دیدار
من مطمئنم که بی تو نمیتونم
از کوچه برگشتم به سمت آرامش
به سمت این خونه که با تو میخوامش
این خونه دور از تو چهار تا دیواره
این خونه مثل من خیلی دوسِت داره
من از عشق لبریزم
هوا سرد است
من از عشق لبریزم
چنان گرمم
چنان با یاد تو در خویش سرگرمم
مشاهده ادامه مطلب
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود، از هر مژه چون سیل روانه
خواهد به سر آید، شب هجران تو یا نه
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
شراب شعر چشمان تو
من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد
همه اندیشه ام اندیشه فرداست
وجودم از تمنای تو سرشار است
زمان در بستر شب خواب و بیدار است
دارم میام پیشت
دارم میام پیشت جاده چه همواره
هوا چقدر بوی عطر تو رو داره
جاده چه همواره هوا چقدر صافه
شب داره موهای سیاشو میبافه
لحظه دیدار
لحظه دیدار نزدیک است
باز من دیوانه ام، مستم
باز می لرزد، دلم، دستم
باز گویی در جهان دیگری هستم