سرود آشنایی
کیستی که من
این گونه
به اعتماد
نام خود را
با تو می گویم،
کلید خانه ام را
در دستت می گذارم،
نان شادیهایم را
با تو قسمت می کنم،
به کنارت می نشینم و بر زانوی تو
این چنین آرام
به خواب می روم؟
کیستی که من
این گونه به جد
در دیار رویاهای خویش
با تو درنگ می کنم؟
۶ شهریور ۱۳۹۲در ۲۱:۴۴
آخی …
۳۱ مرداد ۱۳۹۲در ۱۰:۱۵
توکیستی که من اینگونه بیتو بیتابم
شب از خیال نبودنت نمیبرد خوابم
توکیستی که باهر تبسم تو
مثال قایق شکسته روی گردابم
۱۵ اسفند ۱۳۹۱در ۱۵:۵۳
کیستی که من
این گونه
به اعتماد
نام خود را
با تو می گویم،
به راستی کیستی؟؟؟؟؟؟
۲۸ آذر ۱۳۹۱در ۱۷:۲۲
آره واقعا بعضی آدما تو زندگیه همه ،یه جور خاصی هستن،که خودشونم میمون که کی هستن؟ اما چه قدر خوبه که هستن
۱۸ آذر ۱۳۹۱در ۲۳:۲۰
دلم بگرفته بس زاین نای تنگ / کآدمی چون “کیستی” باید بی درنگ …
وارد آید از پس مرداب رنگ / وارهاند این دل و بدواند تا فرنگ …
*****
نمیدونم چی بگم به این دلنوشته شاملو …
این ۲بیت بالایی همینجوری از دهنم در رفت !
۱۰ مهر ۱۳۹۱در ۲۳:۰۲
کیستی
ای هستی من
کیستی………………………………………………………………………………………………………..نمی دانم که کیستی//؟؟
۲۳ تیر ۱۳۹۱در ۲۳:۲۱
بسیار زی با
۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۱در ۱۵:۴۸
واقعا قشنگ بود مرسی
۱۸ دی ۱۳۹۰در ۱۹:۵۱
واقعا کیستی تو؟ دوست دارم احسان
۲۳ آبان ۱۳۹۰در ۰۰:۲۰
دلگیرم از آنجه انتظارش را نداشتم
از آنجه که فکر میکردم نشد
از آنجه که میدانستم و گذشتم جشم بستم از آنجه که نامش عشق بود
اما آه بس است سینه ام تنگ ست
دوست دارم نرگس عزیزم بدان که که هر جا باشی زندگیم در گرو عشق تست
عشق عزیزم بیا و با دم نفس هایت زندگی بر من ببخش!!!!