نامت چه بود؟

نامت چه بود؟ – آدم

فرزند؟ – من را نه مادری نه پدر بنویس اول یتیم عالم خلقت

محل تولد؟ – بهشت پاک

اینک محل سکونت؟ – زمین خاک

آن چیست بر گرده نهادی؟ – امانت است

قدت؟ – روزی چنان بلند که همسایه ی خدا اینک به قدر سایه ی بختم به

روی خاک

اعضای خانواده؟ – حوای خوب و پاک قابیل خشمناک ها بیل زیر خاک

روز تولدت؟ – در روز جمعه ای به گمانم که روز عشق

رنگت؟ – اینک فقط سیاه ز شرم چنان گناه

چشمت؟ – رنگی به رنگ بارش باران که ببارد ز آسمان

وزنت؟ – نه آن چنان سبک که پرم در هوای دوست نه آن چنان وزین که نشینم بر این زمین

جنست؟ – نیمی مرا ز خاک نیم دگر خدا

شغلت؟ – در کار کشت امیدم به روی خاک

شاکی تو؟ – خدا

نام وکیل؟ – آن هم فقط خدا

جرمت؟ – یک سیب از درخت وسوسه

تنها همین؟ – همین!!!

حکمت؟ – تبعید در زمین

همدست در گناه؟ – حوای آشنا

ترسیده ای؟ – کمی

ز چه؟ – که شوم من اسیر خاک

آیا کسی به ملاقاتت آمده ست؟ – بلی

که؟ – گاهی فقط خدا

داری گلایه ای؟ – دیگر گلایه نه ولی . . .

ولی که چه؟ – حکمی چنین آن هم به یک گناه!!؟

 

دلتنگ گشته ای؟ – زیاد

برای که؟ – تنها فقط خدا

آورده ای سند؟ – بلی

چه؟ – دو قطره اشک

داری تو ضامنی؟ – بلی

چه کس؟ – تنها کسم خدا

در آخرین دفاع؟ – می خوانمش چنان که ا جابت کند دعا

انتشار یافته توسط عاطفه در یکشنبه 25 شهریور 1386 با موضوع دل‌نوشته‌ها

دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

۲۰۵ دیدگاه

  1. بچه ها فکر کنم اوضاع داداش علی بیریخته.
    کسی الان اصلا سمتش نره تا خودش یکی رو صدا بزنه.

    • ا داداش گناه داره تو که دیگه بهتر میدونی چی کشیده من تنهاش نمیزارم کمکش میکنم خدایا نزار داداش علی به خودش ضربه بزنه بهش کمک کن تا اروم باشه [دعا کردن]

      • نگفتم که تنهاش بزاریم !
        الان هر چی باهاش حرف بزنید بد تر میشه .
        بذار ۱ مدت بگذره بعد.

        • :d باشه تو هم کمکش کنیاااااااا ;)

          • به روی چشم عزیزم.
            میگم اینجا خیلی بد شده بیچاره علی خوب با کی حرف بزنه .
            خوده من سر همین موضوع با کسی دیگه نمیتونم دردو دل کنم .

          • دو مورد رو لازمه یادآوری کنم:
            عاشقانه ها هیچ وقت از کسی دعوت نکرده درد و دل کنه، در محیطی میشه درد و دل کرد که ارتباط به صورت دو نفره شکل می گیره، مثل مسنجر، نه جایی که ده ها نفر حرفهای شما رو می خونن!
            هدف این سایت این بوده که عشق و ایمان و امید رو بیشتر حس کنیم، نه اینکه غم و غصه و ناامیدی رو با بقیه به اشتراک بذاریم! بقیه (من جمله اشخاصی که دیدگاه ها رو تأیید می کنن) چه گناهی کردن که این جملات رو بخونن!؟

