جمله جادویی

مدت زیادی از زمان ازدواجشان می گذشت و طبق معمول زندگی فراز و نشیب های خاص خودش را داشت.
یک روز زن که از ساعت های زیاد کار شوهر عصبانی بود و همه چیز را از هم پاشیده می دید، زبان به شکایت گشود و باعث ناامیدی شوهرش شد. مرد پس از یک هفته سکوت همسرش، با کاغذ و قلمی در دست به طرف او رفت و پیشنهاد کرد هر آنچه را که باعث آزارشان می شود را بنویسید و در مورد آن ها بحث و تبادل نظر کنند.

زن که گله های بسیاری داشت بدون اینکه سرخود را بلند کند، شروع کرد به نوشتن.
مرد پس از نگاهی عمیق و طولانی به همسر، نوشتن را آغاز کرد.
یک ربع بعد با نگاهی به یکدیگر کاغذ ها را رد وبدل کردند. مرد به زن عصبانی و کاغذ لبریز از شکایت خیره ماند…
اما زن با دیدن کاغذ شوهر، خجالت زده شد و به سرعت کاغذ خود را پاره کرد.
شوهرش در هر دو صفحه این جمله را تکرار کرده بود: “دوستت دارم عزیزم”

انتشار یافته توسط باران در دوشنبه 7 فروردین 1391 با موضوع داستان‌های کوتاه
کلیدواژه‌ها:

دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

۴۵۷ دیدگاه

  1. مثل همیشه عالی بود ممنون [دست زدن]

  2. از دل افروز ترین روز جهان، خاطره ای با من هست
    به شما ارزانی
    سحری بود و هنوز، گوهر ماه به گیسوی شب آویخته بود
    گل یاس، عشق در جان هوا ریخته بود
    من به دیدار سحر می رفتم نفسم با نفس یاس درآمیخته بود
    ***
    آسمان، یاس، سحر، ماه، نسیم،
    روح درجسم جهان ریخته اند،
    شور و شوق تو برانگیخته اند،
    تو هم ای مرغک تنها، بسرای
    من به دنبال دلاویزترین شعر جهان می رفتم
    ***
    در افق، پشت سرا پرده نور
    باغ های گل سرخ،
    شاخه گسترده به مهر،
    غنچه آورده به ناز،
    دم به دم از نفس باد سحر؛
    غنچه ها می شد باز
    خورشید ! چه فروغی به جهان می بخشید
    چه شکوهی
    همه عالم به تماشا برخاست
    من به دنبال دلاویزترین شعر جهان می گشتم
    فریدون مشیری

    • « دوستت دارم » را

      من دلاویزترین شعر جهان یافته ام

      این گل سرخ من است.

      دامنی پر کن از این گل که دهی هدیه به خلق

      که بری خانه دشمن

      که فشانی بر دوست،

      راز خوشیختی هرکس به پراکندن اوست!

      در دل مردم عالم – به خدا –

      نور خواهد پاشید

      روح خواهد بخشید.

      تو هم ای خوب من ! این نکته به تکرار بگو

      این دلاویزترین شعر جهان را همه وقت

      نه به یکبار و به ده بار، که صد بار بگو

      « دوستم داری » را از من بسیار بپرس

      دوستت دارم را با من بسیار بگو

      فریدون مشیری

      • در خانه خود نشسته ام ناگاه
        مرگ اید و گویدم ز جا برخیز
        این جامه عاریت به دور افکن
        وین باده جانگزا به کامت ریز
        خواهم که مگر ز مرگ بگریزم
        می خندد و می کشد در آغوشم
        پیمانه ز دست مرگ می گیرم
        می لرزم و با هراس می نوشم
        آن دور در آن دیار هول انگیز
        بی روح فسرده خفته در گورم
        لب بر لب من نهاده کژدمها
        بازیچه مار و طعمه مورم
        ای رهگذران وادی هستی
        از وحشت مرگ می زنم فریاد
        بر سینه سرد گور باید خفت
        هر لحظه به مار بوسه باید داد
        ای وای چه سرنوشت جانسوزی
        اینست حدیث تلخ ما این است
        ده روزه عمر با همه تلخی
        انصاف اگر دهیم شیرین است
        از گور چگونه رو نگردانم
        من عاشق آفتاب تابانم
        من روزی اگر به مرگ رو کردم
        از کرده خویشتن پشیمانم
        من تشنه این هوای جان بخشم
        دیوانه این بهار و پاییزم
        تا مرگ نیامدست برخیزم
        در دامن زندگی بیاویزم
        فریدون مشیری

        • خوب الان این چه ربطی به اون داشت آقا هادی؟ :-/ خوب حالا منم یه جواب براش میذارم! امیدوارم داداش شاهین پخ نکنه! :d

          نمی خواهم بمیرم ، با که باید گفت ؟
          کجا باید صدا سر داد ؟

          در زیر کدامین آسمان ،
          روی کدامین کوه ؟

          که در ذرات هستی رَه بَرَد توفان این اندوه
          که از افلاک عالم بگذرد پژواک این فریاد !

