دلی به وسعت دریا

“رابرت دانیس زو” قهرمان مشهور ورزش گلف در آرژانتین، در یک مسابقه برنده شد و مبلغ زیادی پول برد.
در پایان مراسم و پس از گرفتن جایزه، زنی به سوی او دوید و با تضرع و زاری از او خواست تا پولی به او بدهد تا بتواند کودک بیمارش را از مرگ نجات دهد.

زن گفت که هیچ پولی برای پرداخت هزینه درمان ندارد و اگر رابرت به او کمک نکند کودکش از دست خواهد رفت.
قهرمان گلف درنگ نکرد و تمام پول را به زن داد.

هفته بعد یکی از مقامات انجمن گلف به رابرت گفت: “ساده لوح، خبر جالبی برایت دارم. آن زن اصلاً بچه مریضی نداشت که هیچ، اصلاً ازدواج هم نکرده است. او به تو کلک زده است دوست من.”
رابرت با خوشحالی جواب داد: “خدا را شکر، پس هیچ کودکی در حال مرگ نبوده اینکه خیلی عالیست!”

انتشار یافته توسط گندم در سه شنبه 21 شهریور 1391 با موضوع داستان‌های کوتاه

دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

۵۱ دیدگاه

  1. [دست زدن] [دست زدن] [دست زدن] [دست زدن] عااااااااااااالیییییییییییییییییییییییی @};-

  2. خیلی خوب بود اما خوب یک نگاهی هم به اولیای دین خودمون بندازیم
    یادی ازشهریار که میگفت برو ای گدای مسکین در خانه ی علی زن/که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را

  3. خیلی قشنگ بود ولی ایا واقعا کسانی هستند که دلی به این وسیعی داشته باشند ؟؟؟؟؟؟؟؟ منکه فکر نمی کنم :-?? :-?? :-??

  4. واقعا جالب و تکان دهنده بود ادم باید قلب خیلی وسیعی داشته باشد در مقابل این عمل