          • سلام پسرم، ببین عزیزم من حدود ۴ ماهه که با اینجا آشناشدم و اینجا خیلی محیط جالبی به نظرم اومد و رفته رفته دلبستگیم به اینجا بیشتر شد. همین طور که می دونی در سایت های دیگه فقط باید درباره همون پست نظر بدیم و اجازه گفتن حرف های دیگه نداریم مگه این که خودش فضای چت داشته باشه مثل کلوپ و امثالهم، اما این جا یه سایت عاشقانه است و رسمی…
            باید از آقا شاهین ممنون باشیم که کامنتهای طولانی مارو می خونن و تایید می کنن. قبلا هم گفتم بازم میگم اوایل که می یومدم عاشقانه ها با چشم گریون پا میشدم از جلوی لپ تاپم چون بچه ها شورشو در آورده بودند هر چی هم تذکر میدادن فایده ای نداشت، به هر حال الانم شما میتونید دردودل کنید اما مرز ها رو باید رعایت کنیم تا مشکلی برای تایید کردن کامنتهامون پیش نیاد.
            من دوس دارم همتون همیشه شاد باشین اما اگه حرفی هم از دلتنگی داشتین سعی کنید زیاد عم آلودش نکنین، به خدا اونایی که کامنت هارو تایید میکنن گناه دارن :-p

          • اوه پسرم، چه کلمه ای رو به کار بردی؟؟؟؟؟؟ عمه النازت خوب میدونه من چقدر رو واژه ها حساسم (میتونی در پست دو خط موازی کامنت هامو نو در مورد جمله معروف شریعتی بخونی)
            به هر حال چه با خیال، چه بی خیال، حق با باباته پسرم ;)
            یکمی هم تو کار خونه به بچه ها کمک کن و گرنه باز گندم میاد بهت گیر میده ها، الانم برو نون بگیربیار ;)

          • سلام داداش خوبی؟ :d

      • گندم جان، زیاد به این داداش علیت گیر نده! چون وقتی میفته رو دور غم و غصه دیگه خدا هم نمیتونه منصرفش کنه! اگه زیاد کامنت غمگین بذاره ممکنه اکانتش مسدود بشه. اگه میخای باهاش هم دردی کنی بهتره بری وبلاگش اونجا باهاش حرف بزنی! روی اسمش کلیک کنی وبلاگش باز میشه :)

      • اگه میخای کلاً اخراج نشه کاری رو که گفتم بکن. توی عاشقانه ها بیشتر سعی کن از موضوع دورش کنی و شادش کنی نه غمگین!

        • باشه ولی من اینجا به هیچکس حرف ناراحت کننده نزدم از این به بعد هیچی نمیگم هر کسی یک چی بهم میگه والا موندم :-??

          • نه عزیزم ، منظورم این نبود که تو حرف ناراحت کننده میزنی! فقط توصیه کردم! همین! چون دیگه روال کامنتای بچه ها دستم اومده. وقتی میفته رو دور اندوه، یه دفه همه یاد غصه هاشون میفتن و ماتم کده درست میشه! وگرنه من حرفای شما رو خیلی هم دوست دارم و خیلی قشنگ ، به بچه ها امیدواری میدی :)

          • الناز جون، باز به گل گندم من گیر دادی؟؟؟؟ :d
            اما خب میدونم واسه خوبی خودش گفتی :-p
            مرسی عمه خانوم :-p :-p :-p

          • ریز می بینمت! برو بگو بزرگترت بیاد :-p
            نه بابا ! گیر ندادم که! نمی دونم چرا بهش برخورد!! من با توجه به شناختی که از علی و تایید کننده های محترم کامنت ها :d داشتم این حرف رو زدم. و هدفمم بهتر شدن اوضاع علی و بقیه ی بچه ها بود! و البته نرفتن مجدد عاشقانه ها رو دور غم!
            دیگه تکرار نشه! :-? :-p :-p :-p

          • :-* میدونم که میدونی! به در گفتم که دیوار بشنوه! :)) البته بلانسبت در و دیوار!! :))
            :-p :-p :-* :-* :-* :-* :-* :-* :-* :-* :-* :-* :-* :-* :-*

          • درو دیوار بازی رو بزار کنار عمعه خانوم ;) راستی به زودی عضو ویزه هم میشیم ولی الان نه :-p :-p :-p غصه جیب بابا هم نخور :d