          کجا باید صدا سر داد ؟

          فضا خاموش و درگاه قضا دور است
          زمین کر ، آسمان کور است
          نمی خواهم بمیرم ، با که باید گفت ؟

          اگر زشت و اگر زیبا
          اگر دون و اگر والا

          من این دنیای فانی را
          هزاران بار از آن دنیای باقی دوست تر دارم .

          به دوشم گرچه بار غم توانفرساست
          وجودم گرچه گردآلود سختی هاست
          نمی خواهم از این جا دست بردارم !

          تنم در تار و پود عشق انسانهای خوب نازنین بسته است .
          دلم با صد هزاران رشته ، با این خلق
          با این مهر ، با این ماه
          با این خاک با این آب …
          پیوسته است .

          مراد از زنده ماندن ، امتداد خورد و خوابم نیست
          توان دیدن دنیای ره گم کرده در رنج و عذابم نیست
          هوای همنشینی با گل و ساز و شرابم نیست .

          جهان بیمار و رنجور است .
          دو روزی را که بر بالین این بیمار باید زیست
          اگر دردی ز جانش برندارم ناجوانمردی است .

          نمی خواهم بمیرم تا محبت را به انسانها بیاموزم
          بمانم تا عدالت را برافرازم ، بیفروزم

          خرد را ، مهر را تا جاودان بر تخت بنشانم
          به پیش پای فرداهای بهتر گل برافشانم

          چه فردائی ، چه دنیائی !
          جهان سرشار از عشق و گل و موسیقی و نور است …

          نمی خواهم بمیرم ، ای خدا !

          ای آسمان !

          ای شب !

          نمی خواهم

          نمی خواهم

          نمی خواهم

          مگر زور است ؟

          شاعر: فریدون مشیری

          • سلام
            ربطی نداشت من از شعر نو زیاد خوشم نمیاد برا همین یه چهار پاره نوشتم که به نظرم زیبا بود حالا از فریدون مشیری بود که شما اشعارش رو دوست دارید فقط برای همین به قول معروف
            خوش آن زمان که براید به یک کرشمه دو کار

  3. حمـاقـت کـه شاخ و دم نــدارد!
    حمـاقـت یـعنـی مـن کـه
    اینقــدر میــروم تـا تـو دلتنـگ ِ مـن شـوی !
    خـبری از دل تنـگـی تـو نمـی شود!
    برمیگردم چـون
    دلـتنـگـت مــی شــوم!!!

  4. قشنگ بود باران جان. آره خوب. خیلی از مشکلات، خیلی ساده قابل حل هستن فقط آدم باید بتونه یه وقتایی حتی توی اوج عصبانیتش گذشت کنه و البته توی مشکلات زندگی صبور باشه . آدم باید خیلی دل گنده باشه! امیدوارم همه ی ماهام بتونیم.
    قشنگ بود داداش شاهین . من برگ نمیخوام ها! ;)

  5. کاش هیچ وقت برای گفتن این جمله، دیر نشود…..

  6. فوق الاده بود . مرسییییییییی :)

  7. سلام آقا شاهین میگم ها، همه از شما تشکر کردند!!!!، پس منم میگم ممنونم که اجازه دادین این داستان رو منتشر کنم … !!! و با سپاس از دوستانی که دیدگاهشون رو گذاشتند. @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-

  8. سلام
    جمله زیبایی است که تجربه چندین ساله به همراه دارد که به چه کوچکی می توان مشکلات بزرگ را حل کرد یا بهتز بگویم قابل تحمل کرد.( زیبا و کاربردی)
    ممنون آقا شاهین

  9. مرسی اقا شاهین جان خیلی زیبا بود

  10. الهی خیلی قشنگ بود واقعا دوست دارم درسته دو حرفه ولی تو عمقش که بریم به محبت،دوستی،امید،به همه کلمات آرامش بخش میرسیم.مرسی آقا شاهین عالی بود مثل همیشه.