خیلی قشنگ بود

  8. وبلاگتون خیلیی قشنگه و مطالبتون عالیییییی [دست زدن] [دست زدن] [دست زدن] [دست زدن] [دست زدن] :x

  9. میترا گفته:

    ۱۱ دی ۱۳۹۰در ۰۰:۳۰

    مطالب قشنگی انتخاب می کنی… [دست زدن] :)