اشک مادر
پسرکی از مادرش پرسید: مادر چرا گریه میکنی؟
مادر فرزندش را در آغوش گرفت و گفت: نمیدانم عزیزم، نمیدانم!
پسرک نزد پدرش رفت و گفت: چرا مامان همیشه گریه میکند؟ او چه میخواهد؟
پدرش تنها پاسخی که به ذهنش رسید این بود: همهی زنها گریه میکنند بی هیچ دلیلی!
پسرک از اینکه زنها خیلی راحت به گریه میافتند، متعجب بود.
یک بار در خواب دید که دارد با خدا صحبت میکند؛ از خدا پرسید: خدایا چرا زنها این همه گریه میکنند؟
خدا جواب داد: من زن را به شکل ویژهای آفریدهام؛ به شانههای او قدرتی دادم تا بتواند سنگینی زمین را تحمل کند.
به بدنش قدرتی دادهام تا بتواند درد زایمان را تحمل کند، به دستانش قدرتی دادهام که حتی اگر تمام کسانش دست از کار بکشند، او به کار ادامه دهد.
به او احساسی دادهام تا با تمام وجود به فرزندانش عشق بورزد؛ حتی اگر او را هزاران بار اذیت کنند.
به او قلبی داده ام تا همسرش را دوست بدارد و از خطا های او بگذرد و همواره در کنار او باشد و به او اشکی دادهام تا هر هنگام که خواست فرو بریزد.
این اشک را منحصراً برای او خلق کردهام تا هرگاه نیاز داشت بتواند از آن استفاده کند.
۵ تیر ۱۳۹۲در ۲۰:۳۱
خیلی زیبا بود
۱۷ شهریور ۱۳۹۲در ۱۲:۱۶
۱۶ خرداد ۱۳۹۲در ۱۵:۵۴
ای پدر و مادر، ای گمشدگان عزیز، من همهچیز خود را به شما مدیون هستم.»
۱۷ شهریور ۱۳۹۲در ۱۲:۱۶
۱۶ خرداد ۱۳۹۲در ۱۴:۰۷
منم عاشق به روی ماه مادر
منم پیوسته خاطرخواه مادر
نبینم گر شبی ماه جمالش
بسوزم از غم جانکاه مادر…
۱۷ شهریور ۱۳۹۲در ۱۲:۱۵
۱۱ خرداد ۱۳۹۲در ۱۰:۲۹
اشک زن
طاقت اوست برای فرو نریختن و نشکستن
۱۷ شهریور ۱۳۹۲در ۱۲:۱۵
۷ خرداد ۱۳۹۲در ۱۸:۲۱
ممنون بسیار زیبا بود احساسی
۱۷ شهریور ۱۳۹۲در ۱۲:۱۵
خواهش
۵ خرداد ۱۳۹۲در ۱۴:۲۴
عالی بود
۱۷ شهریور ۱۳۹۲در ۱۲:۱۳
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۲در ۲۳:۲۷
سلام
خیلی قشنگ بود
۳ خرداد ۱۳۹۲در ۱۹:۱۲
سلام، ممنون عزیز
۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۲در ۱۹:۲۶
۲۰۲۰۲۰ لایک مرسی
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۲در ۰۹:۵۹
خواهش
۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۲در ۱۰:۲۴
عالی بود
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۲در ۰۹:۵۹
۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۲در ۱۸:۴۰
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۲در ۰۹:۵۹