ارزش یک انسان
سخنران در حالی که یک بیست دلاری را بالای دست برده بود، از افراد حاضر در سمینار پرسید: چه کسی این ۲۰ دلار را میخواهد؟ دستها همه بالا رفت، او گفت: قصد دارم این اسکناس را به یکی از شما بدهم؛ اما اول اجازه بدهید کارم را انجام دهم.
سخنران ۲۰ دلاری را مچاله کرد و دوباره پرسید: هنوز کسی هست که این اسکناس را بخواهد؟ دستها همچنان بالا بود..
او گفت: خب اگر این کار را بکنم، چه میکنید؟
سپس اسکناس را به زمین انداخت و آن را زیر پایش لگد کرد. او ۲۰ دلاری مچاله و کثیف را، از روی زمین برداشت و گفت : کسی هنوز این را میخواهد؟ دستها باز هم بالا بود.
سخنران گفت: دوستان من، شما همگی درس ارزشمندی را فرا گرفتید، در واقع چه اهمیتی دارد که من با این ۲۰ دلاری چه کار کردم؛ مهم این است که شما هنوز آن را میخواهید. چون ارزش آن کم نشده است، این اسکناس هنوز ۲۰ دلار میارزد.
خیلی وقتها در زندگی به خاطر شرایطی که پیش میآید، زمین میخوریم، مچاله و کثیف میشویم، احساس میکنیم که بیارزش شدیم، اما اصلاً مهم نیست که چه اتفاقی افتاده و چه اتفاقی خواهد افتاد! شما هرگز ارزش خود را از دست نخواهید داد؛ کثیف یا تمیز، مچاله یا تاخورده، هنوز برای کسانی که شما را دوست دارند ارزشمند هستید.
۴ مهر ۱۳۹۱در ۱۱:۵۲
خیلی قشنگ بود مامان باران جونم
۴ مهر ۱۳۹۱در ۱۰:۵۶
ارزش انسان به روح خداست که تو وجودشه،بنظر من همونطور که یه اسکناس هر چقدم مچاله و کثیف باشه ماها باز دورش نمیندازیم یه انسان هم هرچقدر خطاکار یا پر از مشکلات باشه باز یه انسانه و ارزش داره و ماها نباید در موردش قضاوت کنیم و طردش کنیم.
ممنون مامان و بابایی
۴ مهر ۱۳۹۱در ۱۰:۵۴
باران جونم عالی بود همیشه به موقع ازت یه مطلب می خونم درست وقتی به حرف احتیاج دارم
۳ مهر ۱۳۹۱در ۲۲:۵۶
زیباست
۳ مهر ۱۳۹۱در ۲۰:۵۲
به نظرم هرکی بیشتر مچاله بشه بیشتر ارزششو کشف می کنه و برای ارزشمند موندن تلاش می کنه،
تشابه ارزش انسان با پول هم جالب بود
ممنون.
۳ مهر ۱۳۹۱در ۱۷:۰۷
جالب و قشنگ بود
۳ مهر ۱۳۹۱در ۱۶:۰۷
مامانی بازم مثل همیشه عالی بود
یه تلنگر دیگه
برا من که خیلی مفید بود
بابا شاهین از شما هم ممنونم
۳ مهر ۱۳۹۱در ۲۱:۴۵
۳ مهر ۱۳۹۱در ۱۴:۴۷
خیلی زیبا و بامعنا بود..
با سپاس فراوان از باران عزیز
۳ مهر ۱۳۹۱در ۱۳:۵۶
بسیار زیبا بود!!
چقد خوبه که ما آدما فراموش نکنیم ارزش انسانها با مشکلات کم نمیشه…
ممنون باران جان..
شما هم خسته نباشی بابا شاهین!
۳ مهر ۱۳۹۱در ۱۸:۳۱
و چه بسا، ارزش هر انسانی با مشکلات بیشتر هم میشه!!
از درد تیشهی روزگار رنجور مشو، که تندیسی زیبا خواهی شد..
ممنون از دیدگاهت نعیمه جون.
۵ مهر ۱۳۹۱در ۱۴:۰۳
۳ مهر ۱۳۹۱در ۱۳:۴۴
خیلی خیلی قشنگ و آموزنده بود.
مرسی مامان جون