من از عشق لبریزم
هوا سرد است
من از عشق لبریزم
چنان گرمم
چنان با یاد تو در خویش سرگرمم
که رفت روزها و لحظهها از خاطرم رفته است
هوا سرد است اما من
به شور و شوق دلگرمم
چه فرقی میکند فصل بهاران یا زمستان است؟
تو را هر شب درون خواب میبینم..
تمام دستههای نرگس دیماه را در راه میچینم
و وقتی از میان کوچه میآیی
و وقتی قامتت را در زلال اشک میبینم
به خود آرام میگویم:
دوباره خواب میبینم!
دوباره وعدهی دیدارمان در خواب شب باشد
بیا..
من دستههای نرگس دی ماه را در راه میچینم.
لیلا مؤمنپور
۶ تیر ۱۳۹۴در ۱۱:۵۲
عالییییییییییییییییییییییی.حالو روز منو به خوبی داره بیان میکنه…. :-s :-s :-s
۲۰ تیر ۱۳۹۴در ۱۲:۱۴
۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۴در ۲۳:۲۱
تو را هر شب درون خواب میبینم..
ممنون مریمی من عالی بود
۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۴در ۱۴:۵۱
فدات
۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۴در ۱۰:۵۴
هنوزم من گرم تنهایی این هوای سردم ،ای عشق…
۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۴در ۱۴:۵۳
۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۴در ۱۷:۱۵
چقده قشنگ بود!
۲۰ تیر ۱۳۹۴در ۱۲:۱۴
خوشحالم پسندیدی
۳۰ فروردین ۱۳۹۴در ۲۰:۱۳
خیلیییییییییییی زیبا
۲۰ تیر ۱۳۹۴در ۱۲:۱۵
ممنون از دیدگاهتون
۱۷ فروردین ۱۳۹۴در ۲۱:۰۶
خیلی قشنگ بود.
خوشمان امد!
۱۸ فروردین ۱۳۹۴در ۱۴:۵۲
۱۲ فروردین ۱۳۹۴در ۱۳:۴۳
بسیار زیبا….
۱۸ فروردین ۱۳۹۴در ۱۴:۵۱
۱۸ فروردین ۱۳۹۴در ۲۱:۵۵
۱۹ اسفند ۱۳۹۳در ۲۳:۳۹
آفرین
۱۸ فروردین ۱۳۹۴در ۱۴:۵۱
۱۸ اسفند ۱۳۹۳در ۰۰:۱۸
واقعا زیبا بود
ممنون از مریم عزیز
۱۸ اسفند ۱۳۹۳در ۱۵:۱۷
خواهش میکنم
۱۷ اسفند ۱۳۹۳در ۱۰:۱۳
چه فرقی میکند فصل بهاران یا زمستان است؟
تو را هر شب درون خواب میبینم..
تمام دستههای نرگس دیماه را در راه میچینم
سلام :
واقعا شعر زیبا و رویایی بود
جاودی کلمات میشه درون شعر احساس کرد
۱۸ اسفند ۱۳۹۳در ۱۵:۲۰
سلام