          • آبارکلّا ! بچه ی چیز فهم :-*

          • بهم بر نخورد شما عضو ویزه هستید بهتر میدونید :d به مامانم گیر نده عمه @};-

          • خوب تو هم مثل یاسمین، هفته ای یه چیپس کمتر بخور عضو ویژه شو! ;) بالاخره یه جوری باید خرج این خونه دربیاد یا نه! گناه داره این بابای بیچاره تون به خدا ! هم زحمتش رو بکشه هم پولش رو بده! خداییش انصاف نیست. آفرین برادرزاده ی فهمیده ی خودم :-*
            اما در مورد مامانت شرمنده! اگه تو جایی دیدی یا شنیدی که موش و گربه بنای رفاقت رو گذاشتن اونوقت این انتظارات رو هم از من داشته باش! اصلاً همچین که می بینمش چنگولام تیز میشه :))

          • سسلام ممنون که گفتی ولی اینو میدونستم چون روال سایت فرق کرده…ولی ممنون @};-

    • سلام امیر جون من همه رو صدا زدم ولی کسی جوابمو نداد

  2. وااااای سلام به مامان بارون و عمو هادی و یاسمین جوووون.چقدر خوشحالم که تا حدودی با کمک داداش امیر و دوقلوم ( ابجی گندم) کشوندیمتون اینجا :)) :)) :)) :))
    فکرشو نمیکردم کسی بیاد اینجاها
    از همکاریتون :d خیلی ممنونم [دست زدن] [دست زدن] [دست زدن] [دست زدن]
    روحیمو عوض کردید :-*
    اینم واسه اینکه خیلی گلید @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-
    راستی یادم رفت مارو تنها نذاریدااااااا
    مامان بارون نمیخوای به دخترای دوقلوت یکم کار یاد بدی :d

  3. سلام خداجونم منم اون بنده بده که تا کم میاره میاد سراغت.خدای من فرشته ی نجاتم چرا اینقدر دلم میگیره؟چرا باید لبم بخنده اما دلم گریون باشه؟ خداجونم تا کی باید دنبال فرصتی باشم که تا تنها شدم گریه کنم؟خدایا بخدا منم ادمم دلم میخواد فقط یه روز فقط یه روز دلم نگیره و گریه نکنم. خدایا خودم میدونم که به هر اندازه ای که دلم میگیره از گناهام کم میشه اما…
    اخ ببخشید خداجونم یادم رفته بود که نباید تو کارات اما و اگر بیارم.چشم دیگه نمیگم. خدایا به اندازه ی شکرگذاری تموم موجوداتت شکرگذارتم خدایا به همه صبر بده خدایا گریه های همه رو تبدیل به خنده کن.خدایا خدایا خدایا…

    • ملیکا حرف دل منو از کجا میدونستی؟ خیلی تعجب کردم :-o

      • میگم دوقلوییم نگو نه :d

        • اااا چه خوب اره راست میگیا راستی گفتی ۳بار توبه کردی نمیخوای بگی واسه چی؟از چی پشیمونی؟اصلا ولی :-p

          • سلام گندمی جونم خوبی عزیزم؟۳ بار توبه نکردم کلا توبه کردمو کارامو گذاشتم کنار۵-۴ سال پیش عاشق کسی شدم که زن داشت ولی چون نمیتونستم بهش برسم مدام با همه و خودم در گیر بودم از همه ی مردا متنفر بودم دلم میخواست تلافیه نرسیدن رو سره همه در بیارم از خدا خجالت میکشیدم اما بازم کوتاه نمیومدم تا اینکه براثر یه اتفاق تموم زندگیم برگشت و شدم همون دختره سابق…
            زمانی که فیلم زلیخا رو میدیدم حس و حالشو میفهمیدم
            نازنین شاید باورت نشه اما ۳ سالشو هر شب تا نیمه های شب گریه میکردمو از خدا کمک و نجات میخواستم.
            بیشترین چیزی که منو ناراحت میکرد این بود که به زنش خیانت کردم اونم تو ۲ هفته ای که با هم تماس تلفنی داشتیم
            واقعا توبه منو ساخت چندین کیلو وزن کم کردم تمام صورتم شد زیر جوشهایی که هر کس نگام میکرد حالش بهم میخورد و….
            خودم دقیقا احساس میکردم که تاوانه کارامو دارم پس میدم
            هروقت یاد اون روزا می افتم اشک امونم نمیده
            حالا فهمیدی از چی ناراحتم؟

