واحه ای در لحظه
به سراغ من اگر میآیید،
پشت هیچستانم.
پشت هیچستان جایی است.
پشت هیچستان رگهای هوا، پر قاصدهایی است
که خبر میآرند، از گل واشده دورترین بوته خاک.
روی شنها هم، نقشهای سم اسبان سواران ظریفی است که صبح
به سر تپه معراج شقایق رفتند.
پشت هیچستان، چتر خواهش باز است:
تا نسیم عطشی در بن برگی بدود،
زنگ باران به صدا میآید.
آدم اینجا تنهاست
و در این تنهایی، سایه نارونی تا ابدیت جاری است.
به سراغ من اگر میآیید،
نرم و آهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من.
۴ دی ۱۳۹۰در ۰۴:۱۵
تنهایی ، تنهایی ، تنهایی…..
کسی که هیچ وقت تنهایم نگذاشت….
بر عکس تمام ادم هایی که خیلی زودتر از چیزی که فکر میکردم تنهایم گذاشتند….
۲۹ آذر ۱۳۹۰در ۱۷:۵۹
سلام
واقعا قشنگن.دمتون گرم.کاش زودتر با عاشقانه ها آشنا میشدم
۲۲ آبان ۱۳۹۰در ۱۹:۳۲
من عاشق این شعرم
۲۱ آبان ۱۳۹۰در ۲۰:۲۵
عالی بودددددددددددددددددددددددددد
:-?
۱۳ آبان ۱۳۹۰در ۰۲:۳۰
سلام ب همگی دوستان خالی خوب بود مرسی
۲۴ شهریور ۱۳۹۰در ۱۴:۴۶
افسانه جون حتما تو یاهو بت سر میزنم گلم.
۱۹ شهریور ۱۳۹۰در ۱۶:۵۳
سلام.مرسی دوستان گل مطالبتون حرف ندارن خداییش.
۳ شهریور ۱۳۹۰در ۰۲:۰۱
خنده ای کو که به دل انگیزم
قطره ای کو که به دریا ریزم
صخره ای کو که بدان آویزم
مثل این است که شب، نمناک است
دیگران را هم غم هست به دل
غم من نیز غمی غمناک است.
۲۸ مرداد ۱۳۹۰در ۲۳:۱۰
من شیفته ی شعر های سهرابم
۲۳ مرداد ۱۳۹۰در ۱۵:۰۸
شعرقشنگی بودسعی کن شعرهای بیشتری ازسهراب بذاری مرسی =;