مجنون لیلی
کنار سیب و رازقی .. نشسته عطر عاشقی
من از تبار خستگی .. بیخبر از دلبستگی
عـاشقم
ابر شدم صدا شدی .. شاه شدم گدا شدی
شعر شدم قلم شدی .. عشق شدم تو غم شدی
لیلای من دریای من .. آسوده در رویای من
این لحظه در هوای تو .. گمشده در صدای تو
من عاشقم مجنون تو .. گمگشته در بارون تو
مجنون لیلی بیخبر .. در کوچه های در به در
مست و پریشون و خراب .. هر آرزو نقش بر آب
شاید که روزی عاقبت .. آروم بگیرد در دلت
کنار هر ستاره ای .. نشسته ابر پارهای
من از تبار سادگی .. بیخبر از دلدادگی
عـاشقم
ماه شدم ابر شدی .. اشک شدم صبر شدی
برف شدم آب شدی .. قصه شدم خواب شدی
لیلای من دریای من .. آسوده در رویای من
این لحظه در هوای تو .. گمشده در صدای تو
من عاشقم مجنون تو .. گمگشته در بارون تو
مجنون لیلی بیخبر .. در کوچههای در به در
مست و پریشون و خراب .. هر آرزو نقش بر آب
شاید که روزی عاقبت .. آروم بگیرد در دلت
۲۸ آبان ۱۳۹۱در ۱۰:۴۰
سلام مرسی عالی بود
۲۳ آبان ۱۳۹۱در ۱۸:۴۴
خیلی قشنگ بود واقعا لذت بردم
۸ آبان ۱۳۹۱در ۱۶:۱۴
زیبا بووت
۲ آبان ۱۳۹۱در ۱۸:۰۱
خیلی قشنگ بود .
۴ آبان ۱۳۹۱در ۱۵:۱۳
۱ آبان ۱۳۹۱در ۱۵:۲۹
۱۷ مهر ۱۳۹۱در ۱۰:۴۶
به لیلی برگرفتند این بهانه ز مجنونت نمی گیری نشانه..!
بگفتا:لیلی مجنون جدا نیست،امان از چشم بدبین زمانه………
انتخاب شعرتون عالی بود
۴ آبان ۱۳۹۱در ۱۵:۱۱
۱۶ مهر ۱۳۹۱در ۱۱:۴۰
واقعا عالی بود خیلی قشنگ بود دستتون درد نکنه
۴ آبان ۱۳۹۱در ۱۵:۱۱
۱۱ مهر ۱۳۹۱در ۱۷:۳۲
من این شعرو خیلی دوست دارم ممنون عمه
۴ آبان ۱۳۹۱در ۱۵:۱۰
قربونت برم گندمم
۸ مهر ۱۳۹۱در ۱۸:۰۱
خیلی قشنگ….
ممنون
۱۰ مهر ۱۳۹۱در ۱۲:۳۸
۸ مهر ۱۳۹۱در ۱۴:۱۳
سلام آبجی گلم
قشنگ و متفاوت بود وزن و آهنگ جالب و متفاوتی داشت مرسی از انتخابت آبجی گلم
۱۰ مهر ۱۳۹۱در ۱۲:۳۵
سلام آبجی کجا بدی دلم تنگ شده بود برات
خاهش میشود