موج عاشق
دنبال من میگردی و حاصل ندارد
این موج عاشق کار با ساحل ندارد
باید ببندم کوله بار رفتنم را
مرغ مهاجر هیچ جا منزل ندارد
من خام بودم، داغ دوری پخته ام کرد
عمری که پایت سوختم قابل ندارد
من عاشقی کردم تو اما سرد گفتی:
از برف اگر آدم بسازی دل ندارد
باشد ولم کن باخودم تنها بمانم
دیوانه با دیوانه ها مشکل ندارد
شاید به سرگردانی ام دنیا بخندد
موجی که عاشق میشود ساحل ندارد
۲۲ تیر ۱۳۹۱در ۲۳:۳۸
سلام الناز عزیزم.انتخاب خیلی قشنگیه.ممنون.
۲۲ تیر ۱۳۹۱در ۱۵:۳۴
هزاران دل به حسرت خون شد از عشق
یکی در این میان مجنون شد از عشق
در این اتش هر انکس بیشتر سوخت
چراغش در جهان روشن تر افروخت
منونم بابت شعر زیباتون
۲۲ تیر ۱۳۹۱در ۱۴:۲۷
هوس کرده ام
زنگ در تمام دفاتر قبول آگهی را
به منظور ارسال پیام تبریکی
بفشارم
و سفارش کنم
با فونت درشت
به تو تبریک بگویند که گم شده ام
۲۲ تیر ۱۳۹۱در ۰۸:۳۷
عالی بود عمه جونی
۱۹ تیر ۱۳۹۱در ۲۳:۲۲
خیلی قشنگ بود عمه حونم
۲۰ تیر ۱۳۹۱در ۱۴:۴۳
۱۹ تیر ۱۳۹۱در ۲۱:۳۱
مرسی الناز جون خیلی قشنگ بود
مرسی آقا شاهین
۱۹ تیر ۱۳۹۱در ۲۲:۴۴
خواهش میکنم
۱۹ تیر ۱۳۹۱در ۲۱:۱۸
خیلی قشنگ بود آبجی جونم
۲۰ تیر ۱۳۹۱در ۱۵:۳۴
۱۹ تیر ۱۳۹۱در ۲۰:۰۸
وااااو النااااازی بابا خوش سلیقه
چه میشه از شعرهای خودت انتشار بدی خانمی تو که خسیس نبودی؟؟
دلم تنگ شده بود برات
۱۹ تیر ۱۳۹۱در ۲۲:۴۵
والا شعرای خودم هنوز تو تنورن اومد بیرون چشم!
۱۹ تیر ۱۳۹۱در ۱۶:۰۷
در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم
با عقل آب عشق به یک جو نمی رود بیچاره من که ساخته از آب و آتشم
ممنون شعر زیباییه..
۱۹ تیر ۱۳۹۱در ۲۲:۴۴
۱۹ تیر ۱۳۹۱در ۱۴:۳۵
سلام.قشنگ بود….اینم هدیه من به دوستان
یک نفر
همیشه یک نفر نیست
یک نفر گاهی همه است
شاید حالا بتوانی بفهمی
وقتی غروب یک روز تعطیل
دلم برای تو تنگ می شود
چه دلتنگی عظیمی را به دوش می کشمشاید آنقدر آبی نباشم که لحظه هایم پر از اقاقیا شود !
شاید آنقدر عاشق نباشم که سروده هایم زمزمه ی هر عابری شود !
شاید آنقدر بزرگ نباشم که مایه ام تمام وجودت را در بر گیرد !
شاید آنقدر نور نباشم که در شبهای تیره ی تنهایی نیازت باشم !
شاید آنی نباشم که در رویا ها درجستجوی آن باشی !
ولی هرکه هستم !
هرچه هستم !
بیش از خود تو را دوست دارم …