بانوی خیال

شبا مستم ز بوی تو.. خیالم بازه روی تو
خرامون از خیال خود.. گذر کردم ز کوی تو

بازم بارون زده نم نم.. دارم عاشق می شم کم کم
بذار دستاتو تو دستام.. عزیز هر دم، عزیز هر دم

 گناه من تویی جادو.. نگاه من تویی هرسو
نرو از خواب من بانو.. تویی صیاد منم آهو

شب تنهایی زار و.. کسی هرگز نبود یار و
خراب یاد تو بودم.. تو بردی از نگات مار و

بازم بارون زده نم نم.. دارم عاشق می شم کم کم
بذار دستاتو تو دستام.. عزیز هر دم، عزیز هر دم

مازیار فلاحی

انتشار یافته توسط شاهین در سه شنبه 22 فروردین 1391 با موضوع ترانه‌های عاشقانه
کلیدواژه‌ها:

دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

۳۶۱ دیدگاه

  1. ای مهربانتر از برگ در بوسه های باران
    بیداری ستاره در چشم جوی باران
    مرسی @};-

  2. بگو که گل نفرستد کسی به خانه ی من
    که عطر یاد تو پر کرده آشیانه ی من
    تو چلچراغ سعادت فروز بخت منی
    به جای ماه تو پرتو فشان به خانه ی من
    به شوق روی تو من زنده ام خدا داند
    برای زیستن اینک تویی بهانه ی من

  3. اتفاقا من ىاشتم امروز این اهنگو گوش میدادم،،،خیلی قشنگه،،،از صبح زیر زبونم زمزمه میکردم ،،الان که دیدم خیلی خوشم اومد،،،ممنون از خوش سلیقه گتون آقا شاهین… @};- @};- @};- :)

  4. چه بساطی پهن کرده است
    گرد و غبار را میگویم
    نشسته ست اینجا
    نشسته ست انجا!!!
    میدانم دستانت در دستانش بند
    وقتت هم با اغوشش پر
    بوده است
    که نتوانستی حتی گردگیری کنی!
    مگر نمیبینی بهار نزدیک است؟!
    مگر نمیبینی همه خانه تکانی میکنند؟!
    این منم که تنها
    باید خانه تکانی کنم
    از گردوغباری که در دلم نشسته ست
    هم اینجا
    هم انجا!!!
    نیستی ببینی چه شوری بپاست
    شده ام بازیچه ی اینو آن
    شده ام
    نقش اول بازی بچه ها
    چه بازی ای میکنند!!
    دورتادور جمع میشوند
    وسط خانه
    دورتادور آن ها می نشینند
    ریش سفیدان!
    شروع میکنند به بازی
    چه با کلاغ
    چه با دل من….!!!
    “کلاغ…”
    بچه ها با صدای بلند:
    “پررر
    گنجشک….
    پررر
    الهه ی…..”
    مکث
    مکث
    ومکث
    هه!
    چشمانم
    میشود تابلوی زرنگار همه!!
    خیره خیره زل میزنند
    نمی دانند
    چشمه ی اشکم چیزی برایش نمانده
    تا جاری کند!
    نمیدانند
    گل های روی بالشتم
    از اشک های چشمم
    دیگر رشد نمیکنند
    شده اند دشت شقایق ها
    بس که این شب ها
    خون گریه میکنم!!
    لبخندی میزنم!!!
    اینبار همه با صدای بلند:
    پررر!!!

    هرگاه میخواهم ببینمت
    میروم زیر اسمان خدا
    همانی که تورا بمن هدیه داد
    یادت می اید؟!
    خدارا میگویم!!
    ابرها هم با من بازی میکنند
    ادای لبخندت را در می اورند
    من هم بی اعتنا به جا و مکان
    فقط خیره خیره نگاه میکنم
    و باز هم محو میشوم!
    دیگر طاق اسمان من
    شده است لبخند ابرگونه ی تو
    که نگاهم را نوازش میکند!
    اما
    این هارا گفتم تا بگویم
    راستش زیادی دور بودی!!
    این شب ها
    عکست را بنر کرده ام
    زیر سقف اتاقم
    تا کمی نزدیک تر باشی
    تا لا اقل
    روز وشب
    خوابیده هم شده است
    نگاهت کنم
    این هارا گفتم تا بگویم
    میبینی
    در نبودت
    طاق اسمان من
    چه کوتاه شده است؟!

    هنوزهم ارکست های شبانه ی مان یادم می اید
    من با گریه ام
    و با گیسوانت تار مینواختم
    و تو با لبخندت
    و با قلبم طبل میزدی
    و گریه هایم را با صدای بلند خنده های شاعرانه ات
    خموش میکردی

    این شب ها
    خواب من شده است
    دیداره تو،در کافه مینای شهرمان!!
    یادت می اید؟
    تو تلخ ترین را سفارش میدادی
    و من با تلخ ترین شیرینیه تو
    قهوه ای تلخ تر از نیش خندهایت را
    تنها بخاطر تو
    به شیرینه لبخندت
    بی شکر مینوشیدم
    چهره ام را که درهم میکشیدم
    با صدای بلند میخندیدی
    و من هرچه میخواستم
    مردانه باشم
    بیشتر در عاشقانه ی لبخندت فرو میرفتم!
    اخر تو با لبخندت
    چه با دل بی نوای من کردی،
    که این چنین غزلواره
    تورا میسراید….؟!

    اسفند ۹۰
    (خودم) @};-

  5. ســــــــــــــــــــــــــــــلام، خیلی خوشم اومد .ممنون @};- [دست زدن] [دست زدن] [دست زدن]

  6. سلام — زیباست آقا شاهین ممنون
    بزن بارون که داغونم جنون عشق در خونم
    بزن دیوانه و مستم به امید تو بنشستم
    بزن بارون که دلخونم بزن بارون که گریونم
    مثال لاله وحشی نشون عشق در خونم

  7. به سلامتی ایشالا :)) :)) :))

  8. زیبا بود مرسی [دست زدن]

  9. وای من این شعرو خیلی دوست دارم.ممنون آقا شاهین