رویاهای بر باد رفته

از یک جایی به بعد آلیس می‌شوی در عجایب سرزمینی 
که جز خاطره پای هیچ عصایی به آنجا باز نمی‌شود.

از یک جایی به بعد به خودت که می‌آیی پر شدی از رفت و آمد رویاهای پابرهنه‌ای 
که اعتبارشان نسبت مستقیم دارد با آرزوهای خطور نکرده در سر واقعیت!

از یک جایی به بعد خارج از فهم جوانی و پیری خاطره در تو دلقکی می‌شود 
که زورش دیگر به اتمام یک سیرک خنده‌دار نمی‌رسد..

از یک جایی به بعد شهر در خاطرات ذهنی‌ات به گل می‌نشیند تا دست از عصا درازتر برگردی.. 
برگردی به خواب، به رویا، به هر چیزی که دیدنش از زندگی عینی، لذت‌بخش‌تر است.

از یک جایی به بعد فقط باید خوابید که تنها خواب تو را به تمامی آنچه که از دست رفته است 
و به رویاهای خوش بر باد رفته پیوند خواهد زد..

نادر ابراهیمی

آرزو خواب
انتشار یافته توسط خاطره در یکشنبه 30 تیر 1392 با موضوع دل‌نوشته‌ها
کلیدواژه‌ها:

دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

۵۶ دیدگاه

  1. خیلی قشنگ بود حرف دل ب این میگن :((
    مرسی [بغل]

  2. از یک جایی به بعد…
    مرسی قشنگ بود.

  3. خیلی متن زیبایی بود خاطره جون

  4. شاید بر پنجره ای که مینشینی و بر افق می نگری، مرا افق دیگری باشد
    ولی میدانم که در افق به دنبال چه می گردی
    و همین
    دلگرمی ام می دهد…

  5. خیلی خیییلی زیبا بود….مرسی @};-

  6. سلام خیلی زیبا بود. مرصی @};-

  7. خیلی قشنگ بود

  8. پیر می شود آدم وقتی عزیزش را صدا می کند و عزیزم نمی شنود :(