          • x_x خدایا چیرو میخوای نشونم بدی؟خدایا من بدم تو ببخش x_x

          • چرا؟چی شده مگه؟

          • ین اتفاق واسه منم افتاده ولی بات این تفاوت که من اون طرفو دوست نداشتم کم اون دوستم بود با اینکه زن داشت خلاصه با هزار بلا از دستش راحت شدم خدارو شکر خودم میدونستم این کار اشتباه محض ملیکا جون میشه بگی دانشجو چه رشته ای هستی؟

          • بالاخره فهمیدم چی شده . :d :d :d :d :d :d :d :d :d :d :d :d :d
            مرسی به آبجی گندم فضول خودم (البته منظورم همون کنجکاو)
            هر چی بوده تموم شده شکر خدا . ایشالا تو گام های بعدی موافق باشی آبجی ملیکا. @};- %%- @};-

          • چی؟ :-?
            من که همون روزه اول کامل کامل برای تو نوشتم مگه به دستت نرسید؟
            این ماجرا مال ۴ سال پیشه خیلی زجر کشیدم ولی چون دلمو به خدا سپردم هرچی بود تموم شد. الان فقط یه خوابه خیلی بی معنیه برام چون واقعا هیچ کسی رو جز خدا لایقه عشق نمیدونم. درسته اولش شکستو تو خودم میدیدم اما اون ماجرا باعث شد که تو انتخاب همسر با دید باز نگاه کنم و تصمیم بگیرم نه چشم بسته.
            میسی میسی خیلی گلات قشنگ بود ممنونم @};- @};- @};-

          • نه خبر نداشتم عزیزم .
            پس ۱ تلنگره خوبی واست شد . بضی وقتا ما آدما ۱ تلنگری می خوایم.
            امید وارم موفق باشی. :)

          • تلنگر که خوبه؟ لگدمالی شدم :d
            اره واقعا خدا رو شکر.راستی چند سالته؟چی کار میکنی؟

          • داداش کجایی؟بیا دیگه :-?? :-?

          • مرسی آبجی کنجکاو من. :d

        • دو قلو من کجایی یک قلو خودتو فراموش کردی؟ :))

          • سلام گندم جونم اختیار داری عزیزم تو در قلب من جا داری :d
            من که برات کامنت میذارم مگه به دستت نمیرسه؟
            تازه از دانشگاه اومدم عین مرده تو جا افتادم لپ تاپمم رو شکمم گذاشتم یکم بخوابم غروب میام اگه نبودی ساعتای ۱۰-۱۱ ;)

          • باشه خواهر من من شب ساعت ۱۰.۳۰ به بعد هستم :d

        • واسه من این اتفاق افتاد ولی با این تفاوت که من عاشق اون طرف نبودم اون منو دوست داشت با اینکه زن داشت ابا هزار بلا از دستش راحت شدم ملیکا جون دانشجو چه رشته ای هستی؟

          • دانشجو شیمی ترم ۴ تو چی؟

          • هندسی صنعتی :-p

          • عشق منو اون اینجوری نبود.اون پسر دوست بابام بود منو دیده بود گفته بود فلانی رو میخوام باباش از بابام خواستگاری کرده بود بابام میگه دخترم نامزد شده اونم کلی دپرس میشه و بعدها به اصرار خونوادش ازدواج میکنه یه روز که منو خواهرم رفتیم مغازشون دیدیم که رنگ به رنگ شده و…
            بعد از چند مدت فهمیدم اون منو میخواسته غافل از اینکه بدونه خواهربزرگتر از خودم دارم!!!!۱
            منم نه یک دل بلکه هزار دل عاشقش شدم و…
            خدایا شکرت که فقط عاشقه تو هم

