دعا

فولاد و آهنگر

آهنگری پس از گذراندن جوانی پرشر و شور، تصمیم گرفت روحش را وقف خدا کند. سال‌ها با علاقه کار کرد، به دیگران نیکی کرد، اما با تمام پرهیزگاری، در زندگی‌اش اوضاع درست به نظر نمی‌آمد. حتی مشکلاتش مدام بیش‌تر می‌شد.

مشاهده ادامه مطلب

خدا دعا

استجابت دعا

یک کشتی در یک سفر دریایی در میان طوفان در دریا شکست و غرق شد و تنها دو مرد توانستند نجات یابند و شنا کنان خود را به جزیره کوچکی برسانند. دو نجات‌یافته هیچ چاره‌ای به جز دعا کردن و کمک خواستن از خدا نداشتند؛ چون هر کدامشان ادعا می‌کردند که به خدا نزدیک‌ترند و خدا دعایشان را زودتر استجابت می‌کند، تصمیم گرفتند که جزیره را به دو قسمت تقسیم کنند و هر کدام در قسمت متعلق به خودش دست به دعا بردارد تا ببینند کدام زودتر به خواسته‌هایش می‌رسد.

مشاهده ادامه مطلب

خدایا شکر

روزی مردی خواب عجیبی دید او دید که پیش فرشته هاست و به کارهای آن ها نگاه می کند.
هنگام ورود، دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تند تند نامه هایی را که توسط پیک ها از زمین می رسند، باز می کنند و آن ها را داخل جعبه می گذارند.
مرد از فرشته ای پرسید، شما چه کار می کنید؟

مشاهده ادامه مطلب

شیوانا و معرفت

شیوانا را به دهکده ای دور دست دعوت کردند تا برای آنها دعای باران بخواند. همه مردم ده در صحرا جمع شده بودند و همراه شیوانا دست به دعا برداشتند تا آسمان بر ایشان رحم کند و باران رحمتش را بر زمین های تشنه ایشان سرازیر نماید. اما ساعتها گذشت و بارانی نیامد. کم کم جمعیت از شیوانا و دعای او ناامید شدند و لب به شکایت گذاشتند.

مشاهده ادامه مطلب

چه شب ها دست به دعا بر می داشتیم

چه شب ها دست به دعا برمی داشتیم

بی آنکه امیدی داشته باشیم کسی صدایمان را بشنود

در قلبمان آوای امید بخشی سو سو می زد اما خارج از درک ما بود

مشاهده ادامه مطلب