تنهایی
عکس، شعر، متن و نوشتههای کوتاه در مورد تنهایی و درد تنهایی
تنهاییام را با تو قسمت میکنم
تنهاییام را با تو قسمت میکنم سهم کمی نیست
گستردهتر از عالم تنهایی من عالمی نیست
غم آنقدر دارم که میخواهم تمام فصلها را
بر سفرهی رنگین خود بنشانمت بنشین غمی نیست
مشاهده ادامه مطلب
تردید
آخ دلم هیشکی کنارت نیست، سرکن با خودت
زیر و رو شو، دنیا رو زیر و زبر کن با خودت
وقتی میبینی خودت داره کلافت میکنه
ازخودت پاشو، خودت باش و سفر کن باخودت
گل گلدون من
گل گلدون من شکسته در باد
تو بیا تا دلم نکرده فریاد
گل شببو دیگه شب بو نمیده
کی گل شببو رو از شاخه چیده
شب آخر
سکوتت را ندانستم، نگاهم را نفهمیدی
نگفتم گفتنیها رو، تو هم هرگز نپرسیدی
شبی که شام آخر بود، به دست دوست خنجر بود
میان عشق و آینه یه جنگ نابرابر بود
دنیای این روزای من
دنیای این روزای من همقد تنپوشم شده
انقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده
دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده
تنها مدارا میکنیم، دنیا عجب جایی شده
شهر بارونی
تو هر شهر دنیا که بارون بیاد
خیابونی گم میشه تو بغض و درد
تو بارون مگه میشه عاشق نشد؟
تو بارون مگه میشه گریه نکرد؟
من همونم
من همونم که همیشه غم و غصهم بیشماره
اونی که تنهاترینه، حتا سایه هم نداره
این منم که خوبیامو کسی هرگز نشناخته
اون که در راه رفاقت همهی هستیشو باخته
بی حضور تو
در انتظار توام
در چنان هوایی بیا
که گریز از تو ممکن نباشد
..
اگه من عاشق دیوار بودم
اگه من عاشق دیوار بودم
ترک میخورد و یه پنجره میشد
اگه غم چشامو آینه میدید
دلش درگیر این منظره میشد