          • وایی چقدر اینجوری بده اشکال نداره مهم اینه که الان حالت خوبه و شکر خدا در کنار خدا خدا یک کسی که لیاقتتو داشته بهت داده :d

  4. ۱. سلام خدا جون چند روزه بد جور حساس شدم از خنده های الکی هم خسته شدم از کی بگم؟از چی بگم؟بغض تمام وجودمو گرفته خدایا دارم دیونه میشم از بس به کلید نگاه کردم خسته شدم …….
    خدایا امروز فکر کردم که شاید دارم راه غلط میرم شاید امتحان نیست دیگه چی بگم؟فقط اینو بگم همیشه عاشقانه میپرستمت [دعا کردن] [دعا کردن]

    • سلام گل گندمم، دخترنازم، عزیزم سعی کن قوی باشی به امید خدا همه چی درست میشه، مگه تو همه چی رو دست خدا نسپردی؟ پس دیگه غم و غصه چرا؟ امید داشته باش عزیزم و همیشه دعا کن که هر چی به صلاحته پیش بیاد، عزیزم با نوشتن غم و غصت چیزی ازشون کم نمیشه، پس خودتو عزیزم آزار نده، منتظر کامنت های شادت هستم.

      • سلام باران جون اره درسته من همه چیرو به خدا سپردم تنها امیدمم خداست ولی خیلی سخته به خدا سخته الانم که باید واسه یک مدت از هم جدا بشیم میدونم خدا منو میبینه میدونم خدا میدونه من چی دارم میکشم ولی باید حرفایی که تو دلمه بنویسم تا اروم بشم وگرنه مریض میشم نمیخوام این اتفاق بی افته همه جا واسه همه میخندم نمی خوام کسی ناراحت بشه ……نمیدونم
        خدابا همیشه و همه جا میگم عاشقانه میپرستمت تنها امیدم تویی کمکم کن خدا جون [دعا کردن]

        • دختر عزیزم میدونم سخته اما خب همه ما این دوران رو داشتیم و داریم… باید صبر کنیم و به گذشت زمان امیدوار … به ایمانت به خدا اعتماد کن و فقط و فقط از اون کمک بخواه … راستی خدا دوس نداره بنده هاش احساس نا امیدی بکنن و از غم و اندوه بگن …. سعی کن شاد باشی و امیدوار … من همین توصیه رو به آرزو کردم … میتونی نتیجه شو ازش بپرسی، امیرش دوباره به زندگی برگشت و خدا زندگی جدیدی بهش داد .

      • سلام باران جون،کجایی؟من که میام تو سایت نمیدونم کجا هستید و دارید دیدگاه میزارید….. همش دنبالتون میگردم :-/

        • سلام یاسمین جونم، عزیزم این روزها کلاسام خیلی فشرده شده و سرم خیلی شلوغه، عزیزم اگه روی کامنت های خودم کامنت بذاری حتما بهت جواب میدم گلم.
          انشااله سال خیلی خوبی داشته باشی. دوستت دارم @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-

          • میدونم باران جون،من که درسم تموم شده و راحت شدم،البته دارم میخونم که امسال فوق ایشالا شرکت کنم،،هر واق میام سایت میبینم نیستید دل تنگتون میشم ،،واسه همین همش دنبالتون میگردم :-* :-* امیدوارم تو هم سال خوبی داشته باشی قربونت برم،،راستی فضولی نباشه باران جون،، :-p چه رشته ای هستی شما؟؟؟؟؟ :d :d

          • سلام یاسمین جونم، من ترم آخر رشته مهندسی مکانیک هستم.. عزیزم راستش من چون عضو ویژه هستم میتونم ببینم بچه ها در کدوم پست ها کامنت میذارن و منم اگه حرفی داشته باشم میرم در همون پست و کامنت میذارم :-p

          • بابا عضو ویژه …. :d :d بیخیال مامانی،یه کم بچه هاتو تحویل بگیر،بالاخره این همه بچه های ریزو درشت مامان میخوان یا نه؟؟؟؟ :d :d

