آنقدر دلش شکسته بود
آنقدر دلش شکسته بود که اشک توی چشماش همینطوری داشت حلقه میزد . رفتم پیشش گفتم چی شده ، با همون حالتی که روی چرخ دستی نشسته بود گفت دلم گرفته میگفت یه روز عاشق بوده ، میگفت خیلی ها دوسش داشتن . نمیتونست زیاد حرف بزنه آخه زبونش میگرفت شدیدن با همون لحن وقتی داشتم از پیشش میرفتم گفت تو رو خدا نرو وایسا یکم با من درد دل کن.
بغلش روی یه صندلی چوبی نشستم .
میگفت وقتی دم پنجره میشینه و گریه میکنه ، همه بهش میگن دیوونه . میگفت آخه تقصیر من شد که رفت (( یارش و میگفت )) همون که یه مدت بهش عشق می ورزید انگار چند سال بود ندیده بودش . وقتی گفتم الان کجاست ؟ گفت نمیدونم ولی امیدوارم حالش خوب باشه . میگفت وقتی که سالم بودم همه دورم میچرخیدن ولی الان یکی نیست یه سلام بهم بکنه .
میگفت اومد من و رو تخت بیمارستان دید وقتی دکترا بهش گفتن فلج شدم و دیگه مثل قبل نمیتونم حرف بزنم انگار دنیا رو ، رو سرش خراب کردن برای اینکه من و با این حال و روز نبینه رفت ، رفتش برای همیشه ، الانم منتظرش هستم . گریم گرفت نمیتونستم وایسم پهلوش رفتم … رفتم فقط یک چیز ، فقط یک چیز و خوب فهمیدم آدما هیچ وقت یه آدم و به خاطر خودش نمی خوان …
۶ دی ۱۳۹۱در ۰۹:۱۹
آدما باهم وتنهان. هستن کنارت ولی همش احترام الکی و دوست داشتن از روی ریا دروغ هیچ دوست داشتنی را باورنکنید.
۲۱ شهریور ۱۳۹۰در ۲۲:۵۵
be nazaram in namardi nist
۲۸ تیر ۱۳۹۰در ۱۳:۴۲
khodaeesh harfe dorostiye
hich kasi adamo vase khodesh nemikhad
nemonash zeyd B marefatm
vali ina hamashon faramosh kardan Un bala KHODA E ham hast
mamnon az matlabeton
kheyli ba delam bazi kard…
۱۴ مرداد ۱۳۸۹در ۲۳:۰۳
دلم گرفت…..
” از استثنائات است که کسی را به خاطر آنچه که هست دوست بدارند!” (گوته)
۶ تیر ۱۳۸۹در ۰۹:۳۱
چرا من یه نفرو فقط به خاطر خودش میخواستم
۱۴ تیر ۱۳۸۷در ۱۱:۰۷
الآن خوندمش.
خیلی قشنگ بود، هم خودش هم عکسش.
۱۴ تیر ۱۳۸۷در ۱۰:۰۷
خیلی قشنگ بود منم گریم گرفت
واقعا همین طوره
آدما هیچ وقت یه آدم و به خاطر خودش نمی خوان …