عاشق
شعرهای عاشقانه و متنهای کوتاه و بلند در مورد عاشق شدن
اختیاریه
بشین کنار من تو سرمهی سکوت حرفات روشنه
گرمم با واژههات، گیرم که صد دفعه چاییم یخ کنه
حرفاتو کش بده، من تشنهتر بشم تازه سر شبه
وقتی کنارمی دنیا قشنگه و اوضاع مرتبه
نوازش
منو حالا نوازش کن که این فرصت نره از دست
شاید این آخرین باره که این احساس زیبا هست
منو حالا نوازش کن، همین حالا که تب کردم
اگه لمسم کنی شاید به دنیای تو برگردم
یک روز زندگی
دو روز مانده به پایان جهان تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است. تقویمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقی بود. پریشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد. داد زد و بد و بیراه گفت.. خدا سکوت کرد. جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت.. خدا سکوت کرد. آسمان و زمین را به هم ریخت.. خدا سکوت کرد.
خدا رو دوست دارم
خدا رو میخوام نه واسه اینکه ازش چیزی بخوام
خدا رو میخوام نه واسه مشکل و حل غصههام
خدا رو دوست دارم نه واسهی جهنم و بهشت
خدا رو دوست دارم ولی نه واسهی زیبا و زشت
کنار تو
کنار تو چه آرومم، چه آرومی کنار من
تو چشمای تو آرومه چشای بیقرار من
تو میفهمی که خوشحالم، تو میفهمی دلم تنگه
تو میدونی که خواب من، کدوم شبهاست که بیرنگه
تکرارم نکن
هر بار رفتنی شدی، راهتو بستم تا نری
هر بار برگشتی به من، حس کردم از قبل دورتری
هر بار برگشتی به من، یه زخم تازهتر زدی
هر بار برگشتی ولی برای رفتن اومدی
جاذبه
چی مگه تو دنیا مث این آرامش چشماته
مات توام وقتی میبینم خنده رو لبهاته
مثل تو کی میتونه منو آروم کنه با حرفاش
غیر تو کی تونست بهم ثابت کنه دوسم داش
آسمان هم زمین میخورد
صدایم را به یادآر
اگر آواز غمگینی به پا شد
من این شعر گرانم
که از ارزان و ارزانی جدا شد
یه روزی میاد
یه روزی میاد که دیگه دلت برام نریزه
که یادت نیاد تولد من چند پاییزه
هر کدوم از ما کنار یکی دیگه خوشبخته
چیزی که امروز باورش واسه هر دومون سخته