زیرو بم ها

زیرو بم ها
پیچ و خم ها
کوچه های دوستی را می شناسم

من نقاب چهره ها را
چهره ها را می شناسم
چار فصل دوستی را
باد را و برف را، سبزه، مگس را می شناسم

من پیام چشمها را
من زبان قلب ها را
من نیاز گوشها را
فکرها، احساس ها را می شناسم

با سکوت خویش
من نهضت دور و ناپیداترین نا گفته ها را
رمز و راز و عمق و سطح گفته ها را
هر که را و هر چه را در جای خود
من با تمام هستی و با بودن آن می شناسم

دشمنان را
دوستان را
دوست باید داشت
بی توقع،بی نیاز
دوست باید بود
کوه ها را کاه باید یافت
کاه ها را کوه باید دید
یا که باید با غرور خویشتن ها ماند.

فریدون ایل بیگی

انتشار یافته توسط سمانه گل‌محمدی در دوشنبه 22 شهریور 1389 با موضوع شعرهای عاشقانه
کلیدواژه‌ها:

دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

۴ دیدگاه

  1. عاشقتم..بوووسس ;) [دست زدن] [دست زدن] ;)

  2. سلام دوست عزیزم،من میفا هستم،یه موجوده کوچولو که تازه از پیشه خدا اومده.

    میشه به منم یه سری بزنید؟

    به نظراتتون احتیاج دارم

    منتظرتون هستم

    خدا…

  3. سلام همکار عزیزم

    خوبی؟

    تمایل به تبادل لینک با وبسایت شما رو دارم

    در صورت تمایل منو لینک کنید و خبر بدید یا بگید لینک کنم خبر بدم.

    اسم لینک من:

    █ اس ام اس و فال روزانه █

    منتظر حضورت هستم

  4. سلام سمانه جونم چه مطلب قشنگی گذاشتی دوستش دارم کاش میشد واقعا همه چیز رو همینطور که این شاعر میگه شناخت اما حیف که غرور جلو چشم خیلی هارو گرفته

    ممنون که بهم سر میزنی