گریه

شعر و متن عاشقانه در مورد گریه

گریه نمی کنم

گریه نمی‌کنم نه اینکه سنگم .. گریه غرورم‌و بهم می‌زنه
مرد برای هضم دلتنگی‌هاش .. گریه نمی‌کنه قدم می‌زنه

گریه نمی‌کنم نه اینکه خوبم .. نه اینکه دردی نیست نه اینکه شادم
یه اتفاق نصفه نیمه‌ام که .. یهو میون زندگی افتادم

مشاهده ادامه مطلب

هیاهو

هنوزم دستای گرمت جای امنی واسه گریه‌ست
تو قشنگی مثل بارون، من دلم پر از گلایه‌ست

هنوزم تو این هیاهو توی این بغض شبونه
من و گنجشکای خونه دیدنت عادتمونه

مشاهده ادامه مطلب

تیرگی یک خواب

من به اندازه‌ی تقدیر توام .. که به دست روشنت دل بسته
آسمون دل گرفته با منه .. گریه انگار که به من پیوسته

حس خوب داشتنت همرامه .. این به من گرمی بودن میده
من به این دلهره عادت دارم .. این تویی داره امونم میده

مشاهده ادامه مطلب

همیشه کم میارمت

همین که می‌نویسم و به واژه می‌کشم تو رو
دوباره بار غم می‌شینه روی شونه‌های من

همین که می‌شکفی مثِ یه گل میون دفترم
دوباره گرمی لبات دوباره گونه‌های من

مشاهده ادامه مطلب

چراغارو خاموش کن

چراغارو خاموش کن هوا هوای درده
دوست ندارم ببینی چشمی که گریه کرده

چراغارو خاموش کن سرگرم گریه باشم
می‌خوام به روم نیارم باید ازت جدا شم

مشاهده ادامه مطلب

نام تو

بگذار که همسایه های ساکت مان
نام تو را ندانند
همین زلال زرد روسری
برای پچ پچ هزار ساله ی آنان کافی ست
همان بهتر که نام تو در
لابه لای ترانه نهان باشد

مشاهده ادامه مطلب

تقدیر

باید تو رو پیدا کنم.. شاید هنوزم دیر نیست
تو ساده دل کندی ولی.. تقدیر بی تقصیر نیست

با اینکه بیتاب ِ منی.. بازم منو خط می زنی
باید تو رو پیدا کنم.. تو با خودت هم دشمنی

مشاهده ادامه مطلب

بزن زیر گریه

نذار امشبم با یه بغض سر بشه
بزن زیر گریه چشات تر بشه

بذار چشماتو خیلی آروم رو هم
بزن زیر گریه سبک شی یه کم

مشاهده ادامه مطلب

گریه شاید

گریه شاید زبان ضعف باشد

شاید کودکانه شاید بی غرور…

اما هر وقت گونه هایم خیس می شود

می فهمم نه ضعیفم نه کودکم بلکه پر از احساسم…

مشاهده ادامه مطلب