مرگ من
مرگ من روزی فرا خواهد رسید
در بهاری روشن از امواج نور
در زمستانی غبارآلود و دور
یا خزانی خالی از فریاد و شور
مرگ من روزی فرا خواهد رسید
روزی از این تلخ و شیرین روزها
روز پوچی همچو روزان دگر
سایهای ز امروزها، دیروزها
دیدگانم همچو دالانهای تار
گونههایم همچو مرمرهای سرد
ناگهان خوابی مرا خواهد ربود
من تهی خواهم شد از فریاد درد
می خزند آرام روی دفترم
دستهایم فارغ از افسون شعر
یاد میآرم که در دستان من
روزگاری شعله می زد خون شعر
خاک می خواند مرا هر دم به خویش
می رسند از ره که در خاکم نهند
آه شاید عاشقانم نیمه شب
گل به روی گور غمناکم نهند
بعد من ناگه به یکسو می روند
پردههای تیرهٔ دنیای من
چشمهای ناشناسی می خزند
روی کاغذها و دفترهای من
در اتاق کوچکم پا می نهد
بعد من، با یاد من بیگانهای
در بر آیینه میماند به جای
تار مویی، نقش دستی، شانهای
میرهم از خویش و میمانم ز خویش
هر چه بر جا مانده ویران میشود
روح من چون بادبان قایقی
در افقها دور و پنهان میشود
میشتابند از پی هم بیشکیب
روزها و هفتهها و ماهها
چشم تو در انتظار نامهای
خیره میماند به چشم راهها
لیک دیگر پیکر سرد مرا
میفشارد خاکِ دامنگیر خاک
بیتو دور از ضربههای قلب تو
قلب من میپوسد آنجا زیر خاک
بعدها نام مرا باران و باد
نرم میشویند از رخسار سنگ
گور من گمنام میماند به راه
فارغ از افسانههای نام و ننگ
۱۲ آبان ۱۳۹۰در ۱۹:۵۷
دوسش داشتم مرسئ
۱۱ آبان ۱۳۹۰در ۰۰:۱۷
خیلی نازه دستت طلا….
من همه شعرهای فروغ و دارم و اینم یکی از شعراییه که خیلی دوس دارم…
مرسیییییی
۴ آبان ۱۳۹۰در ۱۲:۴۱
بسیار زیبا و دل انگیز.واقعا مرسی
۲۴ مهر ۱۳۹۰در ۱۶:۱۷
من تمنا کردم که تو با من باشی ، تو به من گفتی هرگز… هرگز…{پاسخی سخت و درشت}،ومرا غصه ی این هرگز کشت…(ف.فرخزاد).یادش گرامی و روحش شاد.
۱۵ مهر ۱۳۹۰در ۱۸:۴۶
خدا را دوست بدارید حداقلش این است که یکی را دوست دارید که روزی به او برسید
۱۵ مهر ۱۳۹۰در ۰۲:۳۲
عالی بود . مرسی . امیدوارم من رو هم در جمع تون پذیرا باشید و برتم شعرهای خوب و قشنگ بفرستید
۱۴ مهر ۱۳۹۰در ۱۱:۵۶
خیلی عالی بود.از هین شعرها برای
طرفداراتون روی ایمیلهاشون بفرستید
۱۴ مهر ۱۳۹۰در ۱۶:۲۱
با اشتراک در عاشقانه ها، آخرین مطالب برای شما ایمیل خواهد شد.
۷ مهر ۱۳۹۰در ۱۷:۰۶
saLaaaaaaaaaM
من عاشقه این شعرم
مرسی
یکمشو تو رُمان یلدا خونده بودم
دنبالش بودم …
۳۱ شهریور ۱۳۹۰در ۱۵:۵۳
اگر از یک کسی که در قناتها داخل سوی شیب که اب از ان به سمت بیرون هدایت میشود رفته است از درون قبر سوال کنی مطمعنا جواب قانع کننده ای داردبسیارترسناک است اما قبر دیگر ره خروجی ندارد اگر نمی ترسید امتحان کنید حتی اگر باور ندارید
۳۱ شهریور ۱۳۹۰در ۱۳:۵۷
عالی بود…….ممنون