          • خب منم مامانم دیگه، هر روز یه دیگ غذا درست میکنم، ;)
            روزی ۱۰ دفعه ماشین لباسشویی رو روشن میکنم :))
            خلاصه قبض برق اومده نجومی … آقا شاهین دعوا نکنه خوبه :-p

          • اخی …مامان اینجوری نکن،زود پیر میشی،اصلا بیا تقسیم کار کنیم،،
            داداش علی غذا درست کنه،
            منو آبجی گندم و الناز جون بخوریم،
            داداش علی رضا ظرفا رو بشوره ،
            بابا شاهین لباسا رو بشوره،،
            داداش هادی هم جارو بکشه،، :-p :-p
            واسه اینکه پول برق نیاد همشو دستی انجام میدن :d :d :d
            شما هم واسه اینکه بیکار نباشی مدیریت کن،،، :-p :-p
            خوبه اینطوری؟؟تقسیم عادلانه ای بود..نه؟؟ :d :d :d

          • :)) :)) :)) چه تقسیم عادلانه ای …
            آقا شاهین، همین قدر که کامنتها رو تایید میکنن، کمک بزرگی ئه، تشکر ویژه برای آقا شاهین .
            راستی آقا هادی عموته عزیزم نه داداشت ;) خلاصه اگه همتون کمک کنید نیاز به رژیم ندارید :)) باربی میشید :)) :)) ولی مدیریت رو خوب اومدی ها، شیطون ;) @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-

          • مامان باران من دختر خوبیم غذا درست کردنم خوبه ها :-p

          • ای بابا،آبجی گندم ،من وظیفه بزرگ خوردنو انداختم رو دوشه تو،،،فکر کردی کم کاریه ؟؟ :d :d
            عزیزم من تو رو کلی تحویل گرفته بودم ،گفتم تو خونه کار نکنی اذیت نشی،اونوقت تو میخای آشپزی کنی؟؟ b-) b-) :-?

          • نه یاسمن جون کم کاری نیست من به داداش امیر طرز تهیه رو یاد میدم داداش امیر غذا درست میکنه =)) =)) =)) =)) گناه داره یکم بهش کمکم میکنم ;)

          • خوب،،،حالا ی کم کمک اشکال نداره،، :-p والی بیشتر نشه ها :d :d بعدا زن میگیره کار نمیکنه ،زنش شاکی میشه میگه پسره لوس و تنبل به من دادید :)) :)) :))

          • البته مدیریت خونه با خانوم خونه هس و مدیریت خانواده با مرد خونه ;)

          • سلام — باران خانوم گفتم که کمک میکنم ولی واقعا این کارها را اصلا بلد نیستم باور کنید b-)

          • نه مامان نشد دیگه،دری بین بچه ها تبعیض قائل میشی،،، :d

          • سلام — یاسمین خانوم در خدمتیم من هم غیر از جارو کردن و شستن و پختن وکار های خونه همه کاری انجام میدهم .

          • خیلی زحمت میکشین :) خسته نشین :-p :d

          • عزیزم غیر از این کارا دیگه مگه کاری هم هست ؟؟ :)) :)) آهان خوابیدان مونده بود، :-p میخای اگه سختته اونم خودم انجام بدم،،،ها؟؟؟؟ :d :d :d

          • ایول! اینو خوب اومدی! حال کردم :d البته مامان بارانت کار کنه واسش بهتره! ورزیده میشه :-p

          • عمه جون شما هم یکم کار کن چاق میشیاااااااا :)) ;)

          • آبجی الناز داشتیم؟؟؟ ;) یه کار نکن ازون کار ساخته بندازم گردنت ها ………… :)) :)) :)) رخت شستن بلدی؟؟ :d :d

          • سلام — هر جور صلاح میدونید اما من گفتم همکاری وکمک می کنم مثل بعد از جارو دوباره آشغال میریزم ، وقتی غذا پخته شد در خوردن کمک تون می کنم ، بعد از شستن وتمیز کاری ریخ و پاش می کنم و از این نوع کمک ها دیگه

          • افرین به شما واقعا چون زحمت زیاد میکشید باید به شما جام طلا داد :d بد میگم؟

          • واقعا دستت درد نکنه،،،هی به مامان باران میگم بشین خونه این بچه هاتو تربیت کن،از مهندسی واسه تو فایده نیست گوش نمیده،اینم نتیجش،،،،، :-??

