او هیچ وقت نمی تواند راه برود

دختر کوچکی در یک کلبه محقر دور از شهر در یک خانواده فقیر به دنیا آمده بود. زایمان، زودتر از زمان مقرر انجام شده و او نوزادی زودرس، ضعیف و شکننده‌ای بود، طوری که همه شک داشتند او زنده بماند. وقتی ۴ ساله شد، بیماری ذات‌الریه و مخملک را با هم گرفت، ترکیب خطرناکی که پای چپ او را از کار انداخت و فلج کرد؛ اما او خوش‌شانس بود..

او خوش شانس بود چون مادری داشت که او را تشویق و دلگرم می‌کرد. مادرش به او گفت: علی‌رغم مشکلی که در پایت داری، با زندگیت هر کاری که بخواهی می‌توانی بکنی، تنها چیزی که احتیاج داری ایمان، مداومت در کار، جرأت و یک روح سرسخت و مقاوم است. بدین ترتیب در ۹ سالگی دختر کوچولو بست‌های آهنی پایش را کنار گذاشت و بر خلاف آنچه دکترها می‌گفتند‌ که هیچ‌گاه به طور طبیعی راه نمی‌رود، راه رفت و ۴ سال طول کشید تا قدم‌های منظم و بلندی را برداشت و این یک معجزه بود!

او یک آرزوی باور نکردنی داشت، آرزو داشت بزرگ‌ترین دونده زن جهان شود؛ اما با پاهایی مثل پاهای او این آرزو چه معنایی می‌توانست داشته باشد؟ در ۱۳ سالگی در یک مسابقه دو شرکت کرد و در تمام مسابقات آخرین نفر بود. همه به اصرار به او می‌گفتند که این کار را کنار بگذارد، اما روزی فرا رسید که او قهرمان مسابقه شد!

از آن زمان به بعد ویلما رادولف در هر مسابقه‌ای شرکت کرد و برنده شد. در سال ۱۹۶۰ او به بازی‌های المپیک راه یافت و آنجا در برابر اولین دونده زن دنیا، یک دختر آلمانی قرار گرفت که تا به حال کسی نتوانسته بود او را شکست دهد؛ اما ویلما پیروز شد و در دو ۱۰۰ متر، ۲۰۰ متر و دو امدادی ۴۰۰ متر ۳ مدال المپیک گرفت. او اولین زنی بود که توانست در یک دوره المپیک ۳ مدال طلا کسب کند.

در حالی که گفته بودند او هیچ وقت نمی تواند دوباره راه برود!

انتشار یافته توسط گندم در سه شنبه 25 مهر 1391 با موضوع داستان‌های کوتاه

دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

۵۵ دیدگاه

  1. سلام بچه ها برای من هم دعاکنید بتونم دوباره راه برم

  2. خواستن توانستن است. مرسی گندم جان خیلی قشنگ بود @};- @};- @};-

  3. هیچ چیز غیر ممکنن نیست….همیشه برای هر غیر ممکن یک ممکن وجود دارد…….. خیلی ممنون بابا شاهین….متن جالبی بود @};-

  4. گندمی مثل همیشه گل کاشتی
    ممنونم خیلی عالی بود :-* :-* :-* :-*
    بابا شاهین مهربونم از شما هم ممنونم و خسته نباشید @};- @};- @};- @};-
    راستی یه تشکر ویژه هم برا دوست بابا شاهین که بهشون کمک میکنه @};- @};- @};-

  5. اوه …
    عالی بود گندم جون…دستت درد نکنه :-* :x @};-
    و ممنونم از بابایی مهربون عاشقونه ها :x @};-

  6. خیلی زیبا …با معنا..بود
    ممنونم از شما دوست عزیز @};- @};- @};-

  7. خیلی ممنون ابجی گل گندمم :x :-* :-*

  8. سلام گندم جونم :-*
    خیلی قشنگ بود متشکر @};-

  9. خیــــــــــــلی قشنگ بود، مرسی از انتخابت گندم جونم. @};- @};-
    و همچنین تشکر از زحمات آقاشاهین. @};- @};-

  10. مرسی گندم جون،قابل تأمل بود.من که از خودم خجالت کشیدم ;)

    • خواهش میکنم گلم @};- خجالت چرا عزیزم؟؟خواستن توانستن است کافیه خودت بخوای و تلاش کنی از خدا هم بخوای کمکت کنه اونوقت همه چی درست میشه :-* @};-