خوش بهحال غنچههای نیمهباز
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخههای شسته، بارانخورده پاک
آسمانِ آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
عطر نرگس، رفص باد
نغمۀ شوق پرستوهای شاد
خلوتِ گرم کبوترهای مست
نرمنرمک میرسد اینک بهار
خوش بهحالِ روزگار
خوش بهحالِ چشمهها و دشتها
خوش بهحالِ دانهها و سبزهها
خوش بهحالِ غنچههای نیمهباز
خوش بهحالِ دختر میخک که میخندد به ناز
خوش بهحالِ جام لبریز از شراب
خوش بهحالِ آفتاب
ای دلِ من گرچه در این روزگار
جامۀ رنگین نمیپوشی به کام
بادۀ رنگین نمیبینی به جام
نُقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن می که میباید تُهیست
ای دریغ از تو اگر چون گُل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
گر نکوبی شیشۀ غم را به سنگ
هفترنگش میشود هفتاد رنگ
فریدون مشیری
از مجموعۀ «ابر و کوچه»
۱۱ فروردین ۱۳۹۲در ۲۱:۲۰
سلام.ممنون.خیلی عالی بود.دستتون درد نکنه.
۲۵ اسفند ۱۳۹۱در ۱۶:۵۲
عالی بود
۱۶ اسفند ۱۳۹۱در ۱۶:۴۰
ممنون خیلی قشنگه
۱۵ فروردین ۱۳۹۱در ۲۲:۵۴
مرسی
۲۷ اسفند ۱۳۹۰در ۲۳:۱۸
۲۴ اسفند ۱۳۹۰در ۱۵:۴۱
خیـــــــــلی عالـــــــــِه مرســـــــِی
۱۵ دی ۱۳۹۰در ۱۳:۵۹
سلام… تازه با وب سایت شما آشنا شدم….ممنون….لذت بردم…از مطالب و شعرهای که داره
تشکر
۱۵ دی ۱۳۹۰در ۱۴:۱۷
ممنون از حضورت دوست عزیز..
۱۹ آذر ۱۳۹۰در ۲۱:۱۱
خیلی جالب بود بمنم سری بزنین
۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۰در ۱۵:۴۹
سلام
بسیار عالی وزیبا بود
با آرزوی موفقیت
۱۷ فروردین ۱۳۹۰در ۲۳:۵۲
عالی بووووود