    • قربونه ابجی خودم برم چی شده؟چرا ناراحتی؟

    • سلام گل گندم ،نبینم غمتو…اگه دنیا دست من بود نمیزاشتم خم به ابروت بیاد آبجی….اگه دنیا دست من بود ،واسه چشمای تو کم بود……. :d

  5. راستی بچه ها شما ها اونجا چطوری همدیگه رو پیدا میکنید؟؟؟؟؟؟؟
    خییییییییلییی توهم توهمه من که اصلا نمیفهمم چی به چی میشه؟
    اگه تونستین منو راهنمایی کنین ممنون میشم

  6. (خداهیچ کاریرو بدونه حکمت انجام نمیده باید دنبال حکمتش بگردی من به دادش امیر گفتم تو هم خواهرمی به تو هم میگم به دستت نگاه کن نه دسته فانی دستی که همیشه باهاته ببین خدا کلیدو تو دستت گذاشته خودتت باید بلند بشی خدا کمکت میکنه ولی درو تو باید باز کنی ولی ما ادما فقط کلیدو نگاه میکنیم نمیخوالم دنبال در بگردیم ولی ما میتونیم درو باز کنیم با امید وتوکل بر خدا)
    خیلی خیلی خیلی قشنگ گفتی ممنونم

    • واهش میکنم عزیزم دوتا دفتر دارم که با خدا حرفامو زدم ولی دوست ندارم بخونمسون هروقت خوندم اشکم در اومد

      • سلام گندم جونم نمیدونم چرا همش احساس میکنم منو تو خیلی مثل همدیگه ایم بخصوص کارامون :d
        از این به بعد هر ناراحتی داشتی بیا به خودم بگو باشه ابجی گلم؟

        • باشه عزیزم الان دلم گرفته لا اقل تو خیالت راحته چون نامزد کردیمیدونی واقعا حس میکنم مثل خودمی چون منم سختی زیادی کشیدم عشقه منم از من دوره ولی نه به اندازه تو یک بار رفت خارج از ایران تازه زیاد به هم وابسته نبودیم ۲روز درمیون زنگ میزد میگفت حرف بزن صداتو بشنوم :)) چه روزایی بود.خوش باشی ابجی گلم :-*

    • ملیکا جون تو ازدواج کردی؟فکر کردم مثل خودمی :)) راستی تو سنمو پرسیده بودی؟من هم سنه خودتم :-p

      • ازدواج که نه ولی نامزدم البته اینم بگم کاملا قاچاقیه چون بابام براش شرط گذاشته بعدم گفته تا تکلیفت معلوم نشه حق ندارید… =)) =)) =))
        میگم زندگیه من خیلی پیچ پیچیه :)) :)) :))
        درسته نامزد دارم ولی کاملا از هم جداییم چون اون الان ایران نیست و هنوز هیچی معلوم نیست.راستی ابجی گلم اونجا که پرسیدی نه من اصفهانی نیستم نامزدم اونجاییه.
        پس حالا خوب شد من یه قولم رو اینجا دارم منو تو میشیم دو قولو :-p یادت نره هاااا

  7. ملیکا جون غرور تو زندگی نباشه انسان هیچه ولی غروره کاذب هم خوب نیست
    انقدر نگو پضیمونم بگو اشتباه کردم از گذشتم تجربه کسب کردم با گفتن پشیمونم مشکلی حل نمیشه هیچ بدتر روحیتم خراب میشه خدا هیچ کاریرو بدونه حکمت انجام نمیده باید دنبال حکمتش بگردی من به دادش امیر گفتم تو هم خواهرمی به تو هم میگم به دستت نگاه کن نه دسته فانی دستی که همیشه باهاته ببین خدا کلیدو تو دستت گذاشته خودتت باید بلند بشی خدا کمکت میکنه ولی درو تو باید باز کنی ولی ما ادما فقط کلیدو نگاه میکنیم نمیخوالم دنبال در بگردیم ولی ما میتونیم درو باز کنیم با امید وتوکل بر خدا [دعا کردن]

    • مرسی گندم جونم حرفات کاملا منطقی و درسته اما اشتباهی که من کردم شاید کمتر کسی این کارو کرده باشه نمیخوام تصویر ذهنی بدی رو از خودم ترسیم کنم اما تا اخره عمرم مدیونه خدا هستم که دوباره منو به زندگی برگردوند و راه درست رو بهم نشون داد. برا همینم میگم اندازه یه ادم ۱۰۰ ساله از زندگی تجربه دارم. تقریبا ۳ سال از اون ۲ سال پیشش میگذره ولی شبی نیست که خدامنو بغل نکنه و نازم نکنه اینو واقعا حس میکنم و ابجی جونم اینم بگم که ۳ ساله معنی توبه رو چشیدم خیلی سخته ولی هیچ لحظه ای زیباتر از این نمیشه که حس کنی واقعا خدا داره نگات میکنه و هیچ کسی جز خودتو خودش نمیدونه

      • نمیخوای بگی ۳سال بیش چی شده بود؟البته اگه دوست داری :-* ولی من کنجکاوماااااا :)) دوستم دارم :x :x :x :x :x

        • چشم ابجی جونم میگم ولی اول بذار ببینم داداش امیر واقعا میدونه من چیکار کردم؟ راستش کلی خندیدم به گفته ی اخر داداشی که گفته من میفهمم چی شده اخه یه لحظه شوک شدم بعد به خودم اومدم که این بنده خدا میخواسته درد دل کنه :)) :)) :)) :)) :d :d :d :d :d
          عزیزم میرم دانشگاه شب میام میگم چی شده بوده دوست دارم بوسی بوس :-* :-* :-* :-* :-* :-* :-* :-*

      • منم اومدم اینجا. :d
        وای بچه ها امروز خیلی خوب بود . آخه بارون اومد. :) بگذریم.
        میدونی چیه ملیکا جان ؟! بیشتره ما آدما توسطه ۱ سری خاطره و گذشته عذاب میکشیم. خاطرات مثل ۱ تیغ کند میمونه که رو رگت میکشی ؛ نمیبره ولی تا میتونه زخمت میکنه.
        بیا گذشته رو کنار بزار. یعنی خاطراته گذشته رو کنار بزار. خاطرات جز اذیت کردن مشکلی رو حال نمیکنه. نمیگم کاره راحتیه دور ریختنه خاطرات . یعنی اصلآ امکانش نیست. ولی میشه باهاش کنار اومد. من که نمیدونم بهت چی گذشته ولی ایشالا ۱ جوری تسلای دل بگیری . ( آبجی گندم فضولی میکنه میفهمم چی شده. :d )

  8. خدایا من در کلبه ی فقیرانه ی خود چیزی را دارم که تو در عرش کبریائی خود نداری * من چون تویی دارم و تو چون خود نداری ****************
    عاشقه این مناجاتم تو اتاقم گذاشتم روزی صدبار میخونمش
    چه حسه خوبیه همه جا ارومه همه خوابیدن یا قراره بخوابن
    ولی نه ! انگار یکی بیداره تصمیم به خوابیدن نداره یه چیزی داره بهم میگه! بذار گوش کنم ببینم چی میگه؟
    اره داره اروم میگه من هیچوقت نمیخوابم من همیشه بیدارم
    وای چرا اینقدر صدای ارومش اشناست؟
    اره انگار خودشه داره یادم میاد
    واااای عشقه خودمه خدای خودمه هستیه خودمه اخ جون بازم داره تو شب اروم باهام حرف میزنه میگه بیدارم هرچی میخوای بگی بگو
    دیگه طاقت نوشتن ندارم
    میرم که باهاش حرف بزنم و همه رو دعا کنم [دعا کردن] [دعا کردن] [دعا کردن]

  9. واقعا عالی بود ممنون. [دست زدن] [دست زدن]

  10. خیلی عالی بود [دست زدن]