هنگام رسیدن
ای آرزوی اولین گام رسیدن
بر جادههای بیسرانجام رسیدن
کار جهان جز بر مدار آرزو نیست
با این همه دلهای ناکام رسیدن
کی میشود روشن به رویت چشم من، کی؟
وقت گل نی بود هنگام رسیدن؟
دل در خیال رفتن و من فکر ماندن
او پختهی راه است و من خام رسیدن
بر خامیام نام تمامی میگذارم
بر رخوت درماندگی نام رسیدن
هرچه دویدم جاده از من پیشتر بود
پیچیده در راه است ابهام رسیدن
از آن کبوترهای بیپروا که رفتند
یک مشت پر جا مانده بر بام رسیدن
ای کال دور از دسترس! ای شعر تازه!
میچینمت اما به هنگام رسیدن
۱ خرداد ۱۳۹۲در ۲۰:۵۰
زیبا بود دوست عزیزم من که توی اشعار قیصر امین پور این شعر رو نخونده بودم
۱۳ شهریور ۱۳۹۱در ۱۳:۰۳
شعر اگه سروده خودت هست خیلی عالی بود
۱۱ مهر ۱۳۹۱در ۱۴:۳۱
فکرکنم زیرش اسم شاعرش نوشته باشه …
شعر به این زیبایی از من برنمیاد
۱۱ شهریور ۱۳۹۱در ۲۰:۱۷
آرزوها خیلیش بی سرانجامن کاش میشد با آرزوها زندگی کرد………
۱۰ شهریور ۱۳۹۱در ۱۳:۱۶
سلام
با خوندن این شعر احساس کردم چقدر همه چی کال و نرسیده است!
۴ شهریور ۱۳۹۱در ۱۷:۴۷
سلام
شعر خوبی بود فاطمه یانو آفرین به حُسن انتخاب تون
۶ شهریور ۱۳۹۱در ۲۲:۰۶
ممنون عمو جونی
از بابایی هم ممنونم