عشق تا پای جان

روزی مرد ثروتمندی همراه دخترش مقدار زیادی شیرینی و خوردنی به مدرسه شیوانا آورد و گفت اینها هدایای ازدواج تنها دختر او با پسر جوان و بیکاری از یک خانواده فقیر است.

شیوانا پرسید: چگونه این دو نفر با دو سطح زندگی متفاوت با همدیگر وصلت کرده اند؟

مرد ثروتمند پاسخ داد: این پسر شیفته‌ی دخترم است و برای ازدواج با او خودش را عاشق و دلداده نشان داده و به همین دلیل دل دخترم را ربوده است. درحالی که پسر یکی از دوستانم، هم نجیب است و هم عاقل، با اصرار می‌خواهد با دخترم ازدواج کند اما دخترم می‌گوید او بیش از حد جدی نیست و شور و جنون جوانی در حرکات و رفتارش وجود ندارد. اما این پسر بیکار هرچه ندارد دیوانگی و شور و عشق جوانی‌اش بی‌نظیر است. دخترم را نصیحت می‌کنم که فریب نخورد و کمی عاقلانه‌تر تصمیم بگیرد اما او اصلا به حرف من گوش نمی‌دهد. من هم به ناچار به ازدواج آن دو با هم رضایت دادم.

شیوانا از دختر پرسید: چقدر مطمئن هستی که او عاشق توست؟

دختر گفت: از همه بیشتر به عشق او ایمان دارم!

شیوانا به دختر گفت: بسیار خوب بیا امتحان کنیم. نزد این عاشق و دلداده برو و به او بگو که پدرت تهدید کرده اگر با او ازدواج کنی حتی یک سکه از ثروتش را به شما نمی‌دهد. بگو که پدرت تهدید کرده که اگر سرو کله‌اش اطراف منزل شما پیدا شود او را به شدت تنبیه خواهد کرد.

دختر با خنده گفت: من مطمئنم او به این سادگی میدان را خالی نمی‌کند. ولی قبول می‌کنم و به او چنین می‌گویم. چند هفته بعد مرد ثروتمند با دخترش دوباره نزد شیوانا آمدند. شیوانا متوجه شد که دختر غمگین و افسرده است. از او دلیل اندوهش را پرسید.

دختر گفت: به محض اینکه به او گفتم پدرم گفته یک سکه به من نمی‌دهد و هر وقت او را ببیند تنبیه‌اش می‌کند، فوراً از مقابل چشمانم دور شد . از این دهکده فرار کرد. حتی برای خداحافظی هم نیامد.

شیوانا با خنده گفت: اینکه ناراحتی ندارد. اگر او عاشق واقعی تو بود حتی اگر تو هم می‌گفتی که دیگر علاقه‌ای به او نداری و درخواست جدایی می‌کردی، او هرگز قبول نمی‌کرد. وقتی کسی چیزی را واقعا بخواهد با تمام جان و دل می‌خواهد و هرگز اجازه نمی‌دهد حتی برای یک لحظه آن چیز را از دست بدهد. اگر دیدی او به راحتی رهایت کرد و رفت مطمئن باش که او تو را از همان ابتدا نمی‌خواسته و نفع و صلاح خودش را به تو ترجیح داده است. دیگر برای کسی که از همان ابتدا به تو علاقه‌ای نداشته ناراحتی چه معنایی می تواند داشته باشد؟

نویسنده: فرامرز کوثری

شیوانا عشق
انتشار یافته توسط مریم در جمعه 22 شهریور 1392 با موضوع داستان‌های کوتاه
کلیدواژه‌ها:

دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

۷۶ دیدگاه

  1. کاش همه جوونا قبل از ازدواجهای عجولانه یکم عاقلانه تر فکر میکردند [دعا کردن]

  2. مریم جان خیلی قشنگ بود @};- @};-
    توی اینترنت بودم یه لحظه کنجکاو شدم ببینم شیوانا کیه که به یه مطلب جالب برخوردم گفتم شاید برای شما هم جالب باشه

    شما می‌دانید شیوانا کیست؟
    از مهندس فرامرز کوثری – نویسنده‌ی داستان شیوانا – پرسیدیم و از او خواستیم توضیح دهد شیوانا کیست. آنچه می‌خوانید پاسخ این نویسنده است:

    در همین آغاز سخن بگویم که شیوانا وجود خارجی ندارد! انسان خردمند و دانایی به اسم شیوانا با این بیان شیوا و پر نغزی که در مجله‌ی موفقیت می‌خوانیم هیچ وقت در این دنیا نبوده است. به زبان خیلی ساده شیوانا یک شخصیت تخیلی است و دهکده‌ی شیوانا با همه‌ی ساکنانش نیز در عالم واقعیت جایی ندارند.

    شیوانا مخفف و کوته نوشته‌ی عبارت “شیوا سخن دانا” است. کلمه‌ی “شیوا” با دو حرف آخر کلمه‌ی “دانا” کنار هم قرار داده شدند و نام شیوانا را ساختند.

    شیوانا در مجله‌ی موفقیت متولد شد. لحن صریح و بی پرده‌ی او ، وی را دوست داشتنی کرد و صداقت و پاکی افکارش همه را مجذوب خود ساخت.

    دیری نپایید که یک نفر روی اینترنت ادعا کرد شیوانا را پیدا کرده است. آن هم در هند! فرد دیگری با مطالعه‌ی دقیق بر روی فضای داستان‌ها مدعی شد که محل دهکده‌ی شیوانا را روی نقشه‌ی جغرافیا یافته است. دهکده‌ای در ژاپن که بین دو رودخانه قرار دارد و مردمش مشغول کاشتن برنج هستند و مدرسه‌ای هم در حاشیه‌ی دهکده وجود دارد. از همه جالب‌تر اینکه خیلی‌ها ادعا کردند خود شیوانا هستند و برای خودشان روی اینترنت سایت زدند!

    اما برای اینکه خیال همه را راحت کنم همین جا صریح می‌گویم که شیوانا وجود خارجی ندارد و اگر من خالق آن هستم از دید من شیوانا شخصیتی کاملا ایرانی و هماهنگ با فرهنگ اصیل اسلامی است که به خداوند یکتا و اخلاق انسانی اعتقاد دارد و از بدی و آلودگی و دروغ و فریب دوری می‌کند. او عصاره‌ی معلم‌های دانایی است که در زندگی عادی با آنها برخورد می‌کنیم .

  3. سلام عالی بود مرصی….
    بیچاره دختره چه ساده بوده …. :( :(

  4. پسرا همشون حقه بازن [-( [-(

  5. آخرش خیلی تکراری تموم شد.چرا پسره اینقد بد بود؟ چرا خوب نبود؟ چرا ؟ چرا؟

  6. iهر شب به قصه دل من گوش می کنی
    فردا مرا چو قصه فراموش می کنی @};-
    @};- [دست زدن] [دست زدن] [دست زدن]

  7. ای دل همیشه جایی میمانی که تو را نمیخواهند
    @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- :x :x :x :x :x :x :x [دست زدن] [دست زدن] [دست زدن] [دست زدن] [دست زدن]

  8. مرسی گل مریم @};- [دست زدن]

  9. خیلی عالی بودد مرسی @};- @};- @};- [دست زدن] [دست زدن] [دست زدن] ;)