سایهاش بودم ولی
سایهاش بودم ولی از سایهام ترسید و رفت
بیوفا کفش فرارش را شبی پوشید و رفت
خندههایش جانِ من بود و جهانم را گرفت
پیش چشمش جان سپردم زیرِ لب خندید و رفت
مثلِ یک پروانهی زیبا پی گل بود و من
شمع بودم آمد و دور سرم چرخید و رفت
از همان اول به دنبال کسی آمد به شهر
از من ده کورهای نام و نشان پرسید و رفت
مثل ابری در دل عصرِ بهاری سایه کرد
بر کویرِ خشک قلبم اندکی بارید و رفت
تا به او گفتم طبیبی و مریضم کرده عشق
گفت بهتر میشوی و نسخه را پیچید و رفت
با من یک لاقبا آیندهای روشن نداشت
رِند بود و دل نداد این نکته را فهمید و رفت
او اگر آهسته هم می رفت بغضم میشکست
پس چرا پشت سرش در را به هم کوبید و رفت؟
شاعر: مجید احمدی
۱۴ خرداد ۱۴۰۰در ۰۱:۱۷
سلام ببخشید شعر خوندم عالی بود منم یه دونه گفتم اگه دوست داشتین بگین مرسی
منم آن فرهاد رویا های تو
منم آن فکر خیال های تو
مانده ای در راه ها از هر طرف
کیست عاشق خسرو یا فرهاد تو
ای که شیرین ، شیرین سخنی بر جانم
من همین فرهاد تو درد دل کوه می مانم
۲۹ اسفند ۱۳۹۹در ۲۲:۴۴
عالی
۱۵ اسفند ۱۳۹۹در ۰۹:۱۵
بسیار زیبا بود ، ۰🌹🌹🌹
۱۷ دی ۱۳۹۹در ۱۸:۴۳
بسیار جذاب بود رام دمتون گرم.
۱۳ مهر ۱۳۹۹در ۰۱:۰۷
عشق مقدس ترین است چون تنها من انسان دارم و خدا
عشق پاک است عقده و کمبودهایمان آنرا کثیف و آلوده میکند
اگر به کسی گفتی عاشق چه شخصیتی میشوی و خصوصیات خودش رو گفت اون عشقش واقعی تر است
زیرا با خودش در صلح است
وقتی خودت آنرا کمبود داری و آنرا در دیگری دنبالش میگردی ممکن است بدست بیاوری اما فقط خواسته را گرفتی نه عشقت را….
۷ شهریور ۱۳۹۹در ۱۲:۳۳
با سلام و عرض ادب خدمت شما عزیزان
بسیار متشکرم از سایت خوب و محبوب عاشقانهها برای انتشار این اثر بنده حقیر
از همه عزیزانی که ابراز محبت کردند سپاسگزارم
شاد و عاشق بمانید ❤
۶ شهریور ۱۳۹۹در ۲۱:۲۳
بسیار زیبا👍👍👍
۲ شهریور ۱۳۹۹در ۲۲:۰۶
او اگر آهسته هم می رفت بغضم میشکست
پس چرا پشت سرش در را به هم کوبید و رفت؟
😔😔😔😔 خیلی خوب بود لطفا صدای شاعر رو هم بذارید
۲ شهریور ۱۳۹۹در ۲۱:۴۵
عالی بود
۲ شهریور ۱۳۹۹در ۲۱:۱۵
سلام خوب بود من در مورد شعر فقط دوست دارم نویسنده با صدای خودش و با احساس بخواند چرا که لحن خواندن خیلی فرق می کند ولی در کل خوب بود. در انتظار شعرهای جدید شما هستیم موفق باشید . شعر را با صدای خودتان در اینستا